سواد رسانه ای چیست و چرا در دنیای امروز حیاتی است؟

امروزه ما در دنیایی زندگی میکنیم که انواع مختلفی از اطلاعات هر ثانیه به مغز ما شلیک میشود و با هرکدام از این اخبار احساسات متفاوتی در روح ما جریان پیدا میکند. تا حالا برایتان اتفاق افتاده که یک خبر ناراحتکننده را از تلویزیون یا شبکههای اجتماعی بشنوید و دلهره سرتاسر وجودتان را فرا بگیرد؟
کاری که رسانه با ما میکند بهحدی اثرگذار است که به لایههای زیرین روان ما نفوذ میکند. سواد رسانهای یا Media Literacy در واقع یک مهارت بسیار خاص و واجب است که توانایی خنثیسازی اثر مخرب رسانه بر ذهن ما را دارد و بهخوبی بازیهای فریبکارانه رسانه را تشخیص میدهد.
سواد رسانهای به ما این قدرت را میدهد تا همه پیامهایی که روزانه با آن مواجه میشویم را درک و ارزیابی کنیم و در مواردی مانند خواندن مطالب، گوشدادن به اخبار و تماشاکردن برنامههای تلویزیونی انتخابات معقولانهتری داشته باشیم.
خیلی از افراد تصور میکنند که بیضررترین و در دسترسترین سرگرمی، رسانهها هستند اما براساس تحقیقات جدید همه ما به میزان زیادی تحتتأثیر پیامهایی که از رسانه ها دریافت میکنیم، قرار میگیریم؛ پس دانستن اینکه شبکه های اجتماعی چه اثراتی را منتقل میکنند و ما چگونه باید با این اثرات مواجه شویم، بسیار مهم و ضروری است و تاحدی پاسخ سوال چرا باید سواد رسانه ای داشته باشیم رو میدهد.
مقاله مرتبط: روانشناسی رسانه چطور میتواند باعث نجات افراد شود؟
رسانه ها چگونه واقعیت را شکل می دهند؟

رسانهها صرفاً پنجرههایی بیطرف به جهان نیستند؛ بلکه لنزهایی قدرتمنداند که واقعیت را قاببندی، برجستهسازی و گاهی بازسازی میکنند.
قدرت واقعی آنها در اقناع مستقیم نیست، بلکه در شکلدادن تدریجی به ذهنیت ما دربارۀ آنچه «عادی»، «مهم» یا «واقعی» تلقی میشود، نهفته است. سواد رسانهای دقیقاً از همینجا آغاز میشود: درک چگونگی اثرگذاری رسانهها بر ادراک و قضاوت ما.
نظریهپردازان ارتباطات مدلهای متعددی برای این تأثیر طراحی کردهاند. نظریۀ برجستهسازی میگوید رسانهها تعیین میکنند به چه موضوعاتی فکر کنیم؛ نه اینکه دقیقاً چه فکری بکنیم.
نظریۀ قاببندی، قدمی جلوتر میگذارد و نشان میدهد چگونه انتخاب نحوۀ روایت یک موضوع، مثلاً اعتراضات بهعنوان «اغتشاش» یا «مطالبهگری»، میتواند معنا و واکنش مخاطب را تغییر دهد.
نظریۀ کاشت جورج گربنر هم توضیح میدهد که مصرف مداوم رسانهها، بهویژه تلویزیون، به مرور تصویری خاص از جهان در ذهن ما «میکارد»، مثلاً این تصور که جهان جای ناامنتری است از آنچه واقعاً هست.
رسانهها همچنین از تکنیکهای روانشناختی مشخصی برای اقناع استفاده میکنند؛ از تکرار پیام و القای احساسات مثبت یا ترس گرفته تا استفاده از چهرههای مشهور برای اعتباربخشی. این ابزارها در تبلیغات، پروپاگاندا و حتی برنامههای سرگرمکننده کاربرد گسترده دارند.
تأثیر این فرایندها تنها تئوریک نیست؛ بلکه نتایج ملموسی در زندگی روزمرۀ ما دارد. در سیاست، رسانهها میتوانند با نحوۀ پوشش اخبار انتخاباتی، فضای رقابت را دگرگون کنند. در فرهنگ، بازنماییها در سریالها و شبکههای اجتماعی، روی هنجارهای رفتاری، پوشش و سبک زندگی اثر میگذارند.
حتی در حوزۀ سلامت روان، رسانهها نقشی دوگانه دارند: از یکسو میتوانند با ایجاد مقایسههای اجتماعی در شبکههایی مثل اینستاگرام، اضطراب و افسردگی را تشدید کنند؛ از سوی دیگر، با ایجاد جوامع حمایتی، حس تعلق و شنیدهشدن را تقویت میکنند.
بااینحال، وضعیت سواد رسانهای در ایران همچنان نگرانکننده است. براساس یک پیمایش ملی در سال ۲۰۱۶، میانگین سواد رسانهای تنها ۱۲ از ۱۰۰ بود؛ و بررسیهای جدید نیز نشان میدهند که جامعۀ ما نسبت به استاندارد جهانی در این زمینه عقبتر است.
عواملی چون فقدان آموزش رسمی، پیچیدگی فضای رسانهای، و نابرابری در دسترسی به منابع اطلاعاتی از دلایل این شکافاند. همچنین، نوع و میزان استفاده از رسانه، سطح تحصیلات و جایگاه اجتماعیاقتصادی افراد، بهطور مستقیم با سطح سواد رسانهای آنها مرتبط است.
سواد رسانهای امروز دیگر یک مهارت فرعی نیست؛ بلکه شرط بقا در جهانی است که رسانهها نه فقط آنچه میبینیم، بلکه آنچه میدانیم و باور داریم را میسازند.
بیشتر بخوانید: اثر تماشگر در روانشناسی اجتماعی
رسانه از چه راه هایی سعی بر انتقال اثر دارد؟

ترندهای روز، دنیای مد و انواع مختلف لایفاستایلهایی که ما در بسترهای مختلف رسانه میبینیم، ممکن است به ما احساس ناکافیبودن، تنبل بودن و بهاندازه کافی زیبا نبودن را منتقل کنند. تلفن همراه، وسیلهای که این روزها یار همیشگی ما شده است، دنیایی را ساخته است که تشخیص راستی یا دروغ بودن آن بسیار دشوار و شاید تقریباً نشدنی باشد.
امروز پس از مطالعه مقاله سواد رسانه ای، تبلیغات سطح شهر را زیر نظر بگیرید، آنها بیشتر در خیابانهای پرترافیک هستند، نزدیک ایستگاههای مترو و بهطور کلی مکانهایی که در آن جمعیت زیادی تردد میکنند و پس از آن ضرورت سواد رسانه ای در زندگی روزمره رو متوجه خواهید شد.
نظریه تزریقی یا گلوله جادویی چیست؟
این نظریه در تبلیغات حکومت آلمان نازی در دهه ۱۹۴۰ استفاده شد. نظریه گلوله جادویی بیان میکند که پیام را میتوان به جامعه تزریق کرد و هرچه میزان محتوای یک پیام قویتر و بیشتر باشد، رفتار مخاطب با تکرار تبلیغات بیشتر تغییر میکند و در واقع تأثیر آن بسیار بیشتر است.
براساس همین نظریه، هیتلر توانسته بود میلیونها نفر را شیفته خود کند و محبوبیت عجیبی بین مردم سراسر دنیا کسب کند. این نظریه، پیام رسانهها را یک گلوله شلیکشده از تفنگ رسانه میداند که به مخاطب برخورد میکند و مخاطب در برابر این گلوله هیچ دفاعی از خود نمیتواند بکند.
مقاله پیشنهادی: اثر بارنوم چیست و چطور ما را فریب میدهد؟
آموزش سواد رسانه ای و مراحل یادگیری سواد رسانه ای

سواد رسانه ای مهارتی چندبعدی و مجموعهای از شایستگیهای حیاتی است که شهروندان را برای مشارکت فعال و مسئولانه در جامعۀ دیجیتال امروز توانمند میسازد. برای آموزش منسجم و مؤثر این مهارت، سازمانهای جهانی مانند یونسکو و انجمن ملی آموزش سواد رسانهای آمریکا (NAMLE) چهارچوبهایی ساختاریافته تدوین کردهاند که به مربیان و سیاستگذاران زبان و اهداف مشترک میدهند.
چهارچوب یونسکو
یونسکو «سواد رسانه ای و اطلاعاتی» را بهصورت ترکیبی از مهارتهای دسترسی، ارزیابی، استفادۀ اخلاقی و خلق محتوا در رسانههای مختلف تعریف میکند.
این چهارچوب پنج مهارت کلیدی را برجسته میکند: استدلال با اطلاعات، ارتباط مؤثر، درک دیگران، مدیریت دیدگاههای متضاد و انطباقپذیری فرهنگی. یونسکو با ارائۀ راهنمای سیاستگذاری، کشورهای عضو را به تدوین سیاستهای بومیشده ترغیب میکند.
اصول NAMLE
این انجمن سواد رسانهای را فرایند مستمر توسعۀ پرسشگری و بیان تعریف میکند و ده اصل کلیدی ازجمله شناخت ساختگی بودن رسانهها و تأثیرات سیاسی و تجاری آنها را معرفی میکند. پنج پرسش تحلیلی این چهارچوب به مخاطب کمک میکند تا پیامهای رسانهای را بهصورت عمیق و انتقادی بررسی کند، مانند «چه کسی پیام را ساخته؟» و «چرا این پیام ارسال شده؟»
نظریههای کلیدی:
- دیوید باکینگهام چهار مفهوم اصلی رسانه را مطرح میکند: تولید پیام، زبان رسانه، بازنمایی واقعیت و نقش مخاطب در تفسیر پیامها.
- رنه هابز پنج شایستگی ارتباطی را تعریف میکند: دسترسی، تحلیل، خلق، تأمل و کنشگری که مسیر عملی حرکت از فهم به مشارکت فعال را مشخص میکند.
این چهارچوبها مکمل هماند و در کنار هم نقشه راهی جامع برای آموزش سواد رسانه ای فراهم میآورند؛ از فهم نظری رسانهها (باکینگهام)، پرسشگری انتقادی (NAMLE)، شایستگیهای عملی (هابز) تا هدف کلان شهروندی آگاه جهانی (یونسکو).
روند تکاملی سواد رسانه ای:
سواد رسانهای یک مهارت ثابت نیست، بلکه سفری در طول عمر است که همگام با رشد شناختی و تجربیات فرد پیچیدهتر میشود. مدل هشتمرحلهای جیمز پاتر، از کسب اصول اولیه تا مسئولیت اجتماعی، مسیر رشد تواناییها و نگرشهای فرد نسبت به رسانهها را نشان میدهد.
آموزش باید متناسب با این مراحل، از کودکی تا بزرگسالی، طراحی شود تا مخاطب از مصرفکننده منفعل به تولیدکننده و شهروندی مسئول تبدیل شود.
آموزش این حوزه باید از همان سالهای ابتدایی زندگی آغاز شود و متناسب با مراحل رشد شناختی و عاطفی کودکان و نوجوانان تطبیق یابد. ارائۀ یک برنامۀ درسی یکسان برای تمام سنین نهتنها اثربخش نیست، بلکه ممکن است باعث سردرگمی یا بیعلاقگی مخاطبان شود. به همین دلیل، آموزشها باید بهصورت پلکانی و با هدف تقویت مهارتهای مناسب هر دورۀ زمانی طراحی شوند:
- کودکان پیشدبستانی (۳ تا ۵ سال): تمرکز بر شناخت رسانهها و تفکیک واقعیت از تخیل. استفاده از داستانها و بازیهای آموزشی برای آشنایی با نمادها و پیامهای سادۀ رسانهای.
- دبستانیها (۶ تا ۱۲ سال): آموزش مهارتهای پایهای تحلیل پیام، شناخت انواع رسانهها و مفهوم تبلیغات. ایجاد عادت پرسشگری دربارۀ محتوا و انگیزههای تولیدکنندگان پیام.
- نوجوانان (۱۳ تا ۱۸ سال): آموزش مهارتهای پیشرفتهتر مانند تحلیل انتقادی، درک ساختارهای قدرت در رسانه، و تولید محتوا. تشویق به مشارکت فعال در فضای رسانهای و توسعۀ مسئولیتپذیری اجتماعی.
- بزرگسالان: تمرکز بر تقویت مهارتهای تحلیل انتقادی در مواجهه با رسانههای پیچیده، حمایت از کنشگری مدنی در فضای رسانهای و ارتقای سواد دیجیتال در زندگی روزمره و حرفهای.
مقاله پیشنهادی: همرنگی با جماعت چیست و چرا با دیگران همرنگ میشویم؟
چگونه سواد رسانه ای داشته باشیم و این مهارت را تمرین کنیم؟

سواد رسانهای با روانشناسی ارتباط بسیار پررنگ و تنگاتنگی دارد. برای همه افراد در هر سنی لازم است تا مهارت سواد رسانه ای را در خودشان تقویت کنند، مانند یک تمرین کششی روزانه شروع به انجام آن کنید. کارن دیل شاکلفورد، روانشناس رسانه ای پیشنهاد میکند که میتوانیم از این چهار بعد بهعنوان نقطه پرتاب برای بهبود این مهارت و کاربرد سواد رسانه ای در زندگی روزمره استفاده کنیم:
۱) بعد شناختی: مرحلهای که اطلاعات منتقل میشود.
۲) بعد احساسی: مرحلهای که احساسات در ما بیدار میشوند.
۳) بعد زیبایی شناختی: شناختن زیبایی و هنرمندانهبودن پیام.
۴) بعد اخلاقی: ارزشهایی که از طریق این پیام منتقل میشوند.
بررسی این چهار بعد در واقع راز پنهان و تاریک تبلیغات را برای ما آشکار میکند. بهطور مثال، تصور کنید که در حال دیدن سریال هفتگی خودتان هستید که تبلیغ قرص لاغری پخش میشود: معجزه قرن، در ده روز لاغر شوید. برای بررسی این تبلیغ براساس سواد رسانه ای باید چهار بعد ذکرشده را در این تبلیغ مدنظر قرار دهید.
بعد شناختی: مرحلهای که اطلاعات منتقل میشود.
در بعد شناختی، میتوانیم با پرسیدن این سؤال این تبلیغ را بررسی کنیم که چه اطلاعاتی به ما میدهد:
تبلیغ دارو چه کاری برای ما انجام خواهد داد؟ آیا به نظر میرسد که این دارو به این وعده عمل میکند؟ چه کسی به این دارو نیاز دارد؟
بعد احساسی: مرحلهای که احساسات در ما بیدار میشوند.
در بعد احساسی، در واقع آن احساسی که سازنده تبلیغ سعی دارد تا در ما ایجاد کند را بررسی میکنیم:
آیا آنها میخواهند ما نسبت به وزن خود احساس ناامنی کنیم؟ آیا آنها میخواهند ما تأثیر مثبت این دارو را روی زندگی خود بررسی کنیم؟
بعد زیبایی شناختی: شناختن زیبایی و هنرمندانهبودن پیام
در بعد زیبایی شناختی، بررسی میکنیم که این تبلیغ با استفاده از تصاویر سعی دارد چه پیامی را به ما منتقل کند؟
آیا این آگهی تصاویر «قبل» و «بعد» از شخصی را نشان میدهد که ظاهراً این دارو را مصرف کرده است؟ آیا این آگهی سعی دارد تا زیبایی را در لاغری خلاصه کند؟
بعد اخلاقی: ارزشهایی که از طریق این پیام منتقل میشوند.
در بعد اخلاقی نیز بررسی میکنیم که سازندگان تبلیغ سعی در بیان چه نکتهای دارند:
آیا لاغری را با شادی یکسان میدانند؟ آیا آنها این پیام را ارسال میکنند که چاق بودن یک مشکل اخلاقی است و برای دوستداشتنی بودن باید لاغر شویم؟
پیشنهاد خرید ویژه: درآمدی بر جامعه شناسی ارتباطات فرهنگ و رسانه
این یک راه برای تمرین یادگیری سواد رسانهای در زندگی روزمره است. ما باید تلاش کنیم تا تبدیل به مخاطب فعال و در عین حال آگاه رسانه ها شویم. برد با چه کسی است؟ ما با استفاده از تفکر نقادانه و تحلیل ذهنی که در وجودمان داریم، ریشه سواد رسانه ای را در ذهنمان میکاریم و تأثیر آن را در زندگی روزمره احساس میکنیم و این هیولایی که لباس مهربانی به تن کرده است را باور نمیکنیم و با سلاح تحلیلگری به مبارزه با او میرویم.
قرار نیست زندگی خودمان را با تصاویر شبکههای اجتماعی مقایسه کنیم و به این نتیجه برسیم که زندگی یکنواختی داریم. معنای زندگی یعنی تلاش برای بهترشدن، نه کاملبودن.
این مقاله حاصل ترجمه منابع معتبر انگلیسی است تا شما روانآموزهای عزیز با اطمینان از این اطلاعات استفاده کنید و درصورتی از مطالعه این مقاله رضایت داشتین مطالعه دیگر مقالههای بلاگ روان آموز به شما پیشنهاد میشود.
و در آخر لطفاً مراقب پیامهایی که از شبکههای اجتماعی دررابطه با ناکافی بودن خودتان دریافت میکنید، باشید تا مبادا درگیر افسردگی و ناامیدی در زندگی شوید.
تفاوت سواد رسانه ای و سواد رسانه های دیجیتال
در گفتمان عمومی، دو مفهوم «سواد رسانه ای» و «سواد دیجیتال» اغلب بهجای یکدیگر به کار میروند، اما این دو مهارتهایی متمایز با اهداف متفاوت هستند. درک تفاوت آنها برای توسعۀ یک رویکرد جامع به آموزش در عصر دیجیتال ضروری است.
تفاوت سواد رسانه ای و سواد دیجیتال در چیست؟
سواد رسانه ای (Media Literacy) بر محتوا و پیام تمرکز دارد. هدف آن توسعۀ توانایی تحلیل انتقادی، ارزیابی و درک پیامهایی است که از طریق انواع رسانهها، از تلویزیون و روزنامه گرفته تا اینترنت و شبکههای اجتماعی، دریافت میکنیم.
این سواد به ما کمک میکند به پرسش «چرا» پاسخ دهیم: چرا این پیام ساخته شده است؟ چه چیزی را میخواهد به ما بگوید؟ و چه تأثیری بر ما دارد؟ به عبارت دیگر، سواد رسانهای چهارچوبی برای تفکر انتقادی دربارۀ پیامهای رسانهای است.
از سوی دیگر، سواد دیجیتال (Digital Literacy) بر ابزار و فناوری متمرکز است. هدف آن توسعۀ توانایی استفادۀ مؤثر، کارآمد و ایمن از ابزارهای دیجیتال است. این مهارت شامل دانش فنی کار با کامپیوتر، تلفن هوشمند، نرمافزارها، جستوجو در اینترنت و رعایت اصول امنیت سایبری میشود.
سواد دیجیتال به ما کمک میکند به پرسش «چگونه» پاسخ دهیم: چگونه یک ایمیل ارسال کنیم؟ چگونه از یک نرمافزار استفاده کنیم؟ به بیان دیگر، این سواد مجموعهای از مهارتهای فنی است که به کاربری موفق فناوریهای دیجیتال کمک میکند.
در نهایت، سواد رسانه ای و سواد دیجیتال هر دو ضروریاند و مکمل یکدیگرند؛ سواد رسانه ای درک عمیقتری از پیامهای رسانهای فراهم میکند، در حالی که سواد دیجیتال ابزارهای فنی لازم برای کار در فضای دیجیتال را در اختیار میگذارد. بنابراین، توسعۀ هر دو مهارت برای داشتن یک رویکرد جامع در آموزش و زندگی در عصر دیجیتال ضروری است.
ویژگی | سواد رسانه ای | سواد دیجیتال |
تمرکز اصلی | محتوا و پیام | ابزار و فناوری |
هدف اصلی | تفکر انتقادی و ارزیابی | استفاده مؤثر و ایمن |
دامنه | انواع رسانهها (تلویزیون، فیلم، خبر، اینترنت) | ابزارهای دیجیتال (کامپیوتر، موبایل، نرمافزار) |
سؤال کلیدی | چرا این پیام ساخته شده و چه میگوید؟ | چگونه از این ابزار استفاده کنم؟ |
مثال | تحلیل سوگیری در یک گزارش خبری آنلاین | دانستن نحوۀ اشتراکگذاری همان گزارش خبری |
پیشنهاد خرید ویژه: کتاب مدیریت راهبردی رسانه از نظریه تا اجرا
چالش ها و فرصت های سواد رسانه ای

چشمانداز رسانهها ثابت نیست و با پیشرفتهای سریع فناوری، سواد رسانهای باید خود را با چالشها و فرصتهای نوین تطبیق دهد. آینده این حوزه با ظهور دو نیروی قدرتمند، یعنی هوش مصنوعی مولد (Generative AI) و متاورس (Metaverse)، گره خورده است. این فناوریها قواعد بازی رسانهای را تغییر داده و نیازمند شکلهای جدیدی از تفکر انتقادی هستند.
امروزه با حجم زیاد اطلاعات، ذهن ما به سمت قضاوتهای سطحی تمایل دارد و الگوریتمهای شبکههای اجتماعی ما را در حبابهای فیلتر (Filter Bubbles) و اتاقهای پژواک (Echo Chambers) نگه میدارند که به قطبیشدن جامعه دامن میزند. همچنین گسترش اخبار جعلی (Fake News) و نبود آموزش فراگیر سواد رسانهای، باعث آسیبپذیری افراد شده است.
بااینحال، سواد رسانهای فرصتهایی همچون تقویت دموکراسی، توانمندسازی فردی، ایجاد رسانههای مسئولتر و افزایش آگاهی عمومی را فراهم میکند.
ظهور هوش مصنوعی مولد (Generative AI) چالشهای جدی ایجاد کرده است؛ مثلاً تولید محتوای «دیپفیک» (Deepfake) که تشخیص آن از واقعیت بسیار دشوار است و مفهوم مدرک و سند را زیر سؤال میبرد.
در این شرایط، باید علاوهبر تحلیل محتوا، به منبع و نحوۀ تولید آن نیز توجه کرد. از سوی دیگر، هوش مصنوعی میتواند ابزاری برای تشخیص خودکار اخبار جعلی و آموزش شخصیسازی شده باشد.
متاورس (Metaverse) به عنوان جهانهای مجازی فراگیر، مفاهیم هویت، مالکیت و تعامل اجتماعی را بازتعریف میکند و چالشهای جدیدی مثل آزار مجازی و حریم خصوصی دادههای بیومتریک را به همراه دارد. این فضا نیازمند نوعی سواد جدید به نام «متا-لیترسی» است که فراتر از تحلیل محتوا، معماری و قوانین سیستمهای مجازی را نقد میکند.
در این چشمانداز جدید، سواد رسانهای باید به سواد الگوریتمی و فناورانه ارتقا یابد و پرسشهای حیاتی دربارۀ دادههای آموزشی هوش مصنوعی، قوانین حاکم بر پلتفرمها و منافع پشت پرده آنها مطرح شود.
مطلب پیشنهادی برای داوطلبان کنکور ارشد روانشناسی ⇐ منابع ارشد روانشناسی
سؤالات متداول (FAQ)
چرا سواد رسانهای در عصر هوش مصنوعی و شبکههای اجتماعی مهمتر شده است؟
سواد رسانهای اهمیتش به دو دلیل اصلی افزایش یافته:
اول، هوش مصنوعی میتواند محتوای جعلی و بسیار واقعی، مثل دیپفیک، بسازد که تشخیص آن برای ما سخت است. همچنین الگوریتمهای شبکههای اجتماعی افراد را در «حبابهای فیلتر» قرار میدهند که باعث محدود شدن دیدگاهها و کاهش تفکر انتقادی میشود.
دوم، هر فرد امروزه میتواند تولیدکننده و پخشکننده محتوا باشد، پس اشتباهات یا ناآگاهی یک نفر میتواند اطلاعات نادرست را گستردهتر کند و مسئولیت فردی را بالا میبرد.
چگونه سواد رسانهای را در زندگی روزمره تقویت کنیم؟
چند راهکار ساده:
پیش از قبول هر محتوا، این پنج سؤال را بپرسید: چه کسی ساخته؟ چرا ساخته؟ چه روشهایی استفاده شده؟ چه دیدگاههایی حذف شده؟ دیگران ممکن است چگونه برداشت کنند؟
منبع خبر را بررسی کنید: معتبر است؟ منابع دیگر هم آن را تأیید کردهاند؟
از منابع مختلف و متنوع استفاده کنید تا در حباب اطلاعاتی گیر نکنید.
قبل از اشتراکگذاری محتوای احساسبرانگیز، کمی صبر کنید؛ چون این نوع محتواها اغلب برای دستکاری طراحی شدهاند.
تفاوت سواد رسانهای با بدبینی نسبت به رسانهها چیست؟
بدبینی، نگرشی منفی و غیرسازنده است که همۀ رسانهها را بدون تحلیل رد میکند و باعث انزوا میشود. اما سواد رسانهای رویکردی فعال و تحلیلی است که هدفش تشخیص درست از نادرست است. فردی با سواد رسانهای میداند پیامها ساخته شدهاند و میتواند اعتبار و هدف آنها را ارزیابی کند و محتوای ارزشمند را تشخیص دهد. سواد رسانهای به توانمندسازی افراد کمک میکند، نه انزوایشان.
منابع:
https://www.verywellmind.com/what-is-media-literacy-5214468
دسته بندی: دانشکده
