موانع تصمیم گیری چطور باعث سخت‌تر شدن انتخاب ما می‌شوند؟ ما هر روز درحال تصمیم گیری هستیم. تصمیم‌ها چه به آسانیِ انتخاب وعده‌ی نهار یا مثلا مقصد سفر باشند و چه به دشواریِ راه‌اندازی یک کسب‌وکار، دامنه‌ی وسیع امکانات و گزینه‌های بالقوه را به فقط و فقط یک انتخاب بالفعل، محدود می‌کنند. با هر تصمیم، دربرابر چیزهایی که به‌دست می‌آوریم، کلی امتیاز هم ازدست می‌دهیم و خب سختیِ تصمیم گیری درست از همین‌جا می‌آید. چطور بفهمیم تصمیمی که گرفته‌ایم، بهترین تصمیم ممکن برای ماست؟ چرا گاهی تصمیم‌ گرفتن آن‌قدر سخت می‌شود که آرزو می‌کنیم کاش یک نفر مسئولیت انتخاب‌هایمان را برعهده می‌گرفت؟ چرا بعضی‌وقت‌ها علی‌رغم تلاشمان برای یک تصمیم گیری خوب، نتیجه همانی نمی‌شود که باید؟ در مقاله‌ی حاضر موانع تصمیم گیری را بررسی می‌کنیم تا با رفع کردن آن‌ها به راهکارهایی برسیم که کار شاقِ تصمیم گرفتن را راحت می‌کنند.

موانع تصمیم گیری شامل چیست؟

همه‌ی ما می‌خواهیم بدانیم چگونه تصمیم بگیریم بهتر است، اما شاید سوال درست‌تر این باشد: چطور تصمیم نگیریم؟ اگر زندگیمان پر است از انتخاب‌های نه‌چندان قابل دفاع، احتمالا وقتش رسیده که تاکتیکمان را عوض کنیم. تصمیم گیری، هنر انتخاب یک گزینه‌ی مناسب، در زمان مناسب است که ترکیبی از منطق، استدلال و شهود لازم دارد. این انتخاب، با کلی مانع ریز و درشت مواجه می‌شود. در ادامه، مهم‌ترین موانع تصمیم گیری را بررسی می‌کنیم.

1. اطلاعات خیلی کم یا خیلی زیاد

داشتن اطلاعات خیلی کم و خیلی زیاد - موانع تصمیم گیری

ما گاهی نمی‌توانیم تصمیم بگیریم به این دلیل ساده که اطلاعات کافی درباره‌ی گزینه‌های پیش‌ِرویمان نداریم. داده‌های ناقص، نادرست و ناکافی، به نتیجه‌گیری اشتباه منجر می‌شوند. گاهی هم از آن طرف بام می‌افتیم. یعنی آن‌قدر اطلاعات بیش‌ازحد درباره‌ی گزینه‌ها جمع‌آوری می‌کنیم که مشکلِ اضافه‌بار ایجاد می‌شود. وقتی داده‌ها بیش‌ازحد باشند، رسیدن به تناقض، دشواری در مقایسه و سردرگمی، روی شاخش است. چطور به این دام نیفتیم؟

مثلا کسی که می‌خواهد یک فروشگاه تأسیس کند، اگر نداند منطقه‌ی مدنظرش در چه زمینه‌ای کمبود دارد، احتمال شکست خوردنش زیاد است. حالا همین فرد، بعد از پرس‌وجو و تحقیق و نیازسنجی ممکن است به این نتیجه برسد که در محله‌ی موردنظرش، به سوپرمارکت نیاز است. خب او در این مرحله باید برود سراغ خرید تجهیزات لازم اما اگر دنبال داده‌های بیش‌ازحد باشد، هیچ‌وقت به مرحله‌ی عمل نمی‌رسد. مثلا فرض کنید او تصمیم بگیرد تک‌تک برندهایی را که همه‌ی ساکنین محله ترجیح می‌دهند، بداند تا مغازه‌اش را دقیقا با همان محصولاتی پر کند که آن‌ها می‌خواهند.

2. محدودیت زمانی

تصمیمات بد و اشتباه، گاهی ریشه در استرس دارند. پاسخی که استرس برمی‌انگیزد، معمولا فوری و باشتاب است تا فقط ما را از مخصمه نجات بدهد. در چنین وضعیتی، فرایندهای شناختی مثل قضاوت و تحلیل که برای یک تصمیم گیری خوب لازمشان داریم، معمولا متوقف می‌شوند و براساس هیجان تصمیم می‌گیریم. استرس در تصمیم گیری معمولا وقت‌هایی سروکله‌اش بیشتر پیدا می‌شود که محدودیت زمانی داریم و باید در تایم کوتاهی، بین گزینه‌های موجود انتخاب کنیم. بعضی‌وقت‌ها چاره‌ای نیست و نمی‌توانیم برای محدودیت زمانی کاری انجام بدهیم. گاهی اما برای خودمان ضرب‌الاجل تعیین می‌کنیم. جالب است بدانید که حتی صِرف احساس کمبود زمان -حتی اگر واقعا زمان، کم نباشد- قضاوت را مختل می‌کند و بر تصمیم گیری تأثیر منفی می‌گذارد.  

3. اصرار به حفظ وضع موجود

مقاومت کردن در برابر وضعیت موجود افراد ناراضی

تصمیم با تغییر همراه است. ما خیلی‌وقت‌ها به تغییر روی خوش نشان نمی‌دهیم چون ماندن در شرایط موجود، ساده‌تر از انجام دادن یک کار جدید است. خب از آن‌جایی‌که نمی‌دانیم نتیجه‌ی تصمیمان چه خواهدبود، ترجیح می‌دهیم احساس امنیت ناشی از واضح بودنِ شرایط فعلی را حفظ کنیم تا این‌که خودمان را در وضعیت مبهم قرار بدهیم. شخصی را فرض کنید که همه‌ی دلایل ممکن برای ترک کردن شغلش را دارد؛ نه درآمدش راضی‎‌کننده‌ است، نه امکان پیشرفت دارد، نه با همکارانش رابطه‌ی خوبی دارد و نه اصلا به کاری که انجام می‌دهد، علاقه دارد؛ اما هم‌چنان کارش را ادامه می‌دهد چون تصمیم گیری برای پیدا کردن یک شغل تازه، او را در وضعیت مبهمی قرار می‌دهد: «نکنه کار جدیدم از این هم بدتر باشه!»، «نکنه ازعهده‌ی انجام وظایف تازه برنیام.»، «نکنه اصلا نتونم شغلی پیدا کنم.»

4. سوگیری

خب حالا فرض کنید همه‌ی عوامل بالا برطرف شده‌باشند. یعنی اطلاعات دقیق و کافی درباره‌ی موضوع تصمیمان داریم. با محدودیت زمانی مواجه نیستیم و عزممان برای ایجاد تغییر هم جدی است. در این شرایط، هر تصمیمی بگیریم، خوب و درست است؟ متأسفیم که بگوییم نه! گاهی‌اوقات، مسئله‌ای که تصمیم گیری را با مشکل مواجه می‌کند، راه‌یافتن تحریف و اشتباه در درک ذهنی ماست. در ادبیات روانشناسی، به این تحریف‌ها، می‌گویند خطاهای شناختی. تعدادی از رایج‌ترین‌هایشان را در مقاله‌‎ی “خطاهای شناختی؛ معرفی اشتباهات ذهنی موثر بر رفتار معرفی کرده‌ایم. در ادامه هم مهم‌ترین خطاهای شناختی (سوگیری) را معرفی می‌کنیم که موانعی جدی بر سر تصمیم گیری محسوب می‌شوند.

سوگیری درباره موضوع موانع تصمیم گیری

  • سوگیری تأیید

سوگیری تأیید، در مرحله‌ی جمع‌آوری اطلاعات، خودش را نشان می‌دهد. یعنی وقتی درباره‌ی موضوعی خاص، فقط به اطلاعاتی توجه می‌کنیم که نظر ما را تأیید می‌کنند و آن داده‌هایی را که با باور ما مغایرت دارند، یا نادیده می‌گیریم یا کم‌اهمیت جلوه می‌دهیم. نتیجه؟ تصمیمی می‌گیریم که انتظارات و تصوراتمان را تأیید کند، نه تصمیمی که درست و منطقی است. فرض کنید کسی می‌خواهد رژیم بگیرد و بین انواع مختلف رژیم غذایی باید یکی را انتخاب کند. این فرد، معتقد است که موز و بادام، سالم‌ترین خوراکی‌ها هستند. پس شروع می‌کند به جمع‌آوری اطلاعات درباره‌ی خواص موز و بادام و درنهایت رژیمش را براساس این دو، انتخاب می‌کند. همه‌ی اطلاعاتی را هم که می‌گویند موز و بادام برای فلان افراد مناسب نیست، نادیده می‌گیرد و اصلا تلاش نمی‌کند که سایر انواع رژیم را بشناسد تا بتواند مناسب‌ترین رژیم را برای شرایط بدنی و سلامتی‌اش انتخاب کند.

  • سوگیری اثر لنگر

سوگیری اثر لنگر، یکی دیگر از فریب‌کاری‌های ذهن ماست که بهمان می‌گوید اطلاعات اولیه، درست‌ترین اطلاعات موجود است. در این سوگیری، وقتی لنگر ذهنمان به داده‌های اولیه گیر می‌کند، آن‌ها را به‌عنوان مرجع می‌پذیریم و همه‌چیز را از زاویه‌ی نقطه‌ی این مرجع می‌بینیم. تا حالا فکر کرده‌اید چرا این مدل تخفیف‌هایی که روی قیمت اصلی جنس خط می‌زنند و مبلغ جدیدی کنارش می‌نویسند، برای ما کشش دارند؟ ماجرا این است که فروشندگان با آگاهی از سوگیری اثر لنگر، قیمتی را برای جنسشان اعلام می‌کنند. ذهن ما آن را به‌عنوان مبلغ مرجع می‌پذیرد. بعد که قیمتِ تخفیف‌خورده تعیین می‌شود، تصور می‌کنیم که اگر آن جنس را بخریم، برد کرده‌ایم چون با قیمت اولیه مقایسه‌اش می‌کنیم. خب ما در این موقعیت، بدون توجه به کیفیت جنس مدنظرمان، نیازمان و قیمت سایر فروشگاه‌ها، صرفا براساس قیمت قبلی و جدید تصمیم به خرید گرفته‌ایم.

  • سوگیری اثر هاله‌ای

انتخاب کردن براساس نظر دیگران - موانع تصمیم گیری

سوگیری، اثر هاله‌ای، در تصمیم گیری‌ها بدجوری باعث دردسر می‌شود. ما در این خطای شناختی، گرایش داریم که به نظرات و ایده‌های یک‌سری از افراد، ضریب بیشتری بدهیم چون آن‌ها را در حوزه‌ای خاص قبول داریم. مثلا ممکن است برای رأی دادن، کاندیدایی را انتخاب کنیم که هنرپیشه‌ی محبوبمان او را تأیید کرده‌است؛ بدون توجه به این‌که او اصلا دانش و اطلاعاتی در زمینه‌ی مسائل سیاسی دارد یا خیر. سیاستمداران از این سوگیری، حسابی استفاده می‌کنند. چون خیلی خوب می‌دانند که مردم، نظر ورزشکاران، ستاره‌های موسیقی و بازیگران موردعلاقه‌شان را در زمینه‌های مختلفِ تصمیم گیری می‌پذیرند به این دلیل که گمان می‌کنند تخصص و مهارت آن‌ها در حوزه‌ای خاص، باعث صلاحیتشان در همه‌ی حوزه‌ها می‌شود.

  • سوگیری فرار از ضرر

خب گفتیم که خطاهای شناختی، اجازه نمی‌دهند که ما درست‌وحسابی تصمیم بگیریم. با این‌حساب، «فرار از ضرر» منطقا باید به نفع ما تمام شود. اما قضیه، پیچیده‌تر از این حرف‌هاست. روانشناسان می‌گویند ما درنتیجه‌ی سوگیری زیان‌گریزی، اغلب تصمیماتی می‌گیریم که از ضرر جلوگیری کنند تا تصمیماتی که بهمان سود می‌رسانند. یعنی اگر قرار باشد بین ازدست ندادن پول و به‌دست آوردن پول انتخاب کنیم، ترجیحمان اولی است. آزمایش معروفی هم در این زمینه وجود دارد که تأثیر این خطای شناختی بر تصمیم گیری را تأیید می‌کند. در این آزمایش، به افراد گفته شد باید سکه‌ای را به هوا پرتاب کنند. اگر خط بیاید، 100دلار پول باید بپردازند و اگر شیر بیاید، می‌توانند 200دلار دریافت کنند. نتیجه‌ی آزمایش نشان داد سود بالقوه باید حداقل دوونیم برابر زیان احتمالی باشد تا افراد شرکت در این آزمایش را بپذیرند. در تصمیم گیری‌های زندگی روزمره این خطای شناختی را کجا دیده‌اید؟ وقتی آدم‌ها سرمایه‌گذاری در موقعیت‌های کم‌سود اما مطمئن را به موقعیت‌های ریسکی با سود بالا ترجیح می‌دهند.

  • سوگیری چارچوب

انتخاب بر اساس ظاهر - موانع تصمیم گیری

خطای شناختی چارچوب یا قالب‌بندی، از آن سوگیری‌هایی است که اصلا خوش نداریم به وجودش در ذهنمان اعتراف کنیم چون حسابی احساس فریب‌خوردگی بهمان می‌دهد؛ با این‌حال در خیلی از تصمیم گیری‌هایمان نقش مهمی ایفا می‌کند. این خطا می‎‌گوید، ما بین دو گزینه‌ی یک‌سان، آنی را انتخاب می‌کنیم که بسته‌بندی مثبت و خوشایندی دارد. یعنی مثلا بین دو بسته گوشت که یکی‌اش «90درصد بدون چربی» است و دیگری، «10درصد دارای چربی»؛ اولی را انتخاب می‌کنیم. اصولا چگونگی ارائه‌ی موضوعات، ما را آن‌قدر تحت‌تأثیر قرار می‌دهد که دنیای تبلیغات سال‌هاست از آن بهره‌‎برداری می‌کند. مثلا برندی به‌جای اعلام قیمت محصولش (که مبلغ بالایی است) می‌گوید با روزی فلان مبلغ (که رقم اندکی است) می‌توانید آن محصول را بخرید. خب مبلغی که باید هزینه کنید، هیچ فرقی نکرده اما شما به‌احتمال زیادی تحت‌تأثیر تبلیغ «با پرداخت روزی … تومان، صاحب … شوید» قرار می‌گیرید. چون قالب‌بندی بهتر و خوشایندتری دارد.

مطلب مرتبط پیشنهادی برای دانشجویان روانشناسی: کدام گرایش روانشناسی بهتر است؟

سخن پایانی

مهم ترین موانعی که می‌توانند شما را در تصمیم گیری دچار بحران کنند را در مقاله فوق به صورت کامل توضیح دادیم. نظر شما چیست؟ کدام یک از موانع نام برده شده بیشترین تاثیر را در تصمیم گیری افراد دارد؟ در قسمت نظرات با ما درمیان بگذارید.

منابع:

analyticsfordecisions.com

courses.lumenlearning.com