روان آموزی عزیز ، سلام
با اتمام کنکور ارشد 1400 روند مطالعاتی داوطلبین کنکور 1401 شروع شد ، اما خیلی دیر هنگام ، مرداد ماه ! از اونجایی که روان آموز هر ساله کتاب ها رو به روزرسانی می کنه ، ما هم امسال خیلی سریع ظرف 40 روز تمام کتاب هامون رو به روز رسانی و در 30 شهریور ماه 1400 منتشر کردیم. در این بین ، دو درس روانشناسی رشد و روانشناسی بالینی از لحاظ منابع چیزهایی بهشون اضافه شده بود که بعضی از بچه ها رو هم در کنکور سال پیش سورپرایز کرد ! پس ما هم بیکار ننشستیم و دو فایل ضمیمه براتون آماده کردیم و چون فرصت نبود که اونها رو در کتاب امسال به صورت چاپی بگنجونیم ، در قالب فایل الکترونیک عرضه شون کردیم که با استفاده از کد تخفیف زیر میتونید از فروشگاه روان آموز به صورت کاملاً رایگان تهیه کنید . ضمناً از اشکالات تایپی و چاپی هم غافل نشدیم و معتقدیم که در قبال شما مسئولیم ، پس اونها رو هم در ادامه براتون لیست کردیم .
- کد تخفیف 100% فایل الکترونیک خلاصه روانشناسی رشد پاپالیا (ضمیمه کتاب روانشناسی رشد جلد 1 و 2 روان آموز) قابل تهیه صرفا از فروشگاه روان آموز : peyrospap683524197
- کد تخفیف 100% فایل الکترونیک خلاصه انگیزش و هیجان ریو (ضمیمه کتاب انگیزش و هیجان روان آموز) قابل تهیه صرفا از فروشگاه روان آموز : peyangriv948276351
لینک تهیه فایل های الکترونیک ( فروشگاه ) : www.ravanamooz.ir/shop
و اما چند اصلاح موردی از سایر کتابها :
روانشناسی عمومی :
- اصلاحیه صفحه 33 – جمله صحیح پاراگراف اول : کلبرگ پیش از مرگ خود مرحله 6 را از نظریه خود حذف کرد … ( به جای عدد 6 در کتاب اشتباهاً عدد 7 درج شده است )
- اصلاحیه صفحه 29 – جدول توانایی های نوزاد ، قسمت توانایی بینایی نوزاد : در 2 سالگی می تواند به خوبی یک بزرگسال را ببیند … ( به جای 2 سالگی در کتاب 2 ماهگی درج شده است )
روانشناسی رشد :
- اصلاحیه روانشناسی رشد جلد اول – فصل 5 صفحه 43 ، در این صفحه پاسخ تشریحی حذف و عکس زیر به عنوان پاسخ سوالات صحیح است :

انگیزش و هیجان :
- اصلاحیه صفحه 42 فرمول های وسط صفحه اصلاح گردد (جابجایی رفتار اجتنابی و رفتار نزدیکی) به این شکل : Tf>Ts = رفتار اجتنابی Tf<Ts = رفتار نزدیکی
- اصلاحیه صفحه 71 پاسخنامه فصل 10 ( پاسخ تشریحی ) :




ضمیمه روانشناسی بالینی :
از آنجا که در سال گذشته، سوالاتی در زمینه درمان فراشناختی و طرحواره درمانی طرح شده بود که با منابع آکادمیک رایج برای مطالعه کنکور قابل پاسخ نبودند، در این ضمیمه تلاش شده است خلاصه ای از نکات مهم این رویکردهای درمانی ارایه شود.
در ویرایش جدید کتاب، این نکات به متن کتاب روان آموز اضافه خواهد شد.
بدیهی است که جهت مطالعه کامل این درمان ها باید کتب مختص آن ها مطالعه شود و در این ضمیمه صرفا مقدماتی جهت معرفی مفاهیم اصلی آن ها را خواهید خواند.
به طور کلی، در درس بالینی انتظار طرح سوال از هر کتابی را میتوان داشت و در صورت زمان کافی مطالعاتی، مطالعه انواع کتاب های درمانی مفید خواهد بود.
- درمان فراشناختی
نگاه کلی:
همه افکار منفی دارند اما همه دچار ناراحتی هیجانی پایدار نمیشوند. بنابراین، افکار مهم نیستند، پاسخ شما به این افکار مهم است. آنچه هیجان ها و نحوه کنترل آنها را تعیین میکند، چیستی افکار فرد نیست، بلکه چگونگی تفکر فرد است.
افراد به این دلیل دچار ناراحتی هیجانی میشوند که فراشناخت های آن ها به الگوی خاصی از پاسخدهی به تجربه های درونی منجر میشود که موجب تداوم هیجان منفی و تقویت باورهای منفی میشود. این الگو سندرم شناختی-توجهی[1] (CAS) نامیده میشود که شامل نگرانی، نشخوار فکری، توجه تثبیت شده و راهبردهای خودتنظیمی یا رفتارهای مقابله ای ناسازگارانه است.
تعریف فراشناخت:
فراشناخت کاربرد شناخت درباره شناخت است. فراشناخت فراورده ها و فرایندهای آگاهی را نظارت، کنترل و ارزیابی میکند.
فراشناخت را میتوان به سه حیطه دانش فراشناختی، تجربه های فراشناختی و راهبردهای فراشناختی تقسیم کرد.
- دانش و باورها
دانش فراشناختی به باورها و نظریه هایی که افراد درباره تفکر خود دارند گفته میشود. دو نوع دانش فراشناختی وجود دارد:
باورهای آشکار (خبری): دانشی که به طور کلامی قابل بیان است. مثال: اگر بر خطرات متمرکز شوم، از آسیب در امان خواهم بود.
باورهای ضمنی (رویه ای): دانشی که به صورت مستقیم و کلامی قابل توصیف نیست. شامل افکار، قواعد یا برنامه هایی است که تفکر فرد را هدایت میکند، مانند عوامل کنترل کننده تخصیص توجه، جستجوی حافظه و استفاده از الگوهای اکتشافی در قضاوت. باورهای ضمنی نشان دهنده مهارت های تفکر فرد است.
باورهای فراشناختی شامل دو حیطه محتوایی گسترده هستند که هر اختلال حیطه اختصاصی خودش را دارد. دو حیطه گسترده عبارتند از:
باورهای شناختی مثبت: باورهایی که به فواید درگیر شدن در فعالیت های شناختی تشکیل دهنده سندرم شناختی-توجهی مربوط هستند. مثال: نگرانی درباره آینده به من کمک میکند از خطر اجتناب کنم.
باورهای شناختی منفی: باورهایی که به کنترل ناپذیری، معنی، اهمیت و خطرناک بودن افکار و تجربه های شناختی مربوط میشوند. مثال: اگر افکار خصمانه داشته باشم ممکن است به آن ها عمل کنم.
- تجربه های فراشناختی
تجربه های فراشناختی شامل ارزیابی ها و احساساتی هستند که افراد در موقعیت های مختلف درباره وضعیت روانی خود دارند.
ارزیابی ها مثل تعبیرهای منفی بیمار وسواسی از افکار مزاحم خود، نگرانی درباره نگرانی در اختلال اضطراب فراگیر، سوءتعبیر رویدادهای شناختی در اختلال وحشتزدگی. احساس های ذهنی مثل اثر نوک زبان بودن، احساس دانستن، قضاوت درباره یادگیری.
- راهبردهای فراشناختی
پاسخ هایی هستند که برای کنترل و تغییر تفکر به کار گرفته میشوند و به خودتنظیمی هیجانی و شناختی کمک میکنند.
راهبردهای بیماران اغلب شامل تلاش برای به دست گرفتن کنترل ماهیت تفکر است که در درازمدت سودمند نیستند. مثل تلاش برای سرکوب افکار خاص، تلاش برای پیشبینی آینده و غیره.
راهبردها به دانش فراشناختی و مدل های درونی که فرد درباره نحوه عملکرد شناخت و هیجان خود دارد وابسته است. به طور کلی، دانش فراشناختی، تجربه ها و راهبردها به هم وابسته اند و در فرایند اختلال روانشناختی به صورت یکپارچه عمل میکنند.
دو سبک تجربه کردن:
ما معمولا افکار و باورهایمان را بعنوان رویدادهای ذهنی در نظر نمیگیریم بلکه آن ها را موضوعات مادی خارجی میدانیم. در واقع از دیدن افکار به صورت بازنمایی درونی یا سازه های مستقل از جهان و خودمان ناتوانیم. این نوع تجربه کردن، سبک عینی نامیده میشود که در آن افکار یا باورها از تجربه های مستقیم خود یا جهان متمایز نیستند.
در نقطه مقابل، سبک فراشناختی قرار دارد که در آن افکار به صورت هشیارانه بعنوان رویدادهای مجزا از خود و جهان مشاهده میشوند. در این سبک، رویدادها فقط نوعی بازنمایی هستند که از درجات مختلف درستی برخوردارند.
در سبک فراشناختی، نوعی از تجربه امکانپذیر است که ذهن آگاهی گسلیده[2] (DM) نام دارد. ذهن آگاهی به آگاهی عینی از یک فکر یا باور اطلاق میشود و گسستگی یا فاصله گرفتن به دو عامل اشاره دارد: درگیر نشدن در هر نوع فعالیت مفهومی یا مقابله مدار در واکنش به یک فکر، جداسازی تجربه آگاهانه خویشتن از فکر. در نتیجه فرد بین خودش و فکر تمایز قابل میشود و خود و جهان را در رابطه با آن تعریف نمیکند.
مدل فراشناختی اختلال روانشناختی
مدل بنیادی درمان فراشناختی، مدل کارکرد اجرایی خودنظمبخش[3] (S-REF) نامیده میشود. این مدل تبیینی برای عوامل شناختی و فراشناختی دخیل در کنترل بالا به پایین اختلال هیجانی ارایه میکند.
فرایندهای شناختی در این مدل در سه سطح متعامل قرار دارند:
پردازش خودکار و بازتابی (پردازش سطح پایین)،
پردازش هشیار کنترل شده افکار و رفتارها (سبک شناختی)،
مجموعه دانش و باورهای ذخیره شده در حافظه بلندمدت.
فراسیستم نیز شامل مدل یا بازنمایی ذهنی فرایند شناختی معمولی جاری است و آن را در راستای هدف برنامه فعال شده هدایت میکند.
اصل بنیادین درمان فراشناختی این است که اختلال روانشناختی با فعال شدن نوعی سبک تفکر موسوم به سندرم شناختی-توجهی مرتبط است که فرد را در دام اختلالات بلندمدت گرفتار میکند.
سندرم شناختی-توجهی
سندرم شناختی توجهی شامل چهار مولفه است:
نگرانی، نشخوار فکری، پایش تهدید، راهبردهای مقابله نامناسب
نگرانی و نشخوار فکری شامل زنجیره های طولانی از افکار عمدتا کلامی هستند که شخص سعی میکند به سوال “چه میشود اگر …” یا سوال هایی درباره معنای رویدادها مثل ” چرا من چنین احساسی دارم” پاسخ دهد.
پایش تهدید شامل توجه سوگیرانه به صورت توجه متمرکز بر محرک های مرتبط با تهدید است.
این فرایندهای مفهومی و توجهی، بخشی از راهبرد فرد برای مقابله با تهدید، ناهمخوانی خود و هیجان های ناشی از آن محسوب میشود. راهبردهای دیگر شامل مواردی مثل سرکوب فکر و اجتناب (رفتاری، شناختی، هیجانی) است.
مولفه های این سندرم شخص را در تجربه هیجانی مداوم گیر میاندازد و باعث تعارض در خودتنظیمی میشود که باعث احساس درماندگی و از دست دادن کنترل بر شناخت و هیجان میشود.
سندرم شناختی توجهی توسط باورهای غلط فرد درباره تفکر (باورهای فراشناختی مثبت و منفی) کنترل میشود و به این شکل این سندرم ادامه مییابد.
تفاوت نگرانی با سایر مفاهیم:
نگرانی به صورت زنجیره ای از افکار منفی که غالبا کلامی هستند و هدفشان حل مساله است، تعریف شده است.
نگرانی نوعی ساز و کار مقابله ای برای فرد در نظر گرفته میشود، ولی خود همین فرایند که میتواند کانون نگرانی فرد شود (نگرانی درباره نگرانی که مفهومی کلیدی در اضطراب فراگیر است.) نگرانی خودهمخوان توصیف میشود، یعنی فرد آن را بعنوان خصیصه خود در نظر میگیرد؛ در حالی که سایر انواع تفکر منفی مثل افکار وسواسی خودناهمخوان هستند.
افکار وسواسی، کوتاه مدت و بیشتر شامل تصاویر ذهنی هستند در حالی که نگرانی بیشتر کلامی، واقعبینانه و ارادی است. افکار وسواسی ممکن است شامل امیال و تکانه هم باشند که از خصیصه های نگرانی نیست.
نشخوار فکری افسرده ساز نیز خودهمخوان است یعنی فرد آن را روشی برای درک احساسات و حل مساله میداند. اما تفاوت هایی هم هست.
نگرانی بیشتر معطوف به آینده است در حالی که نشخوار فکری بیشتر متمرکز بر گذشته است. نگرانی و افکار اضطرابی بیشتر شامل موضوع های خطر است در حالی که نشخوار فکری بیشتر به از دست دادن، شکست و بی کفایتی شخصی مربوط میشود.
تفاوت درمان های شناختی و فراشناختی:
فرض بنیادی درمان های شناختی رفتاری مانند بک و الیس آن است که اختلال یا سوگیری در تفکر موجب اختلال روانشناختی میشود. آن ها بر نقش محوری باورهای ناکارآمد تاکید دارند. درمان فراشناختی بعنوان یک اصل کلی با این دیدگاه موافق است و همین امر آن را در زمره درمان های شناختی قرار میدهد. ولی فرق آن در توجه به سبک خاص تفکر و انواع باورهایی است که نظریه های دیگر به عنوان علت اختلال روانشناختی بر آن تاکید نمیکنند. این سبک خاص تفکر همان سندرم شناختی-توجهی است.
درمان های شناختی-رفتاری درمان های محتوامدار هستند که در آن محتوای افکار و باورهای فرد به چالش کشیده میشود. اما درمان فراشناختی یک درمان فرایندمدار است که تمرکز آن بر فرایندهای شناختی است. هدف در این درمان تغییر مولفه های سندرم شناختی-توجهی و باورهای فراشناختی است، نه محتوای فکر.
بنابراین، درمان فراشناختی به بررسی و واقعیت سنجی افکار و باورهای شخص نمیپردازد، بلکه آن ها را فراورده های فرایند تفکر میداند و بر تغییر نحوه پاسخدهی فرد به این باورها و فرایندهای شناختی و فراشناختی که باعث شکل گیری آن ها شده تمرکز میکند. تنها استثنا زمانی است که فراورده های شناختی همان فراشناخت ها هستند مثلا نگرانی درباره نگرانی.
هر دو رویکرد شناختی-رفتاری و درمان فراشناختی تاکید میکنند که محتوای باورها و افکار، نوع اختلال را تعیین میکند. افکار مربوط به خطر باعث اضطراب و افکار مربوط به فقدان و بیارزش شمردن خود باعث احساس غمگینی میشود. اما طبق درمان فراشناختی این نوع محتوای فکر نیست که باعث اختلال میشود بلکه سبک تفکر خاص آن هاست که منجر به تفکر پایدار و مقابله نامناسب میشود.
مدل AMC
در رویکرد شناختی، مدل ABC به ترتیب به رویداد فعالکننده (A)، طرحواره یا باور غیرمنطقی (B)، پیامدهای هیجانی و رفتاری (C) اشاره دارد.
درمان فراشناختی این مدل را موردتجدیدنظر قرار داده است که به مدل AMC معروف است. در این مدل عامل پیشایند (A) یک رویداد شناختی درونی است، نه یک موقعیت خاص. مولفه M نیز به معنای باورهای فراشناختی و سندرم شناختی-توجهی است که باورها (B) تحت تاثیر آن ها هستند.
- منبع: درمان فراشناختی برای اضطراب و افسردگی، نوشته ولز
*****************************************************************************************
- طرحواره درمانی
طرحواره درمانی توسط یانگ عمدتا بر اساس مفاهیم و روش های درمان شناختی-رفتاری کلاسیک بنا شده است. طرحواره درمانی مبانی مکاتب شناختی رفتاری، دلبستگی، گشتالت، روابط شی، سازنده گرایی و روانکاوی را تلفیق کرده است. این درمان مخصوصا برای اختلالات روانشناختی مزمن و مقاوم، بیماران دارای اختلالات شدید شخصیت و مشکلات منش شناختی، خوب پاسخ می دهد.
تعریف طرحواره:
در حوزه شناختی، طرحواره را به صورت قالبی در نظر میگیرند که بر اساس واقعیت یا تجربه شکل میگیرد تا به افراد کمک کند تجارب خود را تبیین کنند. ادراک از طریق طرحواره واسطه مندی میشود و پاسخ های افراد توسط طرحواره جهت پیدا میکند.
بسیاری از طرحواره ها در اوایل زندگی شکل میگیرند، ادامه می یابند و خودشان را به تجارب زندگی بعدی تحمیل میکنند، که بعنوان نیاز به “هماهنگی شناختی” از آن یاد میشود یعنی حفظ دیدگاهی باثبات درباره خود یا دیگران حتی اگر نادرست یا تحریف شده باشد.
با این تعریف کلی، طرحواره میتواند مثبت یا منفی، سازگار یا ناسازگار باشد و در اوایل زندگی یا در سیر بعدی زندگی شکل گیرد.
یانگ معتقد است برخی طرحواره ها هسته اصلی اختلالات شخصیت، مشکلات منششناختی و اختلالات مزمن محور یک هستند که آن ها را “طرحواره های ناسازگار اولیه” مینامد و این گونه تعریف میشوند:
الگوها یا درونمایه های عمیق و فراگیری هستند؛
از خاطرات، هیجان ها، شناخت واره ها و احساسات بدنی تشکیل شده اند؛
در دوران کودکی یا نوجوانی شکل گرفته اند؛
در سیر زندگی تداوم دارند؛
درباره خود و رابطه با دیگران هستند؛
و به شدت ناکارآمدند.
عوامل موثر بر شکل گیری طرحواره
نیازهای هیجانی اساسی:
پنج نیاز اساسی انسان عبارتند از: دلبستگی ایمن به دیگران- خودگردانی، کفایت و هویت- آزادی در بیان نیازها و هیجان های سالم- خودانگیختگی و تفریح- محدودیت های واقع بینانه و خویشتن داری.
تعامل بین خلق و خوی فطری کودک و محیط اولیه میتواند به جای ارضای نیاز منجر به ناکامی شود. هدف طرحواره درمانی این است که فرد راه های سازگارانه تری برای ارضای نیازهای هیجانی بیابد.
تجارب اولیه زندگی:
چهار دسته تجارب اولیه زندگی اکتساب طرحواره ها را تسریع میکنند:
ناکامی ناگوار نیازها: ایجاد طرحواره هایی مثل محرومیت هیجانی و رهاشدگی
آسیب دیدن و قربانی شدن: ایجاد طرحواره هایی مثل بی اعتمادی/بدرفتاری، نقص/شرم، آسیب پذیری نسبت به ضرر
تجربه زیادی چیزهای خوب: ایجاد طرحواره هایی مثل وابستگی/بی کفایتی، استحقاق/بزرگ منشی
درونی سازی انتخابی یا همانندسازی با افراد مهم زندگی: خلق و خوی کودک تعیین میکند که او با ویژگی های افراد مهم زندگی اش همانندسازی خواهد کرد یا خیر.
خلق و خوی هیجانی:
خلق و خوی هیجانی کودکان در تعامل با واقعیت دردناک کودکی منجر به شکل گیری طرحواره ها میشود. خلق و خوی متفاوت کودک را در معرض شرایط متفاوت قرار میدهد یا به شکلی متفاوت آن ها را به شرایط مشابه آسیب پذیر میکند.
حوزه های طرحواره
هجده طرحواره بر اساس پنج نیاز هیجانی اصلی تقسیم میشوند که به آن ها حوزه های طرحواره گفته میشود.
+ حوزه بریدگی و طرد: رهاشدگی/بی ثباتی- بی اعتمادی/بدرفتاری- محرومیت هیجانی- نقص/شرم- انزوای اجتماعی/بیگانگی
+ حوزه خودگردانی و عملکرد مختل: وابستگی/ بی کفایتی- آسیب پذیری نسبت به ضرر یا بیماری- خود تحول نیافته/گرفتار- شکست
+ حوزه محدودیت های مختل: استحقاق/بزرگ منشی- خویشتن داری و خودانضباطی ناکافی
+ حوزه دیگرجهت مندی: اطاعت- ایثار- پذیرش جویی/جلب توجه
+ حوزه گوش به زندگی بیش از حد و بازداری: منفی گرایی/بدبینی- بازداری هیجانی- معیارهای سرسختانه/ عیب جویی افراطی- تنبیه
طرحواره های شرطی در برابر غیرشرطی
طرحواره هایی که در اوایل سیر تحول زندگی انسان شکل میگیرند و اغلب در محور ساختار شناختی قرار دارند، باورهای غیرشرطی درباره خود و دیگران هستند. طرحواره هایی که بعدا در سیر تحول شکل میگیرند، شرطی هستند. طرحواره های غیرشرطی را هیچ چیزی نمیتواند تغییر دهد اما در طرحواره شرطی بیمار احساس میکند توانایی تغییر نتیجه را دارد.
طرحواره های شرطی معمولا وقتی شکل میگیرند که فرد میخواهد از شر طرحواره های غیرشرطی خلاص شود که در این حالت به آن ها طرحواره های ثانویه گفته میشود. (مثلا ایجاد طرحواره اطاعت در پاسخ به طرحواره رهاشدگی)
طرحواره های شرطی: اطاعت، ایثار، پذیرش جویی/ جلب توجه، بازداری هیجانی، معیارهای سرسختانه/عیب جویی افراطی
طرحواره های غیرشرطی: رهاشدگی/بی ثباتی- بی اعتمادی/بدرفتاری- محرومیت هیجانی- نقص- وابستگی/ بی کفایتی- آسیب پذیری نسبت به ضرر یا بیماری- خود تحول نیافته/گرفتار- شکست- منفی گرایی/بدبینی- تنبیه- استحقاق/ بزرگ منشی- خویشتن داری/خودانضباطی ناکافی
عملکردهای طرحواره
دو عملکرد اصلی طرحواره عبارتند از: تداوم طرحواره – بهبود طرحواره.
تداوم طرحواره هر چیزی است که بیمار به شکل درونی یا بیرونی انجام میدهد تا وضعیت طرحواره خود را حفظ کند.
سه ساز و کار تداوم طرحواره عبارتند از تحریف های شناختی، الگوهای زندگی خودآسیب رسان، سبک های مقابل های
بهبود طرحواره، هدف نهایی طرحواره درمانی است که به کاهش شدت خاطرات مرتبط با طرحواره، فعال شدن هیجانی طرحواره، نیرومندی احساسات بدنی و ناسازگاری شناختواره ها منجر خواهد شد.
سبک های مقابله ای
رفتار بخشی از طرحواره نیست، بلکه بخشی از پاسخ های مقابله ای است که از طرحواره نشات میگیرد. مقابله میتواند رفتاری، شناختی و هیجانی باشد.
طرحواره ها ثابت هستند، اما سبک های مقابله ای ضرورتا در طول زمان ثابت نیست و بیماران در برابر طرحواره ها از طیف رفتارهای متفاوت و حتی متضاد استفاده میکنند.
سه سبک مقابله ای عبارتند از: جبران افراطی- اجتناب- تسلیم.
معمولا این سبک ها در کودکی بخشی از ساز و کارهای مقابله ای انطباقی کودک برای بقا هستند اما در بزرگسالی ناسازگار میشوند.
یکی از عوامل اصلی در تعیین استفاده از سبک مقابله ای خاصی، خلق و خوی کودک است. عامل دیگر درونی سازی یا الگوسازی انتخابی است که به معنای الگوبرداری از رفتارهای مقابله ای والدین است.
سبک مقابله ای، مجموعه ای است از پاسخ های مقابله ای. پاسخ های مقابله ای، راهبردها یا رفتارهای مشخصی هستند که از طریق سه سبک رفتاری جبران افراطی، اجتناب و تسلیم ایجاد می شوند. یعنی تمام پاسخ هایی که در خزانه رفتاری فرد در مقابل تهدید وجود دارد و فرد در یک لحظه خاص آن ها را نشان میدهد. در واقع سبک مقابله ای یک صفت است (مثلا صفت اجتناب) و پاسخ مقابله ای یک حالت (مثلا انواع رفتارهای اجتنابی)
بر اساس طرحواره درمانی، طرحواره ها در هسته مرکزی اختلالات شخصیت هستند و الگوهای رفتاری ارایه شده در DSM پاسخ های مقابله ای به طرحواره های مرکزی هستند. در واقع ملاک های تشخیصی، فهرستی از پاسخ های مقابله ای هستند.
ذهنیت های طرحواره ای
وقتی می گوییم فردی فلان طرحواره را دارد به این معنا نیست که آن طرحواره همواره فعال است. طرحواره یک صفت است که میتواند در یک لحظه خاص فعال باشد یا نباشد. برای رفتن از یک مدل صفتی به یک مدل حالتی، مفهوم ذهنیت طرحواره ای مطرح شده است.
ذهنیت طرحواره ای، حالت های هیجانی و پاسخ های مقابله ای سازگار و ناسازگار لحظه به لحظه ای هستند که همه ما در پاسخ به موقعیت های زندگی تجربه میکنیم. (طرحواره و پاسخ مقابل های که در آن لحظه خاص فعال شده است.)
مفهوم ذهنیت طرحواره ای برای کار با بیماران مبتلا به اختلال شخصیت مرزی پدید آمد. چون این بیماران خیلی سریع از یک حالت عاطفی یا پاسخ مقابله ای به حالت دیگر تغییر جهت میدهند، بهتر است به جای مدل صفتی به سمت مدل حالتی پیش برویم. یعنی به جای اینکه بگوییم فلان فرد فلان طرحواره را دارد، بگوییم که در یک لحظه خاص کدام ذهنیت طرحواره ای را به کار گرفته است.
یک ذهنیت طرحواره ای ناکارآمد بخشی از خویشتن است که تا حدودی از سایر بخش های خویشتن جدا شده است. ذهنیت طرحواره ای ناکارآمد را میتوان از نظر میزان گسستگی از سایر ذهنیت ها به صورت یک پیوستار تجزیه ای در نظر گرفت. اگر فرد همزمان بیش از یک ذهنیت را تجربه کند در سطح پایین تری از پیوستار تجزیه قرار میگیرد. این شکل خفیف ذهنیت طرحواره ای، به صورت تغییر حالت خلق طبیعی رخ میدهد. در بالاترین سطح پیوستار، اختلال هویت تجزیه ای قرار میگیرد.
ذهنیت ها را میتوان به چهار گروه اصلی تقسیم کرد: ذهنیت های کودکانه، ذهنیت های مقابله ای ناکارآمد، ذهنیت های والد ناکارآمد، ذهنیت بزرگسال سالم.
ذهنیت بزرگسال سالم در افرادی با سلامت روانی بیشتر فعال میشود و بقیه ذهنیت ها را تعدیل میکند.
فرایند درمان
- سنجش و آموزش
هدف این است که بیمار از نظر عقلانی عملکرد طرحواره ها را بفهمد و در سطح هیجانی نیز این فرایندها را تجربه کند. به بیمار کمک میشود طرحواره های خود را بشناسد و به ریشه های تحولی آن پی ببرد. مدل طرحواره آموزش داده میشود و یاد میگیرد که چطور سبک های مقابله ایش باعث تداوم طرحواره هایش میشود.
- مرحله تغییر
بسته به نیازهای بیمار از راهبردهای شناختی، تجربی، رفتاری و بین فردی استفاده میشود.
تکنیک های شناختی: استدلال دربرابر طرحواره ها و زیر سوال بردن اعتبار آن ها
تکنیک های تجربی: مبارزه در سطح هیجانی با طرحواره ها مثل ابراز هیجانات خود به حوادث دوران کودکی با تصویرسازی ذهنی و برقراری گفتگو
تکنیک های رفتاری: الگوشکنی رفتاری از طریق طراحی تکالیف رفتاری برای جایگزین کردن الگوهای رفتاری سازگارانه تر
رابطه درمانگر و بیمار:
رابطه در طرحواره درمانی دو ویژگی اساسی دارد:
رویاروسازی همدلانه: ابراز همدلی با طرحواره های بیمار که در رابطه فعال شده است در عین حال که واکنش تحریف شده و ناکارآمد او را نشان میدهیم.
باز والدینی حد و مرزدار: تامین نیازهای هیجانی ارضا نشده بیمار در محدوده مشخص رابطه درمانی.
دقت کنید که طرحواره درمانی در سطوح شناخت به جای حرکت از بالا به پایین، از پایین به بالا شروع میکند. طرحواره درمانی از سطح بنیادی یعنی طرحواره ها شروع میشود و به تدریج به شناخت واره های سطحی قابل دسترس مثل افکار خودآیند و تحریف های شناختی میرسد. در حالی که شناخت درمانی بک برعکس است.
- منبع: طرحواره درمانی، نوشته یانگ و همکاران
*****************************************************************************************
- رویکرد فراتشخیصی
فراتشخیص به معنای شناسایی ساز و کارهای زیربنایی مشترک اختلال های هم ابتلا و مداخله درمانی بر اساس این ساز و کارهای مشترک است که در نقطه مقابل پروتکل های مبتنی بر درمان یک اختلال روانپزشکی (درمان های مبتنی بر تشخیص اختصاصی) قرار میگیرد.
مدل ها و درمان های مبتنی بر تشخیص اختصاصی، محدودیت هایی دارند. چالش های مربوط به هم ابتلایی بیماری های روانپزشکی (بخصوص اختلال اضطراب فراگیر و افسردگی اساسی)، کارایی نسبی نتایج درمان های شناختی رفتاری کلاسیک در درمان اختلالات، و آموزش درمانگران و اشاعه این درمان های مبتنی بر شواهد باعث ایجاد نگاه فراتشخیصی شدند.
دو پروژه نیز در شتاب بحث فراتشخیصی موثر بوده است:
1) ملاک های حوزه پژوهش: تلاش دارد که شاخص های هنجاری را مشخص کند. این باور وجود دارد که شاخص های هنجاری در نقطه مقابل زیرگروه های اختلالی هستند و با کمک آن ها میتوان به سازو کارهایی جهت گسترش درمان های اثربخش رسید.
2) شخصی سازی درمان: تلاش دارد عواملی را شناسایی کند که بر اساس آن بتوان مشخص کرد چه کسی از کدام درمان خاص بهره بیشتری خواهد برد.
یکی از جدیدترین درمان های فراتشخیصی، پروتکل واحد (بارلو و همکاران) است. مدل زیربنایی آن مدل فرایندی تنظیم هیجان است. بر اساس این مدل پنج فرایند تنظیم هیجان از موقعیت تا پاسخ وجود دارد که در اختلال های هیجانی غیرانطباقی میشوند: انتخاب موقعیت، تعدیل موقعیت، تخصیص توجه، تغییر شناختی، تعدیل پاسخ.
درمان پروتوکل واحد از تکنیک های اصلی شناختی رفتاری استفاده میکند. این درمان تلاش میکند به مراجع بیاموزد شیوه پاسخدهی خود به هیجان ها را در هر یک از مراحل اصلاح کند.
- منبع: مقاله اهمیت رویکرد فراتشخیصی در آسیب شناسی و رواندرمانی، نوشته دکتر زهرا طاهری فر