• لطفا خودتان را برای دوستان معرفی کنید

مانی مظفری هستم.متولد 1370.دانشگاه صنعتی سهند تبریز خوندم و انشالله تا شهریور تموم خواهم کرد دانشگاه رو. رشته ام هم مهندسی مواد متالورژی بوده. اولین بار است در کنکور شرکت می کنم (هر چند سال قبل هم یک بار بصورت آزمایشی در کنکور شرکت کردم با اینکه حتی اگر قبول می شدم هم نمی توانستم بروم،چون 40 واحد کارشناسیم مونده بود) و موفق به کسب رتبه ی 23 بالینی شده ام.

 

  • شما به عنوان شخصی که رتبه خوبی در کنکور کسب کرده اید، چه توصیه ای به سایر داوطلبان دارید؟

شرط اول شرکت در کنکور ارشد روانشناسی به نظر من علاقه است. بدون علاقه خواندن فایده ای ندارد. من تجربه ی هر دو را دارم. من رشته کارشناسیم رو بدون علاقه خواندم، فراری از تمام کلاسها و مطالب مربوط به مهندسی مواد. مدام برای پاس کردن درس خواندن و مدام به فکر تمام کردن درس و رفتن به سراغ تفریح. در حالیکه در روانشناسی دقیقا برعکس بود. من از تمامی فعالیت‌های زندگی فرار می کردم که وقت روانشناسی خواندن برسد.

کتاب مارتین سلیگمن(که البته بعدها فهمیدم اصلا منبع کنکور نیست ولی از خواندنش پشیمان نیستم) را در ردیف آخر کلاس ترمودینامیکم خواندم و خیلی از مطالب رو در اتوبوس بین خانه و دانشگاه یاد گرفتم. حتی تفریحاتم هم شامل خواندن کتابهای روانشناسی و دیدن فیلمهای روانشناسی بود. کتابهایی مانند عشق دیوانه وار فیروز بخت، اررشیابی شخصیت فتحی آشتیانی و روان درمانی اگزیستانسیال یالوم که ربطی هم به کنکور نداشتند.و فیلمهایی مثل مامی و آمریکن هیستوری ایکس که مربوط به اختلالات شخصیت بود.
توصیه دومم این است که دوستان بیشتر از متن خودشان را درگیر حاشیه نکنند. اگر دنبال آزمون، مشاوره یا موسسه ای هستند بهترینش را انتخاب کنند و به دنبال آن بروند. با حرف هر کسی نگران نشوند. ممکن است من بگویم برای رشد برک را بخوانید، شما بگویید کرین مهمتر است و مشاور دیگری بگوید مدرسان جامعتر است. قرار نیست کسی که از شما راهنمایی خواسته با حرف من به هم بریزد یا برعکس. بلکه در ابتدای کار انتخابش را بکند و سعی کند پیش برود.

جاده ی خاکی و خطرناک ما را به مقصد می رساند ولی مدام عقب و جلو رفتن در مکانی ثابت یا در جا زدن نه. خواندن منابع خیلی مهمتر از انتخاب منابع است.در هر حال حاشیه بر متن نچسبد. اگر ما کار و دانشگاه و درس داریم اگر تمرکزمان صرف روی اینها باشد موفق خواهیم شد مواظب باشیم انرژی را در جای غلطی هدر ندهیم.
سومین توصیه ام این است که هر چند از خودگذشتگی،کمک کردن،مراعات حال انسانها را کردن صفاتهای پسندیده ای هستند اما جو کنکور کمی متفاوت است. خوشبین بودن در یک جو رقابتی به دیگران احتمالا نتیجه ی خوبی نخواهد داشت. برای همین بد نیست کمی و فقط کمی خودخواهی، غرور،جاه طلبی و یکدندگی را چاشنی کارمان کنیم.البته منظورم کثیف رقابت کردن نیست بلکه احترام گذاشتن و اعتماد کردن به مسیریست که انتخاب کرده ایم.
چهارمین توصیه ام این است که حداقل از خوانده ها و دانسته های روانشناسی خودمان در مطالعه استفاده کنیم.
من از فن حذف محرک بعد از دی در مورد تلگرام استفاده کردم. چیزی که وقت مرا می گیرد یا مرا خسته می کند چرا باید باشد؟
وسواس خلاصه نویسی داشتم که سرعت خواندنم را به شدت کم می کرد.بعد از خواندن فصل وسواس باورهای ایجاد کننده و نگهدارنده ی این سبک غلط را شناختم و همچنان درمانش را، خلاصه نویسی را حذف کردم و هایلایت و حاشیه نویسی را جایگزینش کردم. نه تتها کیفیت پایین نیامد بلکه سرعت هم به شدت بالا رفت.
از فن تقویت مثبت هم در مورد ساعات دروس استفاده کردم. به اینصورت که دایم سعی می کردم رکورد هفتگی، روزانه و کلی ساعات درس خواندنم را بزنم. همانطور که می دانید این فرآیند که در گیم‌های آندرویدی و فلش گیم‌ها هم استفاده می شود سیستم پاداش مغز را فعال کرده و ما را به آن گیم ها معتاد می کند! برای رکورد بیشتر! چرا به درس خواندن معتاد نشویم؟ من در تابستان 94 میانگین ساعات درسیم شاید کمتر از 2 ساعت بود در بهمن و اسفند به 4-5 ساعت رسید و بعد از عید به 7-8 ساعت و دو هفته ی آخر 10-11 ساعت.
من از تفریحم،فوتبال و فیلم دیدنم،با دوستان بودنم نزدم.دانشگاه هم میرفتم با این حال با برنامه و درست درس خواندم و تا لحظه ی آخر دست از درس خواندن نکشیدم.تا ساعت 11:15 روز چهارشنبه ی قبل از کنکور درس خواندم.یک نیمه از بازی رئال منچسترسیتی را دیدم و بعد خوابیدم. هر انسانی هم می تواند روزی 8 ساعت درس بخواند، تفریح هم بکند و به سایر کارهایش هم برسد،البته با تاکتیک و برنامه و فکر

 

  • ما خوشحالیم که دیگر نمی خواهید در کنکور ارشد شرکت کنید. اما فرض کنیم که به عقب برگشته ایم و دوباره می خواهید کنکور شرکت کنید. تغییری در شیوه مطالعه، منابع و برنامه ریزی تان می دهید؟

اشتباه ماهیت انسانهاست و من هم انسانم. به مشکل کندخوانیم در بالا اشاره کردم و همچنین خواندن کتاب سلیگمن، مشکلات دیگری هم بود،مثلا من تا آذر اصلا نمی دانستم کتابهای کمکی مثل مدرسان و پوران و … هم باید خوانده شوند و فکر می کردم منبع خوانی کافیست.
با این حال من از خواندن سلیگمن خوشحال هم هستم، بخاطر چیزهایی که بطور خاص از آن کتاب یاد گرفتم و حتی لذتی بالاتر از حل مشکلاتم در طی دوران کنکور نداشتم.
طبیعیست اگر صد سال هم درس بخوانم اشتباهات جدیدی خواهم داشت.ولی با فکر درس خواندن باعث می شود که این اشتباهات کمتر باشد و حل شود.اشتباهات و حل کردنشان است که زندگی را غنی می کند

 

  • از روان آموز چه خاطره ای دارید؟

روزهای آخر کنکور که تلگرامم را هم بسته بودم تنها راه ارتباطم با دنیای کنکور و روانشناسی اینترنت بود و یکی از بهترین سایت ها،سایت شما. مطالبتان انگیزه می داد و کمک می کرد. علاوه بر این خلاصه ی کتاب دکتر منصور و رشد شما در روزهای جمع بندی و مرور بسیار کمکم کرد. ممنونم بابت زحمتی که می کشید و وقتی که می گذارید.