آرمان منشوری دانشجوی ۲۰ سالهای در سال دوم دانشگاه بود که توسط مشاور مقیم خوابگاه، به درمانگاه سلامت روان دانشکده معرفی شده بود. دلیل این ارجاع ظاهراً عجیب و تنها بودن او بود. آقای منشوری به درمانگر ارزیابیکننده گفت که حدود سه ماه است که خود معمولش نیست. او گفت اغلب احساس میکند ذهنش خالی شده است. انگار افکارش دیگر مال خودش نیستند. او به شکل فزایندهای احساس میکرد که از جسم خود جدا شده است و در هنگام انجام فعالیت روزانۀ خود شبیه یک ربات جداشده عمل میکند.
برخی اوقات او احساس میکرد مطمئن نیست که زنده است یا مرده، انگار که در یک رؤیا قرار دارد. او میگفت بیشتر اوقات هیچ خودی ندارد. این تجربیات برای ساعتهای زیادی او را دچار وحشت و ترس میکرد و باعث شده بود که نمرات او کاهش یابد و ارتباط اجتماعی او را به حداقل برساند.
آقای منشوری گفت که بهدنبال قطع رابطه با نامزد خود ستاره که چندماه قبل اتفاق افتاده بود، دچار افسردگی شده است. او گفت از یک ماه قبل خلق غمگین همراه با علائم نباتی خفیف دارد. اما این موضوع موجب افت عملکرد او نشده است. او در این مدت متوجه شروع برخی از این حالتها مثل کرختی و بیحسی و احساس غیرواقعی بودن خود شده بود. این موضوع موجب نگرانی بیشتر او و در نهایت درخواست کمک از دیگران شد.
کتاب پیشنهادی: آسیب شناسی روانی گنجی براساس DSM-5-TR
آقای منشوری گفت که در کلاس دهم یک دورۀ محدود زمانی، اضطراب شدیدی داشته است. در آن زمان حملههای وحشتزدگی شروع شد و شدت و فراوانی آنها طی دوماه تشدید یافت. درطی این حملهها، او احساس جداشدگی شدید میکرد، بهگونهای که انگار همه چیز غیرواقعی بود. این علائم اضطرابی همزمان با بستریشدن مادرش در یک بیمارستان روانپزشکی بود. وقتی مادرش ترخیص شد، تقریباً تمام این علائم بهسرعت رفع شد و به همین دلیل او در آن زمان به دنبال درمان نرفته بود.
آقای منشوری همچنین یک دورۀ چندروزه را در دوران مدرسۀ ابتدایی خود شرح داد که دچار علائم گذرای غیرواقعی بودن شده بود. این علائم درست زمانی بود که والدین او از هم طلاق گرفتند. پدرش، آرمان کمسن را با مادرش که مبتلا به اسکیزوفرنی پارانوئید بود، تنها گذاشت.
نکتۀ قابلملاحظۀ دوران کودکی آرمان، تنهایی نافذ او و حس اینکه او تنها بزرگسال خانواده است بود، عملکرد او در مدرسه خوب بود و دوست صمیمی زیادی نداشت، اغلب اوقات با خودش بود و بهندرت دوستانش را با خود به منزل میبرد.
آقای منشوری منکر هرگونه استفاده از مواد مخدر بهویژه حشیش، مواد توهمزا و کتامین بود و سمشناسی ادرار او نیز منفی بود. او سابقهای از سوءرفتار جنسی و جسمی را ذکر نمیکرد و فاقد هرگونه سابقۀ افسردگی، مانیا یا علائم روانپزشکی قبلی بود. تشخیص شما در مورد آقای آرمان منشوری چیست؟
مقالۀ مرتبط: کیس استادی روانشناسی شمارۀ 3، خانم بیتا کرامتی
– تشخیص
اختلال گسست از خویشتن، گسست از واقعیت
آرمان منشوری درحال تجربۀ حس جدایی مداوم از جسم، ذهن و هیجانات خود است و حس نافذ فقدان خویش را دارد. درمدتی که وی این تجربیات را دارد، واقعیتسنجی وی سالم باقی مانده است. بررسی سوابق وی نشان میدهد که هیچ علت طبی یا روانپزشکی برای این علائم وجود ندارد. این علائم پایدار هستند و عملکرد وی بهشکل قابلملاحظهای افت پیدا کرده است. به این ترتیب آقای منشوری ملاکهای لازم برای تشخیص اختلال گسست از خویشتن، گسست از واقعیت را دارد.
سایر نمونه کیس استادیهای روانشناسی
منبع
- کتاب شرححال بیماران براساس DSM-5، انتشارات ارجمند