سلام، وقتبخیر. لطفا خودت را برای ما معرفی کن. (نام و نامخانوادگی، سن، شهر محل سکونت، محل تحصیل کارشناسی، سال، گرایش، رتبۀ کنکور، دانشگاه قبلی و…)
سلام. نفیسه طاهرنیا هستم، 22 سالمه و ساکن تهران هستم. کارشناسیم رو در دانشگاه علامۀ طباطبایی تهران گذروندم. ورودی 99 بودم و رتبهام 166 کنکور علوم انسانی بود. در کنکور ارشد روانشناسی هم رتبۀ 30 بالینی و 26 عمومی رو کسب کردم.
سروکلۀ رشتۀ روانشناسی، کی و چطور در زندگی تو پیدا شد؟
از وقتی یادمه روان انسان و عملکردش برام جالب بود؛ برای همین موقع انتخاب رشته با قاطعیت و علاقه این رشته رو انتخاب کردم و میخواستم شناختم از دنیای روانشناسی رو بیشتر کنم.
مطلب پیشنهادی: همهچیز دربارۀ کنکور ارشد روانشناسی
دوران کارشناسی، چطور گذشت؟ از آن دانشجوهایی بودی که جزوۀ تمیز و خوشخطشان در دانشکده دستبهدست میشد یا آنهایی که آخرترم تازه یاد درس و امتحان میافتند؟
بستگی به اهمیت واحد درسی و علاقۀ شخصی خودم داشت؛ برای دروسی که اهمیت بالاتری داشتند تلاش میکردم تاحدامکان جزوهنویسی کنم.
کنکور، کی و چرا برای تو جدی شد؟ اصلا چطور درس خواندن را شروع کردی؟
من از ترم چهارم کارشناسی مطمئن بودم که قصد شرکت در آزمون روانشناسی ارشد رو دارم و میخواستم این مسیری که شروع کردم رو ادامه بدم و اهدافم رو بهصورت تخصصیتر دنبال کنم. از ترم 6، یعنی از اسفندماه سال 1402، مطالعه رو شروع کردم و اولین کتابی که مطالعش رو آغاز کردم، کتاب روانشناسی بالینی پروچاسکا بود، چون خودم به مباحثش علاقهمند بودم و خستهکننده نبود برام، نقطۀ شروع خوبی میتونست باشه.
مطلب پیشنهادی: منابع ارشد روانشناسی
از عادتهای مطالعهات برای ما بگو. (تنهایی درس میخواندی یا با دوست و همکلاسی؟ توی خانه یا سالن مطالعه؟ نقاط ضعف و قوتت چه بود؟ چقدر وقت آزاد داشتی؟
یکی از نقاط قوت مطالعۀ من اینه که میتونم تو مکانهای پرسروصدا هم درس بخونم و عوامل محیطی حواسم رو پرت نمیکنند و میتونم موقع مطالعه خیلی متمرکز بمونم.
من در این مدتی که برای ارشد مطالعه میکردم، بخش بزرگی از زمان رو در مترو یا در کلاس درس یا در سلف دانشگاه بودم و لزومی نداشت برام که برای مطالعه، خودم رو به مکان آروم و بیسروصدا برسونم که بتونم تمرکز کنم.
من در تندخوانی هم مهارت خیلی زیادی داشتم و این برام مثل یک شمشیر دولبه عمل میکرد؛ چون باعث میشد مثلا 2 الی 3 کتاب رو توی دهروز تموم کنم اما شاید کمی تعمق کافی روش نمیشد.
من سعی کردم تاحدامکان آهسته پیش برم که مجبور نشم تایم استراحتم رو در ماههای نزدیک به کنکور خیلی محدود کنم و برنامهریزی خیلی ساختارمندی نداشتم که تایم استراحت محدود و ازقبل تعیینشدهای داشته باشم.
برنامهریزیهای درسی من اکثراً 10روزه بود؛ به اینصورت که دو یا سه کتاب رو انتخاب میکردم و مطالبش رو برای 10روز تقسیم میکردم و به صورت موازی پیش میرفتم، اگر میتونستم برنامۀ درسی روز تعیینشده رو باکیفیت کافی پیش ببرم، مطالعه در آن روز را متوقف میکردم و استراحت میکردم یا تست ریدینگ زبان میزدم.
چطور با روانآموز آشنا شدی و از کدام خدمات و محصولاتش استفاده کردی؟ (نظرت راجعبه هرکدام چیست؟)
خب قطعاً اولین مرحله برای شروع مطالعه، پیداکردن منابع ارشد روانشناسی بالینی درست و باکیفیت بود. من از چندین نفر پرسوجو کردم و برای بعضی از دروس، روانآموز بهعنوان بهترین منبع پیشنهادشده بود و بعد ازاینکه خودم کتاباشو ورق زدم، و به کیفیت منابع پی بردم و چندین کتاب رو تهیه کردم.
مطلب پیشنهادی: کتابهای جامع روانآموز
وقتهایی که درس خواندن، خسته و کلافهات میکرد و انگیزهات را ازدست میدادی، چی دوباره تو را مینشاند پای مطالعه؟
تغییر برنامه و انعطافپذیری برنامه معجزه میکرد. وقتی احساس خستگی میکردم، ساختارمندی مطالعه رو برای خودم کم میکردم و اندکی برای خودم حق انتخاب میگذاشتم. برای مثال انتخاب میکردم که امروز بهجای فصل یا مبحث تعیینشده، فصل یا مبحث متفاوتی رو مطالعه کنم یا فضای مطالعه رو تغییر میدادم.
مثلا وقتی که احساس خستگی یا کلافگی میکردم، به پارک یا فضای باز میرفتم و مطالعهام رو اونجا ادامه میدادم. یا اینکه میرفتم روی تردمیل و این تحرک هنگام مطالعه به رفع خستگی و کلافگی کمک میکرد.
کمی هم دربارۀ منابعی که برای کنکور مطالعه کردی، توضیح بده. کدامها را به دوستان روانآموزیات پیشنهاد میکنی؟
من خودم از بین کتابهای روانآموز، کتاب روانشناسی رشد، کتاب روانشناسی بالینی و کتاب علمالنفس رو تهیه کردم.
کتاب جامع روانشناسی بالینی روان آموز
کلاس کنکور و مشاوره، چه جایی در موفقیت تو داشت؟
در کلاسهای کنکور شرکت نکردم و مشاور نداشتم.
وقتی برای تفریح و سرگرمی هم داشتی یا فقط درس و تست؟
قطعاً خیلی به استراحت اهمیت میدادم. باتوجه به شناختی که از خودم داشتم مطالعه کردن بدون استراحت میتونست توی میانمدت فرسودهام کنه و کیفیت مطالعهام رو پایین بیاره. برای همین هرروز زمانی رو برای استراحت قرار میدادم.
برنامهریزی کنکورت، چه ویژگیهای مثبتی داشت که دلت بخواهد به دیگران هم پیشنهادشان کنی؟
- انعطافپذیری در عین ساختارمندی
- برنامهریزی بلندمدت درکنار برنامهریزی کوتاه مدت
- حذف عوامل مزاحم تاحدامکان مانند اینستاگرام
- ورزش
در آزمونهای جامع روانآموز شرکت کردی؟ (اگر جواب مثبت است، لطفا توضیح بده که در کدام مراحل آزمون شرکت کردی و این آزمونها را از نظر شباهت به کنکور (نوع سوالات، بودجهبندی و…) چطور دیدی؟
خیر
دکمۀ عقبگرد را میزنیم و تو را برمیگردانیم به روزی که تصمیم گرفتی درس خواندن برای کنکور را شروع کنی. اینبار هم به همان ترتیب پیش میروی یا چیزهایی هست که بخواهی تغییرشان بدهی؟
تقریباً به همان ترتیب پیش میروم.
با درسهای چالشبرانگیز و رواعصاب چه میکردی؟ ترفند خاصی رویشان پیاده میکردی؟
اگر درسی برام رواعصاب بود، وقتی بیشتر دقت میکردم تو نحوۀ مطالعهام ایراد پیدا میکردم. یا روش مطالعهام متناسب با درس موردنظر نبود، یا شاید منبع اشتباهی رو داشتم مطالعه میکردم. با تغییر روش مطالعه یا منبع، این حالت کمرنگتر میشد.
بهعنوان یک کنکوری، در سبک زندگیات هم تغییراتی ایجاد کردی؟ (ورزش، تغذیه، خواب و…)
من ساعت 10 میخوابیدم و 6 بیدار میشدم، 5 روز هفته، شبها ورزش بدنسازی میکردم، شکر رو از رژیم غذاییم کم کرده بودم و دمنوش رو اضافه کرده بودم.
مطلب پیشنهادی: تحلیل کنکور ارشد روانشناسی 1403
در سال کنکور، اتفاق ناخواستهای یا مسئلهای پیش آمد که تو را به چالش بکشد؟ چطور از عهدهاش برآمدی؟
قطعاً چالشهایی بوده. حتی اگر چالشها ماهیت فیزیکی نداشته باشند، همۀ داوطلبان کنکور حداقل چالشهای روانی داشتند. من خودم وقتی مسئلهای برای پیش میومد، چندساعتی استراحت و مدیتیشن میکردم، غذای موردعلاقهام را میخوردم یا ورزش میکردم.
برای جمعبندی درسها چه کردی؟ (اصولا بگو روزهای آخر چطور سپری میشد؟)
روزهای آخر خلاصههایی که نوشته بودم یا مطالبی که هایلایت شده بود رو مطالعه کردم و تستهای هایلایتشده سالهای اخیر رو مطالعه کردم.
روز کنکورت چطور گذشت؟ (سرجلسۀ کنکور چه احساسی داشتی؟ با چه ترتیبی به سوالات پاسخ دادی؟
نسبتاً آروم بودم و اضطرابی که مخرب باشه رو تجربه نمیکردم. آخرین درسی که تستاشو زدم آمار بود چون میدونستم احتمالش هست که سؤالاش سخت باشه و مضطربم کنه و باعث بشه عملکردم تو پاسخدهی به درسهای بعدی هم افت کنه.
به جز نتیجۀ کنکور، این دورۀ مطالعاتی چه چیزهایی بهت یاد داد؟ (از چه چیزهایی چشمپوشی کردی و چه توصیهای به کنکوریهای سالهای آینده داری؟)
تو این دوره شاید از بعضی تفریحا چشمپوشی کنی اما وقتی نتیجۀ تلاشات میاد کل خستگیهاتو میبره و اون تلاشی که شاید توی اون زمان بیمعنا بهنظر میرسید، بعد از نتایج معنادار میشه.
در چشمانداز تو از آینده چهخبر است؟ (چه برنامه و اهدافی داری؟)
من درحال حاضر، مشغول گذراندن دورۀ کارآموزی در مرکز تهران اوتیسم هستم و دارم تلاش میکنم تو این زمینه پیشرفت کنم.
محصول مرتبط: دورۀ مجازی آموزش روانشناسی بالینی ارشد
روانآموز در سال کنکورت چه نقشی داشت؟
برای من در جمعبندی مطالب و مرور بسیار مفید بود.
لطفا هرکدام از این کلمات را با یک کلمه، جمله یا عبارت توصیف کن:
روانشناسی: سخت آساننما. | روانآموز: مفید و نسبتاً سخت. |
مهاجرت: گریز از درد به درد. | سازمان سنجش: نظری ندارم. |
خانواده: حامی. | فروید: ناخودآگاه. |
ازدواج: نظری ندارم. | آرزو: تفکری متشکل از دردنداشتن و امیدداشتن. |
عشق: همراه/مراقب. | بهترین رفیق: حامی. |
استاد: مشوق و افتخارکننده. | مهمترین دستاورد تاکنون: همۀ دستاوردهام در زمان خود به اندازه خود بااهمیت بودند. |
الگو: کسی که قراره اون آدم شی. | بزرگترین آرزوی شخصی: بزرگترین ندارم، اما شاید چندین آرزوی بزرگ دارم. |
کنکور: دور بیانتها. | بزرگترین هدف شغلی: علاقه و عشق به کار و تأمین مالی. |
دانشگاه: مکانی که آدماش و تفکر آدماش جهت زندگیت رو عوض میکنه. | گرایش موردانتخاب ارشد: توانبخشی شناختی، بالینی، بالینی کودک و کودکان استثنایی. |
آینده: تلاشم تنها چیزیه که درمورد آیندۀ خودم میتونم تضمین کنم. | دانشگاه موردانتخاب ارشد: شهید بهشتی، تهران و علامه. |
دکترا: شاید آره. | هوش یا تلاش؟ هردو. |