خلاقیت چیست و چگونه خلاق شویم؟

بروزرسانی: 26 آذر 1404
382بازدید
8 زمان مطالعه
خلاقیت یا نوآوری چیست؟ ویژگی افراد خلاق

خلاقیت دقیقا چیست؟ اگرچه در کتاب‌های مرجع، مثل زمینه روانشناسی هیلگارد یا سانتراک، به عنوان توانایی تولید چیزی بدیع و ارزشمند تعریف شده، اما پژوهش‌های جدید تأکید دارند که خلاقیت یک فرآیند حل مسئله است که در بستر اجتماعی و فرهنگی معنا پیدا می‌کند.

طبق تعریف استاندارد انجمن روانشناسی آمریکا (APA)، برای اینکه یک پدیده خلاقانه محسوب شود، باید دو شرط همزمان را داشته باشد:

  1. تازگی (Novelty): ایده باید جدید باشد و تکرارِ صرفِ الگوهای قبلی نباشد.
  2. کارآمدی یا تناسب (Utility/Appropriateness): این بخش اغلب نادیده گرفته می‌شود. یک ایده عجیب که هیچ مشکلی را حل نکند یا هیچ ارزش زیبایی‌شناختی و معنایی نداشته باشد، خلاقیت نیست؛ بلکه نوعی پریشانی یا بی‌معنایی است.

بنابراین، برخلاف تصور عموم، خلاقیت مختص هنرمندان نیست. یک برنامه‌نویس که کدی بهینه‌تر می‌نویسد یا مادری که راهی جدید برای متقاعد کردن فرزندش به غذا خوردن پیدا می‌کند، دقیقاً در حال انجام یک فعل خلاقانه هستند.

مخترعی که وسیلۀ جدیدی می‌سازد و زندگی را برای ما راحت‌تر می‌کند؛ داروسازی که با کشف یک داروی تازه، به درمان سریع‌تر و کم‌عارضه‌تر بیماری‌ خاصی کمک می‌کند؛ عکاسی که وقتی دنیا را از دریچۀ دوربینش به ما نشان می‌دهد، چیزهای جدید و نادیده‌ای پیش چشم‌مان می‌آورد؛ نویسنده‌ای که می‌تواند دربارۀ سوژۀ مکرر گفته‌شده‌ای مثل عشق، قصه‌ای بنویسد که شبیهش در هیچ‌کجای عالم ادبیات یافت نشود. می‌توانید بگویید وجه اشتراک این آدم‌ها چیست؟

همۀ این آدم‌ها محصولی، وسیله/ ایده، تولید کرده‌اند که متفاوت، مفید، اصیل و عملی بوده‌است؛ چیزی که طبق تعریف، خلاقیت ،creativity، نامیده می‌شود. اما آیا نوگرایی درانحصار گروه خاصی است؟ فقط هنرمندان و دانشمندان‌ می‌توانند خلاق باشند؟ در مقاله‌ای که پیش‌روی شماست، با خلاقیت از فاصلۀ نزدیک‌تر و ازمنظر علمی آشنا می‌شویم. همچنین به این سوال پاسخ می‌دهیم که “چطور خلاقیت داشته‌ باشیم؟

کتاب مرتبط : خلاقیت و تغییر ویل ادواردز

تفکر خلاق، رمز موفقیت

محصول خلاقانه، از تفکری ناشی می‌شود که سیال، انعطاف‌پذیر و اصیل است. حالا این ویژگی‌ها یعنی چی؟ فرض کنید از شما می‌خواهند برای یک مشکل، راه‌حل تازه‌ای بیندیشید. مثلا در شهر شما زباله‌ها در طبیعت دپو می‌شوند و شهرداری طی فراخوانی از مردم خواسته‌است که روش‌های خلاقانه‌ای برای دفع زباله ارائه بدهند تا صدمه زدن به طبیعت و تولید آلودگی، متوقف شود.

میزان خلاقیت پیشنهادی که شما مطرح می‌کنید، با سه فاکتوری که گفتیم، سنجیده می‌شود: سیالی، fluency، تعداد پیشنهادهایی است که در این زمینه ارائه می‌دهید، انعطاف‌پذیری، flexibility، تعداد دفعاتی است که از یک مجموعه راهکار به راهکارهایی دیگر تغییر مسیر می‌‎دهید. اصالت، originality، هم یعنی پیشنهاد شما چقدر جدید و متفاوت از راهکارهای موجود است.

شهرداری، بعد از دریافت پیشنهاد شما و دیگرانی که در فراخوان شرکت کرده‌اند، می‌تواند همۀ راهکارها را در دو دستۀ کلی تقسیم‌بندی کند: 1) روش‌های حاصل از تفکر واگرا، 2) روش‌های حاصل از تفکر همگرا. این‌جا همان نقطه‌ای است که آدم‌های خلاق و غیرخلاق از هم جدا می‌شوند.

کسی که تفکر همگرا دارد، از مجموعۀ خاصی از مراحل که به‌نظر خودش به راه‌حل درست منجر می‌شوند، پیروی می‌کند. بعد هم براساس روشش برای حل مسئله، در ذهنش نگرش خاصی شکل می‌دهد و با مسائل بعدی به همان شیوه مواجه می‌شود. در این سیستم فکری، جایی برای نوآوری وجود ندارد.

برعکس، در تفکر واگرا فرد به‌جای چسبیدن به یک راه‌حل ثابت و درست، سعی می‌کند راه‌های مختلف را بررسی کند. فرضیه می‌سازد، دست به تفسیرهای جدید می‌زند و به روابطی توجه می‌کند که در نگاه اول به‌چشم نمی‌آیند. به این‌ترتیب است که تفکر واگرا به محصول تازه یا همان نوآوری منجر می‌شود.

کتاب مرتبط : نیروی خلاقیت برایان کولینز

اما آیا تفکر واگرا، همیشه خلاقیت به‌دنبال دارد؟ مثلا فرض کنید دربین پیشنهادهایی که به شهرداری رسیده، یک نفر کلی راه‌حل تازه برای دفع زباله ارائه داده‌باشد اما همه از دم احمقانه! مثلا گفته‌باشد که زباله‌ها هر شب در میدان اصلی شهر سوزانده شوند و دودش مردم را به سرفه بیندازد تا بفهمند باید زبالۀ کمتری تولید کنند! یا مثلا پیشنهاد کرده‌باشد که آخر هفته‌ها، مردم زباله‌های‌شان را بارِ ماشین کنند و در نزدیک‌ترین شهر خالی کنند

این روش‌ها هم جدیدند، هم غیرمعمول و هم اصیل اما معقول نیستند. آدم‌های خلاق، صرفا به تولید ایده‌های نو اکتفا نمی‌کنند بلکه محصولات تفکرشان را با دید انتقادی بررسی می‌کنند تا مطمئن شوند که عملی و عقلانی هم هستند. خب حالا که حرف از آدم‌های خلاق شد، برویم ببینیم این افراد چه مشخصه‌های دیگری دارند.

افراد خلاق چه ویژگی هایی دارند؟

افراد خلاق چه ویژگی هایی دارند؟

دربارۀ خلاقیت، مثل هوش، سوء‌تفاهم‌های زیادی وجود دارد. داستان‌ها، فیلم‌ها و سریال‌ها پر از شخصیت‌های خلاق و باهوشی است که ظاهر و رفتاری عجیب‌وغریب دارند.

هوش و خلاقیت، در باور عمومی مساوی غیرعادی و نامتعارف بودن، تلقی می‌شود درحالی‌که در واقعیت چنین نیست. آدم‌های مبتکر، لباس‌های خاصی نمی‌پوشند، حرف زدنشان با بقیه فرقی ندارد و روابط انسانی را مثل سایرین تجربه می‌کنند. پس چه چیزی آن‌ها را از دیگران متمایز می‌کند؟

  • کنجکاوی و گشودگی به تجربه: فرد خلاق، وقتی چیزها با انتظاراتش ناهمخوان است، از کنار آن‌ها به‌سادگی رد نمی‌شود. به این ناهم‌خوانی توجه می‌کند و دنبال دلیلش می‌گردد. از تجربه‌های تازه، استقبال می‌کند. فرضیه‌های موجود را زیرسوال می‌برد و از درهم‌شکستن باورهای رایج و متعصبانه، ابایی ندارد.
  • ناهمرنگی: زندگی اجتماعی، ما را به همرنگی با جماعت ترغیب می‌کند و دربرابرش بهمان احساس امنیت و تعلق داشتن به گروه می‌دهد. خلاق‌ها اما زیربار همرنگی نمی‌روند. برای آن‌ها مهم نیست که دیگران درباره‌شان چه فکری می‌کنند. هراسی از مسخره شدن ندارند و عقایدشان را به‌راحتی ابراز می‌کنند، حتی اگر احتمال بدهند که دیگران بابت این عقایدْ چپ‌چپ نگاهشان کنند.
  • پشتکار: یکی از افسانه‌های رایج دربارۀ نوآوری این است که آدم‌های خلاق، درلحظه ایدۀ درخشانی به ذهن‌شان می‌رسد و فورا و بدون زحمت آن را به محصولی تازه تبدیل می‌کنند. اما خب ماجرا این است که پشت هر محصول خلاقانه‌ای، کلی ابتکار، زحمت و خرابکاری، نهفته است. آدم‌های خلاق، لزوما نابغه نیستند ولی حتما پرتلاش هستند. به‌علاوه، شرایط بیرونی مثل فراهم کردن آزادی و محدود نکردن افراد و حمایت و تشویق ایده پردازها و نوآورها هم در بروز خلاقیت نقش زیادی دارند.  
  • هوش: فعالیت‌های خلاقانه، به سطحی حداقلی از هوش و تخیل نیاز دارند اما هوش و خلاقیت، دو توانایی ذهنی متفاوت هستند. همۀ افراد باهوش، لزوما خلاق نیستند و خلاق‌ها هم لزوما بهرۀ هوشی بسیار بالایی ندارند. افراد نوآور، بیشتر از هوش زیادی بالا، معلومات گسترده و علایق متنوع دارند.

کتاب مرتبط : خلاقیت و حل مشکلات

آیا خلاقیت انواع دارد؟ معرفی مدل ۴C

خلاقیت ذاتی است یا اکتسابی؟ تا سال‌ها در روانشناسی، خلاقیت را نبوغ ذاتی (مثل موتزارت) می‌دانستند یا یک مهارت روزمره. اما جیمز کافمن و رونالد بگتو با ارائه مدل ۴ سی (The 4C Model of Creativity)، به این دوگانگی پایان دادند. این مدل، خلاقیت را در چهار سطح رشدی طبقه‌بندی می‌کند که برای هر دانشجوی روانشناسی دانستن آن ضروری است:

  1. خلاقیت مینی (Mini-c) یا یادگیری شخصی: این سطح مربوط به بینش‌های درونی است. وقتی کودکی برای اولین بار یاد می‌گیرد دو لگو را به هم وصل کند، یا شما نکته‌ای تازه را هنگام مطالعه درک می‌کنید. این خلاقیت شاید برای دنیا تازه نباشد، اما برای «ساختار شناختی شما» جدید و معنادار است.
  2. خلاقیت کوچک (Little-c) یا خلاقیت روزمره: همان خلاقیتی که در زندگی روزمره می‌بینیم. ابداع یک دستور پخت جدید، حل یک مشکل فنی در محل کار، یا ترکیب‌بندی دکوراسیون منزل. بیشتر انسان‌ها در این سطح فعال هستند و بازخورد محیط را دریافت می‌کنند.
  3. خلاقیت حرفه‌ای (Pro-c) یا تخصص‌گرایی: در این سطح، فرد با سال‌ها «تمرین عامدانه» به تخصص رسیده است. اساتید دانشگاه، نوازندگان ارکستر یا نویسندگان حرفه‌ای در این دسته هستند. آن‌ها هنوز تاریخ‌ساز نشده‌اند، اما نانِ خلاقیت‌شان را می‌خورند و در حوزه خود صاحب‌نظرند.
  4. خلاقیت بزرگ (Big-C) یا نبوغ تاریخی: این سطح مختص افرادی است که پارادایم‌ها را تغییر می‌دهند (مانند فروید، اینشتین یا پیکاسو). رسیدن به این سطح تنها به هوش وابسته نیست، بلکه به زمان و قضاوت تاریخ نیاز دارد تا ماندگاری اثر اثبات شود.

5 مرحله تفکر خلاق

تفکر خلاق چیست و چه مراحلی دارد؟

خب حالا با توجه به تعریفی که از خلاقیت به‌دست آوردید، سعی کنید آدم‌های خلاق دوروبرتان را شناسایی کنید. معلم مدرسه‌ای که به روشی تازه تدریس می‌کند و درس‌نخوان‌ترین دانش‌آموزها را هم سر ذوق می‌آورد، فروشندۀ محله‌تان که از سوپرمارکت کوچکش درآمد خوبی دارد چون چیدمان مغازه و محصولاتش با سوپرمارکت‌های معمولی فرق دارد، مادربزرگ‌تان که با قاطی کردن مواد غذایی به‌ترتیبی متفاوت، غذاهای جدید و مخصوص‌به‌خودش می‌پزد.

می‌بینید؟ ایده پردازی، به حوزۀ خاصی محدود نمی‌شود و لزوما هم قرار نیست به یک اثر هنری یا اختراع بزرگ منجر شود. هرکسی که بتواند براساس سه اصل مهم نوگرایی یعنی سیالی، انعطاف‌پذیری و اصالت عمل کند، خلاق است. اما اگر می‌خواهید دقیقا از کار ایده پرداز ها سردربیاورید، آشنایی با مراحل تفکر خلاق، بهتان کمک می‌کند. درواقع، پاسخ به سوال چگونه ایده‌های خلاق داشته‌باشیم، در شیوۀ تفکری است که خلاق‌ها درپیش می‌گیرند. تفکر خلاق، پنج مرحله دارد:

  1. آشنایی: در قدم اول، فرد خلاق، سعی می‌کند مسئلۀ موردنظرش را به‌خوبی بشناسد و جنبه‌های مهمش را مشخص کند. به‌عبارت دیگر، بی‌گدار به آب زدن و دنبال اهداف کور رفتن، در تفکر خلاقانه جایی ندارد.
  2. آمادگی: بعد از این‌که مسئله شناسایی شد، فرد ابداع گر شروع می‌کند به جمع‌آوری کردن اطلاعات. هرچه بیشتر دربارۀ مسئلۀ موردنظرش داده به‌دست می‌آورد، ابعاد بیشتری از آن برایش روشن می‌شود. ایده پردازی، از روندهای قبلی، منفک نیست؛ بلکه بر پایۀ آن‌ها استوار شده‌است. یعنی شما تا از روال‌های قبلی چیزی ندانید، نمی‌توانید چیز تازه‌ای خلق کنید.
  3. نهفتگی: تفکر خلاق، در مرحله‌ای به یک‌جور بن‌بست ظاهری می‌رسد؛ یعنی وقتی که همۀ راه‌حل‌ها بی‌نتیجه به‌نظر می‌رسند. فرد در این مرحله، برای مدتی کار کردن روی مسئله را کنار می‌گذارد اما درواقع ایده توی ذهنش، هم‌چنان درحال ورز پیدا کردن و پخته شدن است. آدم خلاق، در مرحلۀ نهفتگی، ناامید نمی‌شود.
  4. اشراق: در جایی از تفکر خلاق، یک‌سری آهان! سربرمی‌آورند. فرد نوآور که مسئله را به‌خوبی می‌شناسد، اطلاعات کافی درباره‌اش دارد و بلد است موقع خستگی و به بن‌بست خوردن تمرکزش را از روی آن بردارد، در مرحله‌ای از تفکرش به یک‌سری بینش جدید دست پیدا می‌کند.
  5. ارزیابی: آخرین مرحلۀ تفکر خلاق، معمولا از چشم عموم دور می‌ماند. ما وقتی خلاق‌ها را از دور می‌بینیم، تصور می‌کنیم آن‌ها به‌راحتی با اولین راه‌حلِ رسیده به ذهن‌شان، محصولی خلاقانه تولید کرده‌اند. اما خب، واقعیت این است که فرد ایده پرداز وقتی به راهکار می‌رسد، آن را با بی‌رحمی تمام نقد می‌‎کند تا نقص‌ها و اشتباهاتش را برطرف کند. حتی اگر لازم باشد، این جرأت را دارد که به مراحل قبلی برگردد و آن‌ها را تکرار کند تا نتیجه، همان چیزی بشود که باید.

مطالعۀ بیشتر : کتاب ماهیت خلاقیت انسان رابرت جی استرنبرگ

چطور ذهن خلاق داشته‌ باشیم؟ تکنیک‌ هایی برای پرورش ذهن خلاق

حالا دیگر باید بدانید که نوگرایی، می‌تواند یاد گرفته شود. ما ممکن است با ویژگی‌های آدم‌های خلاق به‌دنیا نیامده‌باشیم؛ هیچ‌وقت فرصتی برای بروز نوگرایی برایمان پیش نیامده‌باشد و تفکر خلاق را قبلا تمرین نکرده‌باشیم اما معنی‌اش این نیست که درِ ابتکار به روی ما بسته شده‌است. تمرین‌های افزایش ابتکار، به ما وعده می‌دهند که درصورت تلاش، علاقه و صبوری، می‌توانیم مواجهۀ خلاقانه‌ای با زندگی و مسائلش داشته‌باشیم. چطور؟

  1. در برخورد با مسائل مختلف، تفکر واگرا را تمرین کنید؛ یعنی به‌جای قانع شدن به اولین راه‌حل، به راهکارهای بیشتری فکر کنید.
  2. به ریسک‌پذیری، میدان بدهید. اگر عادت کرده‌اید که همۀ کارها را برطبق اصول معین پیش ببرید، با خطرپذیری‌های کوچک شروع کنید و این عادت را بشکنید.
  3. در جست‌وجوی چیزهایی باشید که غافل‌گیرتان کنند، از تخیل کمک بگیرید و غافل‌گیر کردن دیگران را هم در برنامه‌تان بگذارید.
  4. برای خودتان تکالیف چالش‌برانگیز و سخت‌تر از حد معمول تعیین کنید.
  5. در روز، زمانی را به هیچ کاری نکردن و فکر کردن اختصاص بدهید.
  6. وقتی کاری و ایده‌ای توجهتان را به خودش جلب می‌کند، ساده از کنارش نگذرید و دنبالش را بگیرید.  

کتاب مرتبط : پرورش خلاقیت به کمک بازی های وانمودی

آیا هوش مصنوعی قاتل خلاقیت است؟

با ظهور مدل‌های زبانی (LLMs) مثل ChatGPT، این سوال برای بسیاری از داوطلبان و پژوهشگران پیش آمده: آیا ماشین جایگزین ذهن خلاق خواهد شد؟ پاسخ پژوهش‌های ۲۰۲۴ و ۲۰۲۵ به این سوال، «بله و خیر» است. بیایید شواهد را بررسی کنیم:

چرا هوش مصنوعی می‌تواند برای خلاقیت خطرناک باشد؟

آتروفی شناختی (Cognitive Atrophy): مغز ما بر اساس اصل استفاده کن یا از دست بده کار می‌کند. تحقیقات نشان می‌دهد اگر ما فرآیند دشوار ایده‌پردازی و حل مسئله را تماماً به هوش مصنوعی بسپاریم، مسیرهای عصبی مربوط به تفکر واگرا تضعیف می‌شوند. درست مثل اینکه همیشه با ماشین حساب کار کنیم و توانایی محاسبات ذهنی را از دست بدهیم.

همگن‌سازی (Homogenization): هوش مصنوعی بر اساس میانگین داده‌های موجود آموزش دیده است. پژوهش‌ها نشان می‌دهند که اگر همه از AI استفاده کنند، تنوع ایده‌ها کاهش می‌یابد و آثار هنری و علمی به سمت یک حد وسط میل می‌کنند و آن جرقه نبوغ انسانی که ناشی از تفاوت‌ها و حتی خطاها بود، حذف می‌شود. آشنایی بیشتر با هوش مصنوعی با مطالعۀ کتاب تاریخچه مختصری از تکامل و هوش مصنوعی در روان آموز

هوش مصنوعی فرصتی برای افزایش خلاقیت

نقش کاتالیزور در Pro-c: برای افراد متخصص، هوش مصنوعی می‌تواند نقش یک دستیار را بازی کند که بخش‌های تکراری تفکر همگرا را انجام می‌دهد تا ذهن انسان برای بخش‌های سطح بالا ،تفکر واگرا و مفهومی، آزاد شود.

نتیجه‌گیری برای روانشناسان آینده: خطر اصلی هوش مصنوعی این نیست که از انسان خلاق‌تر است؛ بلکه این است که انسان‌ها از سرِ راحتی، فرآیند رنج‌آور اما رشددهندۀ خلق کردن را رها کنند. خلاقیت انسانی از زیستن، رنج کشیدن و احساس کردن نشأت می‌گیرد؛ چیزهایی که هنوز هیچ الگوریتمی به آن‌ها دست نیافته است.

برای نوشتن مقالۀ بالا از کتاب های روانشناسی زیر کمک گرفته‌شده است:

  • روانشناسی عمومی کرول وید ترجمه آوادیس یانس
  • زمینه روانشناسی اتکینسون و هیلگارد ترجمه مهدی گنجی

دسته بندی: دانشکده

تیم تحریریه روان آموزتیم تحریریه روان آموز

طرح SOS روان آموز

شروع درس خواندن معمولاً سوالاتی ذهنتان را به خودش مشغول می‌کند که ممکن است باعث نگرانیتان شده و حتی شما را از ادامه‌ی مسیر منصرف کند. روان‌آموز در کنار شماست تا پاسخگوی هر سوالی باشد که در مسیر درس خواندن و کنکور برایتان پیش می‌آید. فقط کافی‌ست شماره خودتان را در فرم پیش‌رو وارد کنید و منتظر تماس پشتیبابان حرفه‌ای روان‌آموز باشید.

دیدگاهتان را بنویسید

لطفا نظرتان را با ما به اشتراک بگذارید

1 2 3 4 5