رتبهبرتر شدن در کنکور، مخصوص آن بچههای درسخوانی است که درطول ترم هیچ کاری بهجز مطالعه و جزوه نوشتن ندارند؟ خب تجربه میگوید «نه!» رفیق رتبهبرتر ما، «زینب صالحزاده» مصداق بارزش است. زینب، 22ساله است و اهل بجنورد. کارشناسی روانشناسیاش را در دانشگاه شهیدبهشتی خوانده اما از آن تیپ بچههای شب امتحانی بوده. در این مصاحبه، زینب که رتبه 7 بالینی و عمومی ارشد 1402 را کسب کرده، از چندوچون برنامه و مدل درس خواندنش، میگوید.
سروکلۀ رشتۀ روانشناسی، کی و چطور در زندگی تو پیدا شد؟
برای من که در دبیرستان انسانی میخواندم، روانشناسی یکی از بهترین انتخابها بود. بهعلاوه، علاقه به بچهها و مباحث روانشناسی رشد در انتخابم تأثیر داشت و دست تقدیر هم در این مسیر یاریام کرد.
دوران کارشناسی، چطور گذشت؟ از آن دانشجوهایی بودی که جزوۀ تمیز و خوشخطشان در دانشکده دستبهدست میشود؟
متأسفانه از آن شب امتحانیها بودم ولی خب اصلا به این مسئله افتخار نمیکنم. اگر به عقب برمیگشتم، احتمالا بیشتر درس میخواندم تا شانس استعداد درخشان را هم داشتهباشم. ترمهای اول خبر نداشتم که چیزی بهنام استعداد درخشان وجود دارد.
مطلب پیشنهادی: همه چیز دربارۀ کنکور ارشد روانشناسی
کنکور ارشد، کی و چرا برای تو جدی شد؟
از اول میدانستم قرار است بعد از تمام شدن کارشناسی، بلافاصله ارشد بخوانم. از ترم ۶ تقریبا تصمیم گرفتهبودم که بهداشت بخوانم. دررابطه با منابع و مزایا و معایب ارشد روانشناسی در وزارت علوم و بهداشت، اطلاعات کسب کردهبودم و بهطور جدی از تابستان سال آخر شروع کردم به خواندن برای بهداشت. اما از مهرماه به وزارت علوم شیفت کردم.
از عادتهای مطالعهات برای ما بگو.
من به تنوع در مکان درس خواندن، نیاز دارم. از آنجاییکه خوابگاهی بودم، هرچند وقت یکبار باید جای تازهای برای مطالعه پیدا میکردم. درس خواندن گروهی هم برایم خیلی مفید است و گاهیاوقات با هماتاقیهایم درس میخواندم. در هفته یک روز کلا آف بودم. روزهای بدون کلاس حدودا شش، هفت ساعتی درس میخواندم و روزهای دانشگاه هرطور شده سه تا چهار ساعت مطالعه میکردم. حتی اگر شرایط مساعد نبود، باز هم خودم را به حدی از برنامه میرساندم و اگر به هر دلیلی عقب میماندم، تا آخر هفته جبران میکردم.
چطور با روانآموز آشنا شدی و از کدام خدمات و محصولاتش استفاده کردی؟
روانآموز را هیچ دانشجوی روانشناسیای نیست که نشناسد. من هم از ابتدا میدانستم که روانآموز، بهترین کتابها را در حوزۀ کنکور دارد. اغلب کتابها را داشتم و برایم خیلی مفید و کمککننده بود. با توجه به همپوشانی کنکور علوم و بهداشت امسال، حتی در کنکور بهداشت هم خیلی کمکم کرد و آنجا هم رتبۀ ۷ بالینی و ۵ کودکونوجوان شدم.
مطلب پیشنهادی: کتاب های جامع روانآموز
وقتهایی که درس خواندن، خسته و کلافهات میکرد و انگیزهات را ازدست میدادی، چی دوباره تو را مینشاند پای مطالعه؟
من یک انگیزۀ شخصی از ابتدای مسیر داشتم؛ «هرچه بشود، سال بعد همین موقع باید یکی از دانشگاههای تهران قبول شوم.» بعد از مدتی احساس کردم ممکن است بتوانم در کنکور ارشد تکرقمی بشوم؛ آرزویی که ریشه در کنکور کارشناسی داشت. آن اواخر که خسته میشدم، به حس خوب تکرقمی شدن فکر میکردم و باعث میشد با انرژی بیشتری درس بخوانم.
کمی هم دربارۀ منابعی که برای کنکور مطالعه کردی، توضیح بده.
کتاب های جامع روان آموز مخصوصا برای درسهای بالینی، رشد و آسیب شناسی خیلی عالی هستند. من کلاس آمار و روش تحقیق، شرکت کردم که چون در درس آمار استنباطی پایۀ ضعیفی داشتم، خیلی کمککننده بود. برای جمعبندی هم دیدن فیلم گاهی میتواند مفید باشد. یکی از بچههای ارشد دانشگاه هم نقش مشاورم را داشت.
مطلب پیشنهادی: منابع ارشد روانشناسی
وقتی برای تفریح و سرگرمی هم داشتی یا فقط درس و تست؟
در مصاحبهای که از یکی از رتبههای برتر دیدم گفتهبود که کنکور باعث نشد از سریال دیدنم بزنم. همین حرف باعث شد بدون عذاب وجدان، در کنار درس خواندن، فیلم هم ببینم (با خنده). همانطور که گفتم یک روز در هفته کلا به استراحت و تفریح میگذشت.
برنامهریزی کنکورت، چه ویژگیهای مثبتی داشت که دلت بخواهد به دیگران هم پیشنهادشان کنی؟
من از ابتدای مسیر، برنامۀ بلندمدتی داشتم که معلوم کردهبودم هر منبع را میخواهم چه زمانی تمام کنم و چقدر باید مرور شود. همین برنامۀ کلی و منظم و مشخص بودنش، واقعا به من کمک کرد.
دکمۀ عقبگرد را میزنیم و تو را برمیگردانیم به روزی که تصمیم گرفتی درس خواندن برای کنکور را شروع کنی. اینبار چه میکنی؟
فکر میکنم روند درس خواندنم خوب بود اما قطعا این بار کتاب پاپالیا یا خلاصهاش را در برنامهام جا میدهم.
با درسهای چالشبرانگیز و رواعصاب چه میکردی؟
اصولا سر صبح اولین درسی که میخوانم، هر چقدر هم که رواعصاب باشد، برایش انرژی دارم. بنابراین همیشه قورباغهام را اول قورت میدادم.
بهعنوان یک کنکوری، در سبک زندگیات هم تغییراتی ایجاد کردی؟
قطعا. خواب من در سال کنکور واقعا روی روال افتاد که خیلی کمکم کرد. در سبک تغذیه اما بهعنوان یک خوابگاهی، عملا نمیتوانی تغییر چندانی ایجاد کنی.
در سال کنکور، اتفاق ناخواستهای یا مسئلهای پیش آمد که تو را به چالش بکشد؟ چطور از عهدهاش برآمدی؟
فکر میکنم برای اغلب افراد از این دست اتفاقها میافتد. اما خوشبختانه مسئلهای که برای من پیش آمد، بیشتر از دو، سه روز تایمم را نگرفت. سعی میکردم به خودم حق بدهم که ناراحتم و عملکرد بالای همیشگی را ندارم. درس میخواندم، اما بابت بیکیفیت بودن درس خواندن به خودم سرکوفت نمیزدم. این خودشفقتورزی در سال کنکور بهنظرم خیلی مهم است.
برای جمعبندی درسها چه کردی؟
روزهای آخر خیلی بهسرعت میگذشت. اول بهمن، همراه مشاورم یک برنامۀ بلندمدت چیدم به این صورت که دو، سه هفته اختصاص دادهشد به مرور دوبارۀ درسها. ابتدا با تست مرور میکردم، بعد بیشتر هایلایتها را میخواندم. زدن تست کنکورهای سالهای قبل را هم در این زمان پخش کردهبودم. هفتۀ آخر هم یک مرور کلی از همۀ درسها داشتم.
روز کنکورت چطور گذشت؟
سوالات رابه ترتیب دفترچه پاسخ دادم. سوالهای زبان، خیلی آسان بود. ازطرفی در درس رشد کلی سوال از پاپالیا طرح شدهبود که نگرانم کرد مبادا رتبۀ خوبی کسب نکنم. اما خداراشکر بهطور کلی خوب بود.
بهجز نتیجۀ کنکور، این دورۀ مطالعاتی چه چیزهایی بهت یاد داد؟
از آنجاییکه درطول دورۀ کارشناسی، پایۀ درسیام را چندان تقویت نکردهبودم، با درس خواندن برای کنکور ارشد خیلی به دانش روانشناختیام افزوده شد. به دوستانم پیشنهاد میکنم حتما با یکی، دو نفر مشاور صحبت کنند تا مسیر خودشان را پیدا کنند.
در چشمانداز تو از آینده چه خبر است؟
احتمالا بلافاصله بروم سراغ دکترا. بالینگر شدن هدف اصلیام است و بهاحتمال خیلی زیاد در حیطۀ کودک مشغولبهکار خواهمشد.
روانآموز در سال کنکورت چه نقشی داشت؟
روانآموز برایم یک راهنما، منبع مفید و مطمئن بود و از پیجش حال خوب میگرفتم.
لطفا هر کدام از این کلمات را با یک کلمه، جمله یا عبارت توصیف کن.
روانشناسی: جذاب | روانآموز: سلطان خلاصههای منظم |
مهاجرت: یک تصمیم سخت | سازمان سنجش: بدقول |
خانواده: حامی | فروید: کمی تا اندکی خودشیفته |
ازدواج: همراهی | آرزو: دستیافتنی |
عشق: یک مسیر شیرین | بهترین رفیق: محبوبه |
استاد: فروتن و بزرگ | مهمترین دستاورد تاکنون: صبر و مقاومت |
الگو: عامل انگیزش | بزرگترین آرزوی شخصی: تمایلی به گفتنش ندارم |
کنکور: اِنَّ مع العُسرِ یسری | بزرگترین هدف شغلی: یک روانشناس کودک خفن شدن |
دانشگاه: از بهترین سالهای عمرم | گرایش موردانتخاب ارشد: بالینی |
آینده: خاکستریِ روشن | دانشگاه موردانتخاب ارشد: تهران |
دکترا: یا خودِ خدا! | هوش یا تلاش؟ تلفیقی از هر دو با برتری تلاش |
مطلب پیشنهادی: منابع ارشد روانشناسی عمومی