• سلام، وقت‌بخیر. لطفا خودت را برای ما معرفی کن. (نام و نام‌خانوادگی، سن، شهر محل سکونت، محل تحصیل کارشناسی، سال، گرایش، رتبۀ کنکور، دانشگاه قبلی و…)

سلام، وقت شما هم بخیر. سپیده نقوی هستم، 23 سالمه و رشت زندگی می‌کنم. الان که این فرم رو پر می‌کنم ترم آخر لیسانس روانشناسی در دانشگاه آزاد رشت هستم و موفق شدم در کنکور کارشناسی ارشد روانشناسی 1403، رتبۀ 89 را در گرایش بالینی که موردعلاقم هست کسب کنم، البته در کنارش در گرایش عمومی هم رتبۀ 117 شدم.

  • سروکلۀ رشتۀ روانشناسی، کی و چطور در زندگی تو پیدا شد؟

سال‌هاست خودم دارم درمورد این موضوع فکر می‌کنم، هیچ‌وقت نمی‌تونم به‌طور جدی بگم که روانشناسی به فلان علت وارد زندگی من شد اما خودم فکر می‌کنم از تماشای سریال ساختمان پزشکان شروع شد. داخل خونۀ ما علاقۀ خیلی زیادی نسبت به این سریال وجود داشت، همین باعث می‌شد که هرقسمت چندبار دیده بشه و اولین بار مفهومی به اسم روانشناس از اونجا وارد زندگی من شد.

بعدها وقتی وارد رشتۀ تجربی در دبیرستان شدم و کاملا متوجۀ عدم علاقۀ به رشته‌های پزشکی و امثالهم شدم، روانشناسی تبدیل به انتخاب جدی و موردمطالعم شد.

  • دوران کارشناسی ، چطور گذشت؟ از آن‌ دانشجوهایی بودی که جزوۀ تمیز و خوش‌خطشان در دانشکده دست‌به‌دست می‌شد یا آن‌هایی که آخر ترم تازه یاد درس و امتحان می‌‎افتند؟

واقعیتش خیلی اهل جزوه نوشتن نبودم و از جزوه‌های دوستانم استفاده می‌کردم، اما این استفاده صرفا مختص شب امتحان نبود و چون همیشه جزو دانشجوهای فعال و دارای مطالعه سرکلاس محسوب می‌شدم، منبع پرسش دوستان و همکلاسی‌هایم درمورد درس‌ها بودم، هرچند که بازهم حجم اصلی درس‌ها برای شب امتحان میموند.

  • کنکور، کی و چرا برای تو جدی شد؟ اصلا چطور درس خواندن را شروع کردی؟

به واسطۀ تجربۀ بدی که از کنکور کارشناسی و یک‌سال پشت کنکور موندنم داشتم، کنکور برای من همیشه یه زخم و ترامای جدی بود که تاجایی که تونستم سعی می‌کردم بهش فکر نکنم و تصور می‌کردم با فکر نکردن بهش قراره اتفاق هم نیفته. اما از اواسط ترم 6 بود که کم‌کم نظرم تغییر کرد و تلاش کردم تا کنکور کارشناسی ارشد رو از تجربۀ بد کارشناسیم تمیز بدم، و بهش به چشم یه مرحله از مسیری که با علاقه شروعش کردم نگاه کنم.

زمانی که دیدم، نسبت به کنکور از صرفاً یه آزمون سخت به یه نقطه برای اثبات خودم به خودم، و چه‌بسا نقطۀ پرش عوض شد، کنکور برای من جدی شد و درس خواندن رو شروع کردم.

مطلب پیشنهادی: منابع ارشد روانشناسی

  • از عادت‌های مطالعه‌ات برای ما بگو. (تنهایی درس می‌خواندی یا با دوست و هم‌کلاسی؟ توی خانه یا سالن مطالعه؟ نقاط ضعف و قوتت چه بود؟ چقدر وقت آزاد داشتی؟)

من تنها درس می‌خوندم، داخل کتابخونه و جایی که دیگران هم مشغول مطالعه باشن دچار کمال‌گرایی و مقایسۀ افراطی می‌شم و اضطراب می‌گیرم. داخل آپارتمانمون یه واحد اضافی داشتیم که برای مهمان‌ها اختصاص داده بودیم، توی 6-7 ماه درس خوندنم اونجارو تجهیز کردیم و تقریباً از صبح تا شب رو اونجا می‌گذروندم و فقط برای غذا و خواب به واحد خودمون میومدم.

درواقع به نوعی یه سالن مطالعۀ شخصی برای خودم درست کردم که فضای درس و مشغله‌های دیگه ای که داشتم جدا از هم باشه. شاید جالب باشه که بدونین توی دوران دبیرستان جزو دانش آموزهایی بودم که هرگز نتونستم طبق برنامه‌ریزی‌هایی که مشاورهای تحصیلی برای من می‌کردند پیش برم، اما توی دوران کارشناسی تونستم بالاخره سبک درس خوندن خودم رو پیدا کنم و نقطۀ قوتم روش برنامه‌ریزی اختصاصی خودم بود.

به این شکل که مشخص می‌کردم یک حجم به‌خصوصی از یک درس تا چه‌زمانی باید به اتمام برسه و بعد، اون حجم و تعداد صفحات رو بین روزهایی که داشتم تقسیم می‌کردم. این شکلی توی 80درصد مواقع به برنامه و وعده‌هام می‌رسیدم و کمتر دچار کمال‌گرایی می‌شدم. هربار هم که برنامم که معمولا دوهفته‌ای بود خوب به اتمام می‌رسید، خودم رو با یک خوراکی خوشمزه تشویق می‌کردم.

در زمان درس خوندنم به اندازه‌ای که روزی یک قسمت سریال انگلیسی زبان برای تقویت زبانم، چند صفحه‌ای کتاب متفرقه که کتاب‌زده نشم، یا حتی چنددقیقه‌ای صحبت با دوستانم، وقت آزاد داشتم. به‌جز دوماه انتهایی که فقط وقت غذا و بهداشت برای خودم اختصاص داده بودم چون دانشگاه و کنکورم فشرده بود.

مطلب پیشنهادی: تحلیل کنکور ارشد روانشناسی 1403

  • چطور با روان‌آموز آشنا شدی و از کدام خدمات و محصولاتش استفاده کردی؟ (نظرت راجع به هرکدام چیست؟)

من زمانی که به‌دنبال جمع‌آوری منابعم بودم با یکی از دوستانم که رتبۀ 46 بالینی بودن مشورت کردم، ایشون به من کتاب‌های روان‌آموز رو پیشنهاد کردن و کار رو خیلی برام توی دورۀ درس‌خوندن راحت‌تر کردن. واقعیتش من به شخصه با دیدن حجم و قطر کتاب‌های منبع به‌شدت اضطراب می‌گرفتم و اصلاً سمتشون نمی‌رفتم اما کتاب‌های روان‌آموز با جامع بودنشون کار رو برام آسون کرد.

استفادۀ اصلی من از کتاب های بالینی، رشد، مجموعۀ روانشناسی مرضی و علم‌النفس بود. حقیقتاً نظرم رو بخواید از همه‌شون رضایت کامل داشتم و شاید بالای 3بار هرکدوم رو مطالعه کردم و دوره کردم.

کتاب جامع روانشناسی بالینی روان‌آموز

  • وقت‌هایی که درس خواندن، خسته و کلافه‌ات می‌کرد و انگیزه‌ات را ازدست می‌دادی، چی دوباره تو را می‌نشاند پای مطالعه؟

خواهرم، صحبت با تراپیستم و دوستانم. هیچ‌چیز اندازۀ حمایت و ساپورت این افراد من رو به ادامۀ مسیر و نتیجه امیدوار نمی‌کرد و به من دوباره انگیزه نمی‌داد.

  • کمی هم دربارۀ منابعی که برای کنکور مطالعه کردی، توضیح بده. کدام‌ها را به دوستان روان‌آموزی‌ات پیشنهاد می‌کنی؟

من پیشنهاد اصلیم منابعی هست که بیشتر از همه متن قابل فهم و ساده‌ای داره. یک چیزی رو باید در نظر داشته باشیم که باتوجه به گستردگی منابع هیچ‌وقت فرصت اینکه به همه تسلط کافی داشته باشیم اتفاق نمیفته، پس اون منبعی رو انتخاب کنیم که بیشترین ارتباط رو چه از نظر متن چه حتی صفحه‌بندی کتاب و نکات باهاش برقرار می‌کنیم.

برای مثال توی درس انگیزش و هیحان و روانشناسی فیزیولوژیک اولین منبع پیشنهادی اکثر مشاورها، کتاب‌های جناب خداپناهی هستن اما من به شخصه نمی‌تونستم با اون حجم از پیچیدگی نگارشی و کلمات خیلی تخصصی بدون توضیح ارتباط برقرار کنم، پس منبع ساده‌تری رو انتخاب کردم و اون هم کتاب جامع پوران پژوهش بود. از منابع خود روان آموز هم حتماً توصیه به مطالعۀ دوجلد بالینی و آسیب‌شناسی و جلد اول رشد رو دارم.

مطلب پیشنهادی: کتاب‌های جامع روان‌آموز

  • کلاس کنکور و مشاوره، چه جایی در موفقیت تو داشت؟

کلاس‌های کنکور نقشی برای من نداشت چون واقعیتش به‌دلیل اینکه هم دانشجو بودم و هم برای کنکور می‌خوندم وقتی براشون نبود. اما مشاوره هم مشاوره‌ای که قبل از شروع مطالعه برای کنکور، دربارۀ منابعم از دوستم گرفتم و هم مشاوره‌های درمانی از تراپیستم در طول مسیر می‌گرفتم نقش خیلی خیلی زیادی توی کم کردن اضطراب، کمال‌گرایی و وسواسم حین درس خوندن داشتن. برای همین هم همیشه نقششون رو در موفقیتم در اولویت دوم می‌گذارم.

  • وقتی برای تفریح و سرگرمی هم داشتی یا فقط درس و تست؟

قبل از دوماه آخر وقت زیادی برای تفریح می‌گذاشتم، هم با دوستانم، هم به صورت تنهایی که شامل موسیقی، سریال، ورزش و آشپزی می‌شد اما در دوماه جمع‌بندی فقط درس و تست.

  • برنامه‌ریزی کنکورت، چه ویژگی‌های مثبتی داشت که دلت بخواهد به دیگران هم پیشنهادشان کنی؟

توی صحبت‌های قبلی فکر می‌کنم توضیحاتی درموردش دادم اما اینجا چندنکته رو دوست دارم بهشون اشاره کنم.

  • اول اینکه هیچ‌وقت توی شروع برنامه توی هرحوزه‌ای سنگ بزرگ برندارید، راه طولانیه و موفقیت برای کسیه که پیوسته مسیر رو به قله برسونه نه اینکه سربالایی رو بدوئه و قبل رسیدن به قله از توان بیفته.
  • دوم اینکه هیچ‌کس بهتر از خودتون شمارو نمیشناسه و از شرایط شما خبر نداره پس سعی کنین سبک یادگیری اصلی خودتون رو بشناسید و خودتون برای خودتون برنامه‌ریزی کنین، درنهایت عمل‌کردن یا نکردن به اون برنامه آیندۀ خودتون رو مشخص می‌کنه و مسئولیتش با خودتونه، پس فکر می‌کنم شمارو با انگیزه‌تر می‌کنه.
  • سوم اینکه به‌نظرم اگر برنامه‌ای می‌نویسید به‌جای ساعت مشخص مثلا از ساعت فلان تا فلان 4 ساعت بالینی بخونم، فصول و مباحث مشخص رو قرار بدید، اینطوری تلاشی که هربار برای باکیفیت خوندن می‌کنید خیلی بیشتر مشخص می‌شه و در پایان روز می‌دونید چقدر تلاش کردید و چه‌قدر مباحث رو جلو بردید.
  • چهارم اینکه به توصیۀ هیچ‌کسی هیچ‌درسی رو حذف نکنید و یا کم نکنید. مثلا با این توصیه که از فلان مبحث کمتر احتمال سؤال آمدن هست اون رو کنار نزارید، ممکنه حتی یک سؤالی که شما بیشتر از بقیه خوندید توی کنکور نجات دهندۀ شما باشه.
  • پنجم اینکه خودتون رو با دیگران تا حدامکان مقایسه نکنین و حتی اگر کردید شروع به کوبیدن خودتون نکنین، شکنجه‌گر خودتون نباشید، هرکس با شرایط خودش سنجیده می‌شه. پس مثلاً اینکه فلانی سه‌بار دروس رو مرور کرده و شما فقط یک دور، نمی‌تونه معیار موفقیت قطعی اون شخص باشه و نمی‌تونه سندی باشه که شمارو پیشاپیش ناامید کنه.
  • در آزمون‌های جامع روان‌آموز شرکت کردی؟ (اگر جواب مثبت است، لطفا توضیح بده که در کدام مراحل آزمون شرکت کردی و این آزمون‌ها را از نظر شباهت به کنکور (نوع سوالات، بودجه‌بندی و…) چطور دیدی؟

بله، هر 3مرحله رو شرکت کردم. به‌نظرم سطح سؤال‌ها خیلی بالاتر و سخت‌تر از سطح کنکور بود، اما نکاتی اشاره شده بود که من به‌شخصه از دستم در رفته بود و توجه کمتری بهشون کرده بودم، پس باعث شد طی تحلیل آزمون‌ها موارد جدیدی رو یاد بگیرم و به جمع‌بندی بهتری برسم.

آزمون های آزمایشی ارشد روانشناسی روان آموز

  • دکمۀ عقب‌گرد را می‌زنیم و تو را برمی‌گردانیم به روزی که تصمیم گرفتی درس خواندن برای کنکور را شروع کنی. این‌بار هم به همان ترتیب پیش می‌روی یا چیزهایی هست که بخواهی تغییرشان بدهی؟

90درصد به همون ترتیب پیش میرم اما 10درصد تغییر رو برای دوموضوع اعمال می‌کنم. اول اینکه هیچ‌وقت آمار و روش تحقیق رو حذف نمی‌کردم و دوم اینکه به خودم اطمینان بیشتری می‌کردم و کمتر به نظریات اطرافیانم در مورد درس خواندن یا نخواندم اهمیت می‌دادم.

  • با درس‌های چالش‌برانگیز و رواعصاب چه می‌کردی؟ ترفند خاصی رویشان پیاده می‌کردی؟

زمان طولانی‌تری رو برای اتمامشان اختصاص می‌دادم اما به‌صورت روزانه حجم کمتری رو توی برنامم قرار می‌دادم، اینطوری حتی باوجود علاقه نداشتنم، به‌خاطر اینکه حجم کمی داشت بادقت می‌خوندم و تنبلی نمی‌کردم. مثلا علم‌النفس برای من درس چالش‌برانگیزی بود که به‌دلیل عدم علاقه‌ام به فلسفه، بی‌میل به خواندنش بودم و حتی توصیه شنیدم که چون ضریب 1 هستش می‌تونم حذفش کنم!

اما توی یک ماه‌و‌نیمی که به تمام کردنش اختصاص داده بودم، هرروز مطالعه کردم اما روزی نبود که بیشتر از 5-6 صفحه خودم رو باهاش مشغول کرده باشم.

  • به‌عنوان یک کنکوری، در سبک زندگی‌ات هم تغییراتی ایجاد کردی؟ (ورزش، تغذیه، خواب و…)

بله، به‌موقع‌تر بیدارشدم و به‌موقع‌تر خوابیدم، هرچند آدم سحرخیزی محسوب نمی‌شدم اما خواب مناسبی داشتم. تغذیه‌ام رو اصلاح کردم و حتی کم کردم تا کم‌تر دچار خواب‌آلودگی و اثرات غذای زیاد خوردن بشم. متأسفانه اما ورزش چیزی بود که ازش غافل شدم.

کلاس های کنکور ارشد و دکتری روان آموز

  • در سال کنکور، اتفاق ناخواسته‌ای یا مسئله‌ای پیش آمد که تو را به چالش بکشد؟ چطور از عهده‌اش برآمدی؟

واقعیت رو بخواید اصلی‌ترین اتفاق برای من خود مسئلۀ کنکوری بودن بود، اتفاق دیگه‌ای نیفتاد که بزرگی این چالش رو برای من کنار بزنه، در نتیجه همین‌که از عهدۀ چالش کنکور براومدم خداروشکر می‌کنم.

  • برای جمع‌بندی درس‌ها چه کردی؟ (اصولا بگو روزهای آخر چطور سپری می‌شد؟)

سخت اما لذت‌بخش سپری می‌شد. من دوماه‌و‌نیم آخر رو اختصاص به جمع‌بندی دادم، دریک‌ماه اول کل درس‌ها را یک‌دور دیگه مرور کردم و همراه با خواندن هردرس خلاصه‌نویسی می‌کردم و نکات تست‌های اشتباهم و نکات مهم داخل خود متون درسی رو یادداشت می‌کردم.

یک‌ماه بعد، به هفته‌ای 4 آزمون آزمایشی‌دادن و هرروز تحلیل‌کردنشون گذشت که آزمون‌ها شامل کنکور‌های سال 90 تا 1402، 3 آزمون آزمایشی روان‌آموز و 5 آزمون بانک تست تألیفی روان‌آموز بودند. در 10روز آخر قبل از کنکور هم، هرروز یک درس رو مطالعه می‌کردم و پرونده‌اش رو می‌بستم تا خود روز کنکور.

بانک تست تالیفی روان آموز

  • روز کنکورت چطور گذشت؟ (سر جلسۀ کنکور چه احساسی داشتی؟ با چه‌ترتیبی به سوالات پاسخ دادی؟)

خوب گذشت. من به‌ترتیب دفترچه به سوالات پاسخ دادم، وقت اضافۀ زیادی آوردم که باعث شد سراغ درس عمومی هم برم، وقتی هم که پاسخ‌نامه رو تحویل دادم حقیقتاً نمی‌دونستم چه پرفورمنسی از خودم نشون دادم اما این باور رو داشتم که حداکثر تلاشم رو کردم پس نتیجه هرچه بشه برام قابل قبول بود.

  • به جز نتیجۀ کنکور این دورۀ مطالعاتی چه چیزهایی بهت یاد داد؟ (از چه چیزهایی چشم‌پوشی کردی و چه توصیه‌ای به کنکوری‌های سال‌های آینده داری؟)

هیچ صدی وجود نداره. انجام‌دادن مهم‌تر از کامل بودنه، چون صفر بزرگ‌تر از 1 نیست. پس کمال‌گرایی رو کنار بزار و بدونِ فکر به نتیجه انجامش بده، چیزی‌که از تو می‌مونه یک عدد نیست، ردپای تو توی این مسیره.

بیس کمپ ارشد روان آموز - راهکارهای موفقیت در کنکور

  • در چشم‌انداز تو از آینده چه‌خبر است؟ (چه برنامه و اهدافی داری؟)

توی قدم اول، ارشد، و توی قدم‌های بعدی، تلاش برای پیداکردن مهارت و بعدازاون فرصت‌های شغلی که امیدوارم به جایی خارج از ایران ختم بشه.

  • روان‌آموز در سال کنکورت چه نقشی داشت؟

نقش روان‌آموز برای من اون نیمه‌ای از فوتباله که نیمۀ اول رو عقبه و بعد از استراحت بین دونیمه، با راهنمایی و تاکتیک‌های سرمربی ، نیمۀ دوم رو جلو می‌افته. روان‌آموز اون سرمربی بود.

دریافت مشاورۀ تخصصی ارشد روانشناسی

  • لطفا هرکدام از این کلمات را با یک کلمه، جمله یا عبارت توصیف کن:
روانشناسی: راز سربه‌مهر.روان‌آموز: یار کمکی.
مهاجرت: سختی‌ای که انتخابش کردم.سازمان سنجش: دردسر.
خانواده: خاکستری.فروید: جسارت.
ازدواج: عشق و اشتراک.آرزو: رهایی.
عشق: درانتظار یک رویا.بهترین رفیق: کریستینا یانگ.
استاد: هرکسی مناسب این جایگاه نیست.مهم‌ترین دستاورد تاکنون: موفقیت تحصیلی.
الگو: هیچ الگوی کاملی وجود نداره.بزرگ‌ترین آرزوی شخصی: عشقی برای تمام دوران.
کنکور: اگر نبود نوجوان و جوان‌های سالم‌تری داشتیم.بزرگ‌ترین هدف شغلی: استاد تمام.
دانشگاه: بخشی از مسیر موفقیتم.گرایش موردانتخاب ارشد: بالینی.
آینده: برای من.دانشگاه موردانتخاب ارشد: دانشگاه شیراز.
دکترا: فعلا برنامه‌ای براش ندارمهوش یا تلاش؟ هردو.