شاید برایتان سوال شود که «آیا خود درمانگرها هم نیاز به رواندرمانی دارند؟» یا شاید بخواهید بدانید که «درمانگر من هم به روانشناس مراجعه میکند؟». در این مقاله میخواهیم به ضرورت درمان شدن درمانگر پیش از شروع به فعالیتش توضیح دهیم. پس اگر رویای درمانگرِ بالینی شدن را درسر می پرورانید، این مطلب برای شماست!
لیست مطالب
دریافت درمان توسط دانشجوهای روانشناسی
بیایید از ابتدای ماجرا به مسئله نگاه کنیم، آیا ضرورت درمان شدن درمانگر، برای دانشجوهای روانشناسی هم وجود دارد؟
بسیار مهم است که دانشجویان روانشناسی علاوهبر افزایش دانش و تجربۀ خود، برای کاهش مشکلات شخصی به روانشناس مراجعه کنند و نهایت تلاش خود را بهکار گیرند. تصور کنید مراجعی پیش شما میآید که اضطراب شدیدی در موقعیتهای اجتماعی تجربه میکند.
شما قرار است بنا به رویکردتان برای حل این مسئله، بهصورت تمرین گامبهگام یا ازطریق صحبت درمورد آن، به او کمک کنید. اما اگر خودتان هم در موقعیتهای اجتماعی مشابه، اضطراب زیادی را تجربه کنید، چطور؟
در چنین موقعیتی، تلاش فراوان شما برای کمک به مراجع غالبا با شکست مواجه میشود، چراکه کل اگر طبیب بودی، سر خود دوا نمودی. خب این یکی از دلایلی است که یک درمانگر، در همان ابتدای راه باید درمان تخصصی دریافت کنید.
البته شاید هم تصمیم بگیرید بهجای مراجعه به روانشناس و حل مشکلتان، کیسهای اضطراب اجتماعی را ارجاع دهید و تلاشی برای حل مشکل آنها نکنید. حالا اگر علاوهبر اضطراب، رگههایی از وسواس هم داشتهباشید و این قضیه در درمان افراد مداخله کند و مجددا باعث شکست درمان یا کاهش موفقیت آن شود، چه کار میکنید؟
یا تصور کنید در حوزۀ مشکلات ارتباطی شروع به کار کردهاید. فردی به شما مراجعه میکند که به همسرش خیانت کردهاست و از این موضوع پشیمان هم نیست. حالا شما هم با موضوع خیانت مشکلاتی دارید؛ مثلا به شما هم خیانت شده یا اصلا بهلحاظ اخلاقی نمیتوانید به هیچ وجه این فرد را درک کنید یا همدلی لازم با او را انجام دهید. حتی ممکن است بیتفاوتی او از نظر شما بسیار مذمتشده و نفرتانگیز باشد! در چنین حالتی کمک شما به فرد نه صادقانه است و نه اثرگذار.
مطلب مرتبط: کیس استادی افسردگی
اگر درمانگر پیش از شروع فعالیتش درمان نشود چه اتفاقی میافتد؟
شما نمیتوانید برای کسی که مشکل مشابه و حلنشدهای با او دارید یا کسی که هیجانات منفی شما را بسیار برانگیخته میکند، کار درمانی مناسبی انجام دهید.
وقتی مدام کیسهای مختلف را ارجاع میدهید، هیجانات منفی بسیاری را در ارتباط با هرمورد تجربه میکنید، پس از جلسات احساس ناکارآمدی و ناتوانی شدیدی را تجربه میکنید، کار درمانی شما اثر لازم را ندارد؛ همه و همۀ این مسائل که باعث محدود و محدودترشدن حوزۀ کار درمانیتان میشود، میتواند نشاندهندۀ وجود مشکلی در شما باشد و این مشکل با کمک حرفهای کسی که تجربه و دانش بالاتری نسبت به شما دارد، قابل حلوفصل است.
بنابراین قطعا کمکگرفتن و درمانگرفتن برای شما حتی ضروریتر و مهمتر از افراد غیرمرتبط با روانشناسی بهنظر میرسد. چراکه افراد دیگر با خودشان و اطرافیانشان سروکار دارند، اما شما با طیف دیگری از مراجعین مختلف سروکار دارید و وظیفۀ کمک به آنها را به دوش میکشید.
البته که صحبتهای ما به معنای این نیست که شما اول باید تمام مشکلات فردی و اجتماعی خود را حل کنید و سپس به کار درمان مشغول شوید؛ چراکه اگر بخواهید با چنین روشی پیش بروید، احتمالا در شصتوهفت سالگی تازه کار درمانی را آغاز خواهیدکرد و تا بخواهید طی سالیان کاری تجربۀ کافی بهدست آورید و در درمان متبحر شوید، به دیار باقی هلتان میدهند!
بنابراین حرف ما صرفا تمرکز بر این نکته است که شما، چه در دنیای تئوری و چه در دنیای عملی، باید چند قدم از مراجع خود جلوتر باشید. مهم است که هرگز مراجع را جایی که تابهحال خودتان نرفتهاید، نبرید. باید در این مسیر پیش رفتهباشید و با آن آشنا باشید.
مشکلات رایجی که درمانگران با آنها مواجه میشوند
درمانگران علاوهبر مشکلات حرفهای، با مسائل زندگی روزمره و دغدغههای آن هم سروکار دارند. این موضوع، دلیل مهم دیگری است که میگوید روانشناسها باید به درمانگر مراجعه کنند. لیستی از مسائل رایج را که دریافت کمک تخصصی برای آنها ضروری است، با هم مرور کنیم.
مشکلات روتین زندگی
درمانگران هم انسان هستند و نیروی فرازمینی ندارند؛ آنها هم با استرسهای ارتباطی، مشکلات با بچهها، مشغلههای کاری و… مواجه میشوند. از عصبانیت، سوگ، نگرانی ایمن نیستند و هیچ وسیلۀ محافظتی مخصوصی دربرابر اتفاقات غمانگیز ندارند.
این مسئله که دیگران حتی حق ابراز این هیجانات یا مشکلات طبیعی را برای روانشناسان قائل نیستند، ممکن است فشار را برای ایشان دوچندان کند. احتمالا شما حتی اگر دانشجوی روانشناسی باشید، این فشارها را حس کردهاید «وای تو که دیگه روانشناسی خوندی، الان چطوری ناراحتی یا چرا انقدر عصبانی شدی؟!»
مطلب مرتبط: خودمراقبتی چیست و رعایت آن چرا ضروری است؟
دوراهیهای اخلاقی
مدیریت کردن تعارضهای بالقوه با مراجعین (روابط دوگانه، گزارش تجاوز به کودک، حریم شخصی مراجع، همدلی با طیف گستردهای از افراد، تلاش برای قضاوت نکردن افراد و…) جزو مسائل سنگین موجود در روانشناسی است.
درمان، گاهیوقتها ممکن است درمانگر را در وضعیتی قرار دهد که بین انتخاب دو مسیر دارای پیامدهای ناخوشایند گیر کند یا حتی مجبور شود بین احساسات مراجع و درخواست و مطالبۀ قانونی دست به انتخاب بزند.
انزوا
برخی افراد تصور میکنند چون بسیار اجتماعی هستند، بهترین و مناسبترین شغل برای آنان درمانگری است درحالیکه درمانگران بهدلیل محدودیتهای حریم شخصی و رازداری، مکررا استرس مرتبط با کار را برای خودشان نگه میدارند و ممکن است بهطور فزایندهای با افکار یا نگرانیهای مربوطه، تنها بمانند و احساس انزوا کنند.
علاوهبر این، درحال حاضر درمانگرهای بیشتری در محلهای شخصی و بهتنهایی کار میکنند؛ بنابراین از مزایای کار تیمی و تماس با همکاران هم محروم میشوند. درمانگری میتواند شغل بسیار تنهایی باشد.
محرمانهبودن اطلاعات و بار هیجانی آن
بنا به اصل محرمانه بودن درمان، درمانگر نمیتواند جزئیات زیادی از جلسات درمانی را با دیگران بهاشتراک بگذارد؛ یعنی مثلا یک روانشناس برخلاف یک معلم یا مثلا یک فروشنده نمیتواند با خیال آسوده به پارتنرش بگوید که به چه علت روز سختی را پشت سر گذاشتهاست.
سوپرویژنهای روانشناسی در چنین موقعیتهایی، میتوانند بسیار کمککننده باشند اما بسیاری از روانشناسان ممکن است حتی آن را هم دریافت نکنند. درواقع درمانگران نمیتوانند دربارۀ شغل خود بهراحتی دیگر مشاغل، با دوستان و خانوادهشان صحبت کنند و سنگینی کار، حتی زمانی که درمانگر به خانه میرود، ادامه مییابد.
مطلب مرتبط: از حقوق مراجعین در اتاق درمان چه میدانید؟
جداکردن زندگی شخصی از کار
همانطور که درمانگر نمیتواند اطلاعات مراجعینش را با دیگران درمیان بگذارد، اطلاعات شخصی خود را هم نمیتواند با مراجع درمیان بگذارد. یعنی نمیتواند به مراجع بگوید روز خستهکنندهای داشته یا مثلا از فلان مسئلهای رنج میبرد و… . درمانگر باید در طی روز خنثی باقی بماند و تلاش کند موضوعات شخصی را کاملا جدا از موقعیتهای کاری درنظر بگیرد. این خنثیماندن در دیگر روابط غیرطبیعی است و چنین تضادی گاه میتواند منجر به احساس فشار شود.
مراجعین سخت
بعضی از مراجعین، چالشهایی دارند که علتش مشکلات شدید درونفرد است. برخلاف دیگر شغلها، درمانگران نمیتوانند از ارائهدادن خدمات به فردی که رفتار چندان خوشایندی ندارد، سرباز بزنند.
خصوصا بعد از ایجاد رابطه، دستورالعملهای دقیقی برای جلوگیری از رهاشدن مراجعین وجود دارد و ممکن است شرایط ارجاعدادن را سخت یا درمان بعدی را کماثر بکند. یعنی روابط استرسزا با مراجعین دشوار، ممکن است برای مدتی نسبتا طولانی ادامه یابد و تداوم این قضیه میتواند باعث خستگی و بیانگیزگی درمانگر شود.
اصلی ترین ضرورت های درمان شدن درمانگر چیست؟
خب، تقریبا همۀ دلایلی را که درمانگران را به دریافت خدمات روانشناختی نیازمند میکند، مرور کردیم. حالا بپردازیم به مزایای درمان برای درمانگران؛
جلوگیری از فرسودگی شغلی
درمانگران معمولا بهطور طبیعی دلسوز و مشفق هستند اما قرار گرفتن بیشازحدشان در معرض رنجها، مشکلات، رویدادهای تروماتایزکنندۀ مراجعین، میتواند باعث فرسودگی شغلی شود که نشانههایش شامل تجربۀ بیخوابی، اضطراب، افسردگی و پایین آمدن خلق است.
یکی از راههای جلوگیری از فرسودگی شغلی یا سربرآوردن مشکلات جدید، دریافت کمک تخصصی است که به درمانگر کمک میکند بهجای انباشتن مسائل مختلف، آنها را هضم کند و با سکوت، درونریزی و تحمل فشارهای مختلف دچار مسئلههای گوناگون نشود.
مطلب مرتبط: درمانگر خوب چه ویژگی هایی دارد؟
کارکرد آموزشی
اعتقاد فروید این بود که درمانگر بهعنوان بخشی از آموزشش هم که شدهاست، باید حدود 250ساعت درمان فردی بگذراند. این سخن بنیانگذار روانکاوی باعث شده که شرط دریافت درمان درمانگر در رویکرد تحلیلی الزامی و از سمت همگان پذیرفتهشده باشد.
متاسفانه ضرورت درمانشدن درمانگران دیگر رویکردها (غیر از روانکاوی)، همچنان تبدیل به یک قانون قطعی و محکم نشده، گرچه بسیار مهم است. چراکه تجربۀ آسیبپذیری درمقابل درمانگر و تجربۀ مقاومتها طی درمان به شما کمک میکند که ارتباط حرفهای بهتری را با مراجع خود با سطح خودانگیختگی بالاتری شکل دهید.
بهعلاوه، میتوانید درک کنید که درمیانگذاشتن احساسات و آسیبپذیریهای خود با دیگری، چه احساسی دارد. همچنین شرکت در جلسات درمان، به شما کمک میکند که فهم روشنتری داشتهباشید از آنچه در اتاق درمان انجام خواهیدداد.
درک بیشتر خود
دریافت درمان به شما کمک میکند تا خودتان را، چالشها و دغدغههایتان را بهتر بشناسید و با نقاط کور و سوگیریهایتان بیشتر آشنا شوید. نقاط کور یعنی چه؟ بخشهایی از شما که بهدلیل اضطرابی که برایتان ایجاد میکنند، ناخوشایندی یا دوستنداشتنیبودن از آگاهی شما خارج شدهاند و به آنها دسترسی ندارید، درواقع انگار نسبت به این قسمتها کور شدهاید.
حال اگر مراجعی با بخشهای مشابهی داشتهباشید، برای او هم همانکاری را میکنید که برای خود کردهاید، بدون آن که چندان به ماجرا آگاه باشید، آن بخش را نادیده میگیرید و سعی میکنید به آن نزدیک نشوید. درحالیکه ممکن است بسیاری از مشکلات مراجع به همان قسمت و مشکل گره خورده باشد.
کمک حرفهای همچنین مانع سوگیریهای ذهنی درمانگر میشود. ممکن است شما دارای سوگیریهای ناهشیار مربوط به مسائلی مانند تمایلات جنسی، سوءمصرف مواد، وابستگی سیاسی یا نژادپرستی و دیگر مسائل باشید که بر نحوۀ واکنش شما به مسائل و مشکلات مراجع اثر بگذارند و باعث ایجاد لطمه به درمان شوند.
البته که وجود سوگیریها شما را تبدیل به آدم بدی نمیکنند، چراکه مغز ما بهطور طبیعی گرایش به شکلدادن یکسری میانبرهای ذهنی دارد تا بتواند سریعتر تصمیم بگیرد. اما پرداختن به این سوگیریها نیز به شما کمک میکند که درمان مفیدتری را ارائه دهید.
مهمترین مسئله در اتاق درمان، مراجع، درک مراجع، ارتباط مناسب با او و مسائل مربوط به اوست، نه شما؛ بهتر است برای داشتن چنین فضایی به درمانگر خود مراجعه کنید.
مطلب مرتبط: هرآنچه باید درباره بازار کار روانشناسی بدانید
بهبود سلامت روان
ثبات روانی فرد معمولا به مولفههای مختلفی بستگی دارد؛ مانند مهارت حل مسئله و مواجهه با چالشهای زندگی، مثل دورههای گذار، تعارضهای خانواده، ازدستدادن، سوگ و…
درمانگران با اینکه اغلب دورههای مرتبط با این مسائل را گذراندهاند اما در تجربههای دردناک واقعی نیاز به دریافت کمک و حمایت پیدا خواهندکرد.
گاهی درمانگر، زمان زیادی را صرف فکر کردن دربارۀ مشکلات دیگران میکند؛ طوری که دچار کمبود انرژی ذهنی یا انگیزه برای بررسی مشکلات خودش میشود. وجود فردی بیطرف میتواند به درمانگران برای حفظ بینش و مراقبت از خود کمک کند.
خالی از لطف نیست در این قسمت به اعتقادی اشاره کنیم که میگوید اتاق درمان باید خاصیت درمانی دوطرفه برای درمانگر و مراجع داشتهباشد؛ البته که درمانگر میتواند از مراجع چیزهایی یاد بگیرد و در اتاق درمان بهمرور خبره و باتجربه بشود اما اثر درمانی دوطرفه برای درمانگر و مراجع، موضوع موردبحثی است.
اتاق درمان، جایی است برای پرداختن به سلامت روان مراجع و نه درمانگر.
مواجهه با مشکلات شخصی
بالاتر توضیح دادیم که درمانگران اجازه ندارند در محل کارشان، به مسائل شخصی بپردازند. درمان شخصی، به آنها نوعی فضا و زمان اختصاصی میدهد تا مسائل خود را مدیریت کنند. گاهی صرف وقت گذاشتن برای این کار، میتواند همهچیز را تغییر دهد.
یکی از اثرات مشکلات شخصی درمانگر در درمان، «انتقال متقابل» است. انتقال یعنی مراجع طوری نسبت به شما فکر/حس یا با شما رفتار میکند که با پدر و مادر و آشناهای اولیهاش درکودکی. یعنی مثلا اگر پدرش آدم سختگیری بودهاست، ممکن است فکر کند شما هم آدم سختگیری هستید، بااینکه شواهد کافیای برای این موضوع وجود ندارد.
مراجع درجریان درمان، احساسات مثبت و منفیای را که نسبت به موضوعات اولیۀ دلبستگیاش حس میکرده، درمورد درمانگرش نیز حس میکند. در چنین حالتی وظیفۀ درمانگر مواجهه، شفافسازی یا تحلیل این احساسات و رفتارهاست.
اما اگر درمانگر از خودآگاهی کافیای برخوردار نباشد، ممکن است او هم دقیقا مانند مراجع رفتار کند؛ یعنی مشکلات شخصیاش را وارد درمان کند و با انتقال متقابل، دربرابر رفتار مراجع واکنش نشان بدهد. در اینجا باز درمانگر دیگری نیاز است که وضعیت این درمانگر را تحلیل کند.
مهم است ارتباطی که با مراجع برقرار میکنید، صرفا بهدلیل کمک به او باشد، نه براساس مشکلات خودتان و ارضای نیازهای مختلفتان. مراجعین قرار نیست دوست یا آشنایی باشند که از شما و مطالب مربوط بهتان مطلعاند.
دربارۀ روابط چندگانه (رابطۀ استاد-شاگردی و همزمان درمانگری و مراجع) بحثهای مختلفی است اما معمولا اینگونه روابط زیر سوال میروند و بهنظر میرسد که در هردو یا چند ارتباط، مشکلاتی به وجود میآید.
مطلب پیشنهادی برای دانشجویان روانشناسی ← منابع کنکور ارشد روانشناسی
سخن پایانی
نهایتا درمانگری یک شغل فوقالعاده باارزش است اما جنبههایی که آن را بسیار مفید میکنند، میتوانند درعینحال منشأ آسیبزا بودنش هم بشوند. بنابراین، درمانگران هم گاهی به درمان نیاز دارند و در این قضیه هیچ سرزنش و احساس خجالتی وجود ندارد.
البته فراموش نکنید که رفتن پیش هر درمانگری، چندان تأییدشده نیست؛ گزینۀ خوب، درمانگری است که میتوانید با او ارتباط بگیرید و به مهارت تخصصی وحرفهایاش اعتماد کافی دارید.
منابع