سلام، وقت بخیر. لطفا خودت را برای ما معرفی کن. نام و نامخانوادگی، سن، شهر محل سکونت، محل تحصیل کارشناسی ارشد، سال، گرایش، رتبۀ کنکور، دانشگاه قبلی و…
سلام وقت شما هم بخیر. مرضیه قریشی هستم. متولد 1370، ساکن کرج. کارشناسی رو مهندسی پزشکی خوندم و سال 96 فارغالتحصیل شدم. سال 98 کنکور ارشد روانشناسی شرکت کردم و روانشناسی بالینی دانشگاه علم و فرهنگ قبول شدم و در نهایت در کنکور دکتری 1403 رتبه 36 رو کسب کردم.
سروکلۀ رشتۀ روانشناسی، کی و چطور در زندگی تو پیدا شد؟
در دوران دبیرستان برخلاف میلم و کاملاً در تضاد با علاقه و روحیهم، وارد رشته ریاضی شدم و بعد از اون هم مهندسی پزشکی رو انتخاب کردم. اما از همون سالهای دبیرستان علاقه شدیدی به رشتههای علوم انسانی داشتم. تو دوره کارشناسی به جای کتابهای رشتۀ خودم، همیشه کتابهای ادبی و فلسفه و روانشناسی دستم بود. سال 94 مطمئن شدم که اشتیاق شدیدی به رشتۀ روانشناسی دارم.
میتونم بگم از همون سالها حس کردم معنای زندگیم رو پیدا کردم و تصمیم گرفتم علاقهم رو دنبال کنم. اما به خاطر شرایط و چالشهایی که اون زمان داشتم مجبور شدم چند سالی خواستهم رو به تعویق بندازم. بعد از ازدواج، سال 98 با همسرم که ایشون هم تغییر رشتهای بودند تصمیم گرفتیم کنکور ارشد شرکت کنیم و خوشبختانه با رتبۀ بسیار نزدیک به هم، همکلاسی و هر دو دانشجوی دانشگاه علم و فرهنگ شدیم.
مطلب پیشنهادی: منابع دکتری روانشناسی
دوران کارشناسی ارشد ، چطور گذشت؟ از آن دانشجوهایی بودی که جزوۀ تمیز و خوشخطشان در دانشکده دستبهدست میشود یا آنهایی که آخر ترم تازه یاد درس و امتحان میافتند؟
متأسفانه دورۀ ارشد من به طور کامل در دوران کرونا و به صورت مجازی بود و این که از محیط دانشگاه و حضور کنار اساتید و همکلاسیها محروم بودم ناراحتکننده بود. البته خب من یک همکلاسی همراه و درسخون توی خونه کنارم داشتم که با هم درسها و پروژههای دانشگاه رو پیش میبردیم. اما به طور کلی علاقه به روانشناسی اجازه نمیداد شب امتحانی باشم و از همون ابتدای ترم همیشه با کلاس و درس همراه بودم و خب جزوههای تمیز و تقریباً خوشخط هم در حد توانم داشتم.
کنکور، کی و چرا برای تو جدی شد؟ اصلاً چطور درس خواندن را شروع کردی؟
من به محض اینکه وارد مسیر روانشناسی شدم درس خوندن و کنکور واسم جدی شد. برای دکتری هم از همون دوران ارشد تصمیم گرفته بودم که بلافاصله بعد از دفاع، مطالعه رو شروع کنم. من 4 مهر 1402 دفاع کردم و بعد از اون از دوستان و قبولیهای سال گذشته راجع به منابع پرسوجو کردم و منابع رو تهیه کردم.
چون برای ارشد روانشناسی منابع اصلی رو مطالعه کرده بودم و وقتم محدود بود، تصمیم گرفتم فقط منابع کمک آموزشی بخونم. اگه دقیق بخوام بگم از 15 آبان تونستم مطالعه رو به طور جدی و مستمر شروع کنم. برای شروع 4 تا درس رو انتخاب کردم. روزهای هفته رو به زوج و فرد تقسیم کرده بودم. 3 روز رشد و نوروسایکولوژی میخوندم و 3 روز آسیب و شخصیت.
با 4 ساعت در روز شروع کردم و سعی کردم بقیه روزها حداقل 6 الی 7 ساعت مطالعه داشته باشم. اما خب بعضی از روزها هم نمیشد درس بخونم. چون همزمان مشغول نوشتن مقاله و ترجمۀ کتاب و کار هم بودم. از طرفی اتفاقاتی هست که همیشه نظم ذهنی ما رو به هم میزنند و این ماییم که باید منعطف و تابآور باشیم.
مطلب پیشنهادی: تحلیل دروس رشد و آسیب کنکور دکتری روانشناسی
از عادتهای مطالعهات برای ما بگو. تنهایی درس میخواندی یا با دوست و همکلاسی؟ توی خانه یا سالن مطالعه؟ نقاط ضعف و قوتت چه بود؟ چقدر وقت آزاد داشتی؟
من برای کنکور دکتری هم خوشبختانه تنها نبودم و مثل کنکور ارشد این بار هم با همسرم برای کنکور دکتری میخوندیم. توی خونه درس میخوندیم و خب یه جورایی خونهمون تبدیل به سالن مطالعه خصوصی شده بود. یکی از عادتهای مطالعه من این بود که حتماً با کرنومتر درس میخوندم تا حواسم به اتلاف وقت و ساعتای حواسپرتی باشه و جز ساعات مطالعهم حسابشون نکنم. از 5 صبح درس خوندن رو شروع و سعی میکردیم در طول شبانه روز هر زمان آزادی که داشتیم رو صرف درس خوندن کنیم. یکی دیگه از عادات مطالعهمون این بود که هر مبحثی رو که میخوندیم با همدیگه مرور میکردیم، راجع بهش بحث میکردیم و حتی توی اینترنت بیشتر دربارهش سرچ میکردیم. این خیلی کمک میکرد مطالب بهتر و عمیقتر توی ذهنمون جا بیفته. مخصوصاً برای درسی مثل شخصیت که نیاز به مرور بیشتر داشت.
از نقاط ضعف هم اگر بخوام بگم بعضی روزها اگه صبح زود نمیتونستم مطالعه رو شروع کنم یا به خاطر کار و مقاله نمیرسیدم خیلی درس بخونم، اون روز مطالعه رو کامل کنار میگذاشتم و این باعث میشد گاهی از برنامهم عقب بمونم و دچار استرس بشم. پیشنهاد میکنم کنکوریهای عزیز به مطالعه وصل بمونند حتی شده یک ساعت در روز.
چطور با روانآموز آشنا شدی و از کدام خدمات و محصولاتش استفاده کردی؟ نظرت راجع به هرکدام چیست؟
من فقط از کتابهای روانآموز استفاده کردم و البته مصاحبهها و کارنامه ها رو هم توی سایت میخوندم اگر جز خدمات محسوب میشه. برای کنکور ارشد، مشاورم روانآموز رو به من معرفی کردند و برای درسهای آسیبشناسی و رشد و فیزیولوژی از کتابهای روانآموز استفاده کرده بودم. واقعاً امتحانش رو پس داده بود. پوششدهی مطالب عالی بود و برای همین بدون تردید باز هم برای درسهای آسیب و رشد روانآموز رو انتخاب کردم و چقدر از انتخابم خوشحالم. چون بسیار جامع و کامل بود و با توجه به زمان محدودم تونستم بارها مطالب رو مرور کنم.
مطلب مرتبط: کتاب های جامع روان آموز
وقتهایی که درس خواندن، خسته و کلافهات میکرد و انگیزهات را ازدست میدادی، چی دوباره تو را مینشاند پای مطالعه؟
رویاهای من واسم یه چشمانداز ساخته بودند: رتبۀ زیر 50.
خیلی وقتا میشد که واقعاً ادامه دادن واسم سخت میشد. اما هر بار به تقویم نگاه میکردم و به خودم امید میدادم که چیزی نمونده. اینکه من و همسرم هر دو داوطلب کنکور بودیم شیرینیهای خودش رو داشت اما واقعاً سخت هم بود. چون باید ابعاد مختلف کار و زندگی رو مدیریت میکردیم تا بتونیم هر روز یه ساعتایی برای مطالعه داشته باشیم. پس وقتی خسته میشدیم برای اینکه دوباره پای مطالعه بشینیم با هم قدم میزدیم، اهدافمون رو مرور میکردیم و سعی میکردیم نیروی محرک همدیگه باشیم.
کمی هم دربارۀ منابعی که برای کنکور مطالعه کردی، توضیح بده. کدامها را به دوستان روانآموزیات پیشنهاد میکنی؟
من برای درس رشد و آسیبشناسی همونطور که گفتم فقط روانآموز رو خوندم که کاملاً پاسخگوی کنکور بود و به همۀ داوطلبان با اطمینان پیشنهادشون میکنم. اگر وقت کافی دارند و بتونند در کنارش منابع اصلی رو هم بخونند عالی میشه. برای نوروسایکولوژی کتاب دکتر پیری رو خوندم که به نظر من پاسخگوی سوالات امسال نبود. حقیقتاً در این درس با سوالاتی برخلاف انتظارم روبرو شدم. اگر فرصت دارند حتماً منابع اصلی و جامعتری رو هم توی برنامهشون قرار بدن. من چون منبع دیگهای نخوندم گزینهای برای معرفی ندارم.
برای درس شخصیت هم یکی از کتابهای پرتبلیغ کمک آموزشی رو خوندم که به خاطر کیفیت بسیار پایین چاپ و کاغذ ترجیح میدم معرفیش نکنم. چون خوندن بعضی از صفحات واقعاً دشوار بود و مطالب بسیار کمرنگ چاپ شده بود و خوانا نبود و مجبور میشدم برای هر مبحث به منابع اصلی برگردم. من از خیلی از بخشهای کتاب شخصیت شولتز استفاده کردم.
برای درس آمار و روش تحقیق کلاس دکتر حبیبی رو شرکت کردم. با این که فوقالعاده مفید بود اما من به خاطر اینکه همزمان مجبور بودم مقالاتم رو هم آماده کنم و کار و مسئولیتهای دیگه زندگی هم بود، از آذرماه ديگه نتونستم با آمار همراه بشم و از کلاس جا موندم و ده روز آخر مونده به كنكور، فقط روش تحقیق رو خوندم که خوشبختانه به هر 8 سوال روش تحقیق جواب دادم و البته سوالات این درس نسبت به سالهای پیش آسونتر بود. بهتره دوستان براي موفقيت در سالهاي بعد از همون ابتدا آمار و روش تحقيق رو جدي بگيرند. برای زبان هم چون سطح زبانم نسبتاً خوب بود، اصلاً مطالعهای نداشتم. برای درس استعداد هم 15 روز آخر فقط تستهای سال گذشته رو تمرین کردم.
مطلب مرتبط: منابع دکتری روانشناسی
کلاس کنکور و مشاوره، چه جایی در موفقیت تو داشت؟
فقط در کلاس آمار شرکت کردم که بالاتر توضیح دادم. در خصوص مشاوره هم از يكي از مشاورهاي كنكور 3 تا برنامه ماهانه برای 3 ماه مطالعهم گرفتم گاهی نمیتونستم به اون برنامهها برسم و مجبور میشدم با توجه به شرایط خودم تغییرش بدم. اما خب اینکه ابتدای کار ذهنم منظم شد نسبت به حجم مطالب و تقسیم کردنشون کمک کننده بود.
وقتی برای تفریح و سرگرمی هم داشتی یا فقط درس و تست؟
تا تعریفمون از تفریح و سرگرمی چی باشه. برای ما گاهي دیدن یک فیلم، خوندن یک شعر، گوش دادن به یک موسیقیِ خوب یا قدم زدن زیر برف و بارون بهترین تفریح دوران کنکور بود. جز اینها، نه حقیقتاً چیز دیگهای نبود. با توجه به زمان محدودی که داشتیم حتی دیدن خونواده و دوستان هم گاهی واسمون امکانپذیر نمیشد.
برنامهریزی کنکورت، چه ویژگیهای مثبتی داشت که دلت بخواهد به دیگران هم پیشنهادشان کنی؟
اگر بخوام توي سه تا کلمه خلاصهش کنم: استمرار، مرور، عمیق خوندن.
مطالعه بدون مرور واقعاً بيفايدهست. چون مطالبي رو كه خوندي يا دقيق به ياد نمياري يا نميتوني توي ذهنت از هم تفكيكشون كني. بهتره يك منبع بارها مرور بشه تا اينكه به منابع مختلف سر بزنيم. من همون اول براي منابع تصميم گرفتم و ديگه وسواس به خرج ندادم و مردد نشدم. پس همون ابتدا مناسبترين منابع رو انتخاب كنيم و پروندهشو توي ذهنمون ببندیم تا با پیشنهادای سایر داوطلبا دچار اضطراب نشیم و وقت کافی برای مرور هم در نظر بگیریم.
استمرار هم نقش كليدي در موفقيت داره. هر روز مطالبي منتظرمون هستن تا يادشون بگيريم. ويژگي مثبت ديگه اين بود كه من هيچ مطلبي رو به چشم اجبار نخوندم. خوندن منابع رو يه فرصت خوب واسه يادگيري بيشتر ميديدم. اين باعث ميشد با وجود خستگي و نااميدي و استرس و … از درس خوندن زده نشم. مطالعۀ عمیق هم کمک میکنه سؤال به هر شکلی طرح شد بتونیم توی ذهنمون تحلیل کنیم و به پاسخ درست برسیم.
در آزمونهای جامع روانآموز شرکت کردی؟ اگر جواب مثبت است، لطفاً توضیح بده که در کدام مراحل آزمون شرکت کردی و این آزمونها را از نظر شباهت به کنکور (نوع سوالات، بودجهبندی و…) چطور دیدی؟
خیر در هیچ آزمونی قبل از کنکور شرکت نکردم. فقط کنکور سالهای اخیر رو خودم تمرین میکردم.
مطلب مرتبط: آزمون های آزمایشی جامع روان آموز
دکمۀ عقبگرد را میزنیم و تو را برمیگردانیم به روزی که تصمیم گرفتی درس خواندن برای کنکور را شروع کنی. اینبار هم به همان ترتیب پیش میروی یا چیزهایی هست که بخواهی تغییرشان بدهی؟
اگر برگردم به عقب چیزهای زیادی برای تغییر دادن وجود نداره. چون سعی کردم از فرصتهایی که در اختیار داشتم بیشترین بهره رو ببرم و جایی برای حسرت باقی نذارم. فقط این بار سعی میکردم نکات گرامری زبان رو هم مرور کنم و کمی لغت بخونم. هرچند سر جلسۀ کنکور برای درس زبان مشکل اصلی من «زمان» بود. اصلاً فرصت نشد ریدینگها رو بخونم.
با درسهای چالشبرانگیز و رواعصاب چه میکردی؟ ترفند خاصی رویشان پیاده میکردی؟
برعکس کنکور ارشد، تموم درسهای کنکور دکتری برای من لذتبخش بود (جز استعداد). اما برخی از مباحث واقعا خوندنشون انرژی بیشتری میخواست. به طور کلی من برای همه مباحث خیلی نقاشی میکردم و شکل میکشیدم، مباحث رو واسه خودم تصویرسازی میکردم. هر مطلبی که میخوندم، چه سخت و چه آسون، به خلاصهترین شکل ممکن خلاصهنویسی میکردم و کتاب رو میبستم و با زبون ساده واسه خودم توضیح میدادم. هرجا هم که فهم مطلبی سخت بود راجع بهش سرچ میکردم و سعی میکردم عمیقتر بخونم. مثلاً برای درس شخصیت سرچ میکردم و زندگینامۀ اون نظریهپرداز و اتفاقات شخصی زندگیش رو هم حتی میخوندم که بتونم ارتباط بیشتری باهاش برقرار کنم و فقط یک اسم واسم نباشه.
بهعنوان یک کنکوری، در سبک زندگیات هم تغییراتی ایجاد کردی؟ (ورزش، تغذیه، خواب و…)
بله ورزش رو کنار گذاشتم و دیگه باشگاه نرفتم، اینجا بدآموزی داره میتونید سانسور کنید. ولی واقعاً وقت کافی نداشتم. به همون پیادهروی قناعت کردم این چند ماه. کمتر خوابیدم اما سعی کردم خوابم کمتر از 5 ساعت نباشه و تغذیه هم تغییرات چندانی نداشت غیر از اینکه به خاطر مغزم گلوکز بیشتری مصرف میکردم.
در سال کنکور، اتفاق ناخواستهای یا مسئلهای پیش آمد که تو را به چالش بکشد؟ چطور از عهدهاش برآمدی؟
تبلور خویشتن همیشه پس از تنشها و چالشها محقق میشه و اگر چالش و تنشی نباشه، رشدی اتفاق نمیافته. زندگی من هم چه در دوران کنکور و چه قبلش اتفاقات ناخواسته و چالشهایی داشت. اما اینکه چطور از عهدهش براومدم به خاطر عوامل متعددی بوده. اول از همه مهربانی خدا، بعد وجود همسرم، خانواده و دوستای خوبم و عامل تأثیرگذار دیگه چشماندازی بود که از آینده خودم داشتم و همیشه پیش روم بود و چنان باور عمیقی بهش داشتم که هرجا کم میآوردم این تصویر دوباره منو به ادامه مسیر تشویق میکرد.
مطلب مرتبط: کلاس های کنکور روان آموز
برای جمعبندی درسها چه کردی؟ اصولاً بگو روزهای آخر چطور سپری میشد؟
من 5 هفته آخر رو کاملاً به جمعبندی اختصاص دادم و جز روش تحقیق هیچ مطلب جدیدی نخوندم. برای هر کدوم از درسهای آسیب و رشد و شخصیت و نورو، یک هفته وقت گذاشتم. در طول یک هفتهای که به هر درس اختصاص داده بودم، مطالب هایلایت شده و خلاصههای خودمو خوندم و تستهای سالهای گذشته رو میزدم و نکتههاش رو یادداشت میکردم. دو هفته اخر علاوه بر مرور اون 4 درس، تستهای استعداد سالهای قبل رو تمرین میکردم و روش تحقیق هم میخوندم و تست میزدم. این یک ماه از همه درسهای تخصصی یه دفترچه یادداشت تهیه کردم که پر از نکات کوتاه و کلیدواژهای بود. هفته پنجم و منتهی به کنکور هم هر روز یک درس رو مرور کردم و دفترچهای که تهیه کرده بودم رو خوندم و تست میزدم.
روزهای آخر حس و حال عجیبی داشت. پر از ابهام بود. استرس زیادی داشتم. حتی روز قبل از کنکور حس کردم اصلاً آماده نیستم و همه چیز یادم رفته. اما خب میدونیم که این یه حس کاملاً طبیعیه و باید مدیریتش کنیم.
روز کنکورت چطور گذشت؟ سر جلسه کنکور چه احساسی داشتی؟ با چه ترتیبی به سوالات پاس دادی؟
روز کنکور به محض اینکه روی صندلی نشستم به خودم گفتم: «تو همه تلاشت رو کردی، بدون استرس سؤالات رو بخون و جواب بده. این هم یه چالش دیگهست. پس بدون ترس برو به استقبالش» و دیگه تقریباً اضطرابی نداشتم. راجع به ترتیب سؤالات هم اول یه نگاه کلی انداختم به سؤالات و بعد بدون هیچ نظم خاصی شروع به جواب دادن کردم. واقعاً یادم نیست که با چه ترتیبی جواب دادم سؤالات رو فقط میدونم اول رشد و شخصیت رو جواب دادم و بعد هر سؤالی که بلد بودم رو از هرجا که به چشمم میخورد.
لطفاً هر کدام از این کلمات را با یک کلمه، جمله یا عبارت توصیف کن:
روانشناسی: معنا، لذت، رسالت | روانآموز: جامع، کامل و دوستداشتنی |
مهاجرت: من اینجا ریشه در خاکم | سازمان سنجش: sanjesh.org |
خانواده: سرآغاز | فروید: اعجوبهای بیهمتا |
ازدواج: امنترین نقطۀ زندگیم | آرزو: اهداف رو میسازه |
عشق: آغاز آدمیزادیست | بهترین رفیق: کسی که باهاش حرف مشترک زیاد داری |
استاد: حامی و مشوق | مهمترین دستاورد تاکنون: به قول سقراط اینکه دانم که ندانم |
الگو: انگیزه برای ادامۀ راه | بزرگترین آرزوی شخصی: صلح، عشق و رشد |
کنکور: یه سد کمی ناعادلانه که باید ازش گذشت | بزرگترین هدف شغلی: اثرگذار بودن در حوزۀ کودک |
دانشگاه: پویایی و تلاش | گرایش موردانتخاب دکتری: بالینی و سلامت |
آینده: بهش امیدوارم | دانشگاه موردانتخاب دکتری: دانشگاههای تهران |
دکترا: فرصتی برای شکوفایی | هوش یا تلاش؟ هر دو ولی وزنۀ تلاش سنگینی میکنه |
مطلب مرتبط: کلاس های نکته و تست روان آموز
به جز نتیجه کنکور این دورۀ مطالعاتی چه چیزهایی بهت یاد داد؟ از چه چیزهایی چشم پوشی کردی و چه توصیه ای به کنکوریهای سالهای آینده داری؟
یاد گرفتم برای رسیدن راهی جز تلاش نیست و هیچ دستاوردی در این دنیا شانسی و اتفاقی به دست نمیاد. یاد گرفتم همزمان برای ابعاد مختلف زندگیم برنامهریزی کنم و سختکوشتر باشم. یاد گرفتم میشه با خوشیهای کوچیک تجدید قوا کرد و ادامه داد. من از تفریحات معمول، محیط مجازی، خواب اول صبح و حتی گاهی از دیدن خونواده و دوستانم چشمپوشی کردم. البته من حدوداً سه ماه و نیم میتونستم درس بخونم. روزهایی هم بود که بدون مطالعه سپری میشد. نهایت ساعت مطالعهای که داشتم حتی تا روزهای قبل کنکور 7 ساعت بود و درس خوندن تنها مسئولیتم نبود.
اگر کنکوریهای عزیز وقت بیشتری در اختیار دارند لازم نیس از تمام تفریحاتشون چشمپوشی کنند. برعکس ورزش و تفریح میتونه کمک کنه مسیر واسشون فرسایشی نباشه. از کنکوریهای سال آینده میخوام که قبل از هر چیزی به خودشون و مسیر پیش رو باور داشته باشند و خودشون رو با هیچکس و هیچ شرایطی جز گذشتۀ خودشون مقایسه نکنند. هر وقت خسته شدند به مطلوبترین تصویری که از خودشون و آینده دارن فکر کنند.
بیرون ز تو نیست هر چه در عالم هست / در خود بطلب هر آنچه خواهی که تویی
در چشمانداز تو از آینده چه خبر است؟ چه برنامه و اهدافی داری؟
چشمانداز من از خودم یک روانشناس کودک، مدرس و پژوهشگر موفق هست که در مسیر رشد و سلامت روان بتونه یاریگر افراد زیادی باشه.
روانآموز در سال کنکورت چه نقشی داشت؟
روانآموز مسیر رو واسم آسونتر کرد. خیالم راحت بود که دارم منبع درست و جامعی میخونم. ازتون ممنونم که توی این مسیر همراهم بودید و باعث شدید بین منابع مختلف سردرگم نشم. بابت به روز بودن، کیفیت منابع و احترامی که برای مخاطبین خودتون قائل هستید سپاسگزارم.