هیجان
شما هم هیجان زده اید؟!
اول صبر کنین ببینیم هیجان اصلا چی هست! دانشمندا و متفکرا گفتن:« رویدادی پیچیده و چند مولفه ای هست که فرد رو آماده انجام عمل می کنه. در واقع یعنی واکنش کلی، شدید و کوتاه ارگانیسم به یک موقعیت غیرمنتظره همراه با یک حالت عاطفی خوشایند یا ناخوشایند. »
داماسیو یکی از پیشگامان پژوهشهای عصب شناختی پیشنهاد میکند که از کلمه احساس برای «تجربه ذهنی و خصوصی یک عاطفه» استفاده کنیم و عاطفه را برای «مجموعهای از واکنشها که بسیاری بصورت عمومی قابل مشاهده است» کنار بگذاریم. یعنی ما با وجود اینکه به عنوان موجودی صاحب شعور و آگاهی توانایی ادراک احساسات خودمان را داریم اما نمیتوانیم احساسات فرد دیگری را مشاهده کنیم. کس دیگری هم نمیتواند احساسات ما را مشاهده کند بلکه فقط بخشی از عواطفی که به چنین احساساتی دامن زده برایشان قابل رویت است. داماسیو با ذکر آزمایشی روی مردی که نقص حافظه جدی دارد و بنابر این نمیتواند با آگاهی از گذشته کاری را انجام دهد و چیزی یاد بگیرد نشان میدهد که او در مواجهه با افراد عواطف خوب یا بدی را تجربه میکند چراکه باعث میشود بدون اطلاع از نام یا توانایی تشخیص چهره این افراد برخی را به برخی دیگر ترجیح دهد. بنابراین ما برای ایجاد عاطفه نیاز به آگاهی نداریم و نمیتوانیم عواطف را به اختیار خود مهار کنیم. ما در حالت شادی یا غم قرار میگیریم و شاید بتوانیم برایشان عللی پیدا کنیم اما نمیتوانیم با قطعیت بدانیم که اینها علل واقعی هستند. عواطف به شکلی ناخودآگاه در ما القا میشوند و ما تاحدودی میتوانیم بیان برخی عواطف را مهار کنیم –خشم یا ناراحتی- اما غالباً در چنین کاری مهارت نداریم و برای همین به بازیگران خوب که در نحوه بیان عواطفشان مهارت دارند پول زیادی میدهیم. درصورت مناسب بودن شرایط زیستی و روان شناختی عواطف پدید خواهند آمد و دقیقاً به دلیل همین وجه ناخودآگاه آنهاست که تقلید عواطف دشوار است. متوقف کردن عاطفه هم مثل گرفتن جلوی عطسه است. بسته به اینکه درچه فرهنگی بزرگ شده باشیم ممکن است بیان عواطفمان متفاوت باشد. شاید بتوانیم عواطف را تربیت کنیم و تظاهرات عاطفی را در چهره خود تا حدودی سرکوب کنیم اما نمیتوانیم آنها را کاملاً سرکوب کنیم و وجود احساسات گواه این ناتوانی ماست
اگه گفتین هر هیجان شدید چند مولفه داره؟
باریکلا! حداقل شش مولفه:
- ارزیابی شناختی: شروع یک فعالیت شناختیه و معنای شخصی ای هست که فرد به موقعیت فعلی خودش میده.
- تجربه ذهنی هیجان: به حالت عاطفی یا حال و هوای احساسی که هر هیجان با خودش میاره گفته میشه.
- گرایش به عمل و فکر معین: فرد رو وادار به اندیشیدن و اقدام در جهت معینی می کنه.
- پاسخ های جسمانی درونی: مخصوصا اون هایی که با دستگاه عصبی خودمختار در ارتباطن.
- حالت چهره: یعنی عمل ماهیچه های صورت که بخش های مختلف صورت رو به شکل های خاصی درمیارن.
- واکنش های شخص : به چگونگی مقابله یا کنار اومدن با هیجان ها یا موقعیت های فراخوانشون اشاره داره.
اما تفاوت هیجان با انگیزه چیه؟
اولا؛ محرک های بیرونی باعث به وجود اومدن هیجان ها می شن در حالی که انگیزه ها منشأ درونی دارن.
دوما؛ محرک های بسیار زیادی می تونن باعث فراخواندن هیجانات بشن در صورتی که انگیزه رو معمولا نیاز معینی فرامیخونه.
سوما؛ انگیزه ها و هیجانات از لحاظ منبع فعالسازی، تجربه فردی و میزان تاثیر بر رفتار، تفاوت های چشمگیری دارن.
تجربه های هیجانی در کل دو دسته اند:
1) مبتنی بر ارزیابی شناختی
2) مقدم بر شناخت
یادتون باشه در هر دو نوع تجربه ، آمیگدال (بادامه) مهم ترین نقش را بر عهده دارد.
شما بیشتر چه هیجاناتی رو تجربه می کنین؟
وقتی هیجان زده میشین چه تغییرات فیزیولوژیکی در خودتون احساس می کنین؟
منبع: کتاب روانشناسی عمومی روان آموز، نویسنده ابوالفضل فتحی پور
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.