«بزرگ می‌شی، یادت می‌ره…!» جمله‌ای که تقریباً همۀ ما در کودکی آن را شنیده‌ایم؛ اما همان‌موقع هم می‌دانستیم که چنین حرفی برای تسلی ناراحتی‌مان هیچ‌گاه کارساز نخواهدبود. درواقع، آن لحظه‌ای که اسباب‌بازی محبوبمان خراب می‌شد یا از دوستمان جدا می‌شدیم، تنها چیزی که به آن فکر نمی‌کردیم این بود که وقتی بزرگ شویم قرار است حالمان بهتر شود. وقتی به کودکی‌مان بیشتر فکر می‌کنیم و لحظات غم‌انگیز ازدست دادن یا دور شدن را مرور می‌کنیم، متوجه می‌شویم که توجه به آینده برای پذیرش و سازگاری با غم و ناکامی‌ای که تجربه کردیم کافی نبود. ما در آن لحظات به چیز دیگری نیاز داشتیم؛ مهم‌تر از همه، درک کردن حسی که درحال تجربه‌اش بودیم و دریافت حمایت.

خب دوران کودکی ما با تمام لحظات خوش و ناخوش، گذشته‌است؛ اما چنین تجربیاتی ممکن است برای فرزند، برادرزاده، خواهرزاده‌مان یا هر کودکی دیگر پیش بیاید. شما به‌عنوان بزرگتر چگونه همراه او خواهیدبود؟ به‌نظر شما در چنین مواقعی، کودک چه حسی را تجربه می‌کند؟ به چه چیزی برای تسلی نیاز دارد؟ در این مقاله به بررسی تجربۀ سوگ در کودکان می‌پردازیم تا بدانیم بچه‌ها چطور با ازدست دادن مواجه می‌شوند. همراه ما باشید!

سوگواری پدیدۀ رایجی در کودکان است

بسیاری از اوقات احساسات و هیجانات کودکان با این منطق که او بچه است و مانند ما بزرگسالان اتفاقات را ادراک نمی‌کند، بی‌اعتبار می‌شوند. انگار که کودکان در دنیایی دیگر و مستقل از دنیای ما بزرگسالان زندگی می‌کنند و درکی از اتفاقات ندارند.

درحالی‌که واقعیت چیز دیگری است؛ هنگام بارش بارانْ درختان کاج، شمشادها و گل‌های باغچه همگی تازه می‌شوند و به‌‌اندازۀ ظرفیت خود در طراوت باران سهیم می‌شوند. چنین قاعده‌ای در دنیای ما انسان‌ها نیز صدق می‌کند. هر اتفاقی که می‌افتد، چه خوب و چه بد، همۀ ما به‌اندازۀ ظرفیت ادراکی و شناختی‌مان، آن را ادراک می‌کنیم.

حالا اگر یک انسان 30ساله، ظرفی مستطیلی با گنجایش 10لیتر دارد، یک کودک چهار یا پنج‌ساله ظرفی دارد به شکلی که خودش می‌خواهد، با گنجایش چهار لیتر! این مثال را برای ساده‌سازی مفهوم تفاوت‌های ادراکی در سنین مختلف زدیم وگرنه، تفاوت نحوۀ ادراک (ظرف) و میزان ادراک (گنجایش ظرف) کودک و بزرگسال در کیفیت آن است نه کمیت.

به‌این‌ترتیب، وقتی که عزیزی را ازدست می‌دهیم، کودکان نیز مانند ما بزرگسالان غمگین می‌شوند و سوگ را تجربه می‌کنند. آن‌ها حتی وقتی اسباب‌بازی موردعلاقه‌شان را گم می‌کنند هم سوگ را تجربه می‌کنند؛ و زمانی که شخص موردعلاقه یا والدین‌شان را برای مدتی نمی‌بینند، احساس غم می‌کنند و به سوگواری می‌پردازند.

بنابراین، سوگواری پدیده‌ای رایج در دنیای کودکان است که با توجه به حالات شناختی و هیجانی کودکان، به شیوه‌ای متفاوت از بزرگسالان انجام می‌شود. در ادامه، با موقعیت سوگواری در کودکان و چگونگی آن بیشتر آشنا می‌شویم.

مطالب مرتبط: ناتوانی عقلی در کودکان براساس DSM-5

درک کودکان از سوگ با بزرگسالان فرق دارد

واقعیت آن است که ادراک مفاهیم انتزاعی و ذهنی مانند عدم، مرگ و نیستی در کودکان مانند بزرگسالان نیست؛ آن‌ها با توضیحاتی که از اطرافیان دریافت می‌کنند و قدرت خلاقیت خود، مرگ و نبود شخصی را این‌گونه تصور می‌کنند که انگار آن شخص به جایی دیگر رفته‌است. یعنی تقریباً معنای مرگ را مساوی با عدم دسترسی به آن فرد می‌دانند.

به همین دلیل است که وقتی کسی می‌میرد، مدام دربارۀ موقعیت، مکان و چگونگی دسترسی به او پرس‌وجو می‌کنند. درواقع، کودکان با قابل ‌دسترس‌کردن فرد ازدست‌رفته، سعی می‌کنند با غم و ترس ناشی از نبود او دست‌وپنجه نرم کنند. زمانی که کودک متوجه می‌شود راهی برای رسیدن به فردِ درگذشته وجود ندارد، سوگواری آغاز می‌شود.

همان‌طور که اشاره کردیم، چنین اتفاقی در مواقعی که والدین یا شخص عزیزی به مسافرت طولانی رفته‌است، کودک اسباب‌بازی‌اش را گم می‌کند و در موقعیت طلاق والدین و دوری از دوستان هم رخ می‌دهد.

بنابراین، کودکان تنها برای مرگ دیگران به سوگواری نمی‌پردازند؛ بلکه نبود طولانی‌مدت کسی یا چیزی برای آن‌ها به‌معنای ازدست‌دادن آن‌کس/ چیز و ورود به فاز سوگواری است. همان‌طور که مفهوم مرگ و سوگ در کودکان با بزرگسالان فرق دارد، شیوۀ سوگواری آن‌ها نیز متفاوت است.

باور کودک از مرگ در سنین مختلف

کودکان در دوره‌های رشدی، مفهوم مرگ را به‌‌صورت‌های متفاوتی ادراک می‌کنند؛ برای مثال، ادراک کودک دوساله، پنج‌ساله و هشت‌ساله از فقدان و مرگ کاملاً متفاوت است. در دو‌سالگی به‌دلیل ویژگی شناختی و ادراکی کودک، فقدان، مساوی با قابل‌مشاهده نبودن آن فرد است.

در پنج‌سالگی، واکنش کودک به مرگ و سفر یکسان است؛ یعنی او تصور می‌کند که فردِ درگذشته، مانند شخصی که به مسافرت رفته‌است، دوباره بازخواهدگشت. در هشت‌سالگی باتوجه ‌به این‌که ظرفیت‌های شناختی کودک افزایش ‌یافته‌است و کم‌کم می‌تواند مفاهیم انتزاعی را ادراک کند، مرگ را به‌معنای فقدان و زنده‌نبودن فرد می‌داند؛ اما بر این باور است که تنها افراد پیر و ناتوان خواهندمرد.

به‌تدریج که مهارت‌های زبانی، دایرۀ لغات و ظرفیت‌های شناختی کودک افزایش پیدا می‌کند، دید کلی‌نگرتری نسبت به مفهوم مرگ به‌دست خواهدآورد.

علائم سوگ در کودک چیست؟

پس از آن‌ که کودک با تمام توان برای رسیدن به فرد یا وسیلۀ ازدست‌رفته تلاش کرد، غم، خشم یا هر دو در او شکل می‌گیرد. در چنین شرایطی، کودک به دو صورت هیجانات خود را ابراز می‌کند: گوشه‌گیری و انفعال که اصطلاحاً به آن «حالات درون‌کنشی» می‌گویند و پرخاشگری و ناسازگاری یا به ‌اصطلاح علم روانشناسی، «حالات برون‌کنشی».

در حالت اول، در مواجهه با تجربۀ فقدان، سطح فعالیت‌های کودک برای مدتی از همیشه کمتر می‌شود. یعنی چه کودک فعال و پرجنب‌وجوش باشد و چه آرام و منفعل، به‌طرز واضح و مشخصی فعالیت او نسبت به همیشه بسیار کمتر و علاقه‌اش به ارتباط با هم‌سالان و به‌طورکلی دیگران، کمتر می‌شود.

واکنش کودکان در مقابل سوگ

در حالت دوم، کودک پس از تجربۀ فقدان درمقایسه با حالات همیشگی خود، لجوج‌تر، پرخاشگرتر، فعال‌تر و به‌طورکلی برانگیخته‌تر می‌شود. لازم به ذکر است که تغییر در رفتارهای کودک هم در ارتباط با افراد خانواده و هم در ارتباط با خویشاوندان، دوستان و هم‌سالان خواهدبود.

در کودکِ درحال سوگواری، علاوه‌بر تغییر سطح فعالیت، موضوع سؤالات و حرف‌ها هم متفاوت می‌شود و بیشتر حول‌محور مرگ و زندگی خواهدبود؛ برای مثال، کودک ممکن است بپرسد: «خاله کی برمی‌گرده؟»، «فردا ساناز به مهد میاد؟» چنین سؤالاتی مشخص می‌کند که کودک در تکاپو برای معنادهی به تجربۀ فقدان است.

مراحل سوگ در کودکی

سوگ در کودکان شامل چهار مرحله است؛ شوک و انکار، خشم، ناامیدی و درهم‌ریختگی و در آخر سازمان‌یابی مجدد. برای فهم بهتر این مراحل، کودکی را درنظر بگیرید که عروسک محبوب خود را گم‌کرده‌است؛ او با پرسیدن این سؤال که «مامان عروسکم کجاست؟ اونو کجا قایم کردی؟» برای انکار واقعیت تلاش می‌کند و هرچقدر که به او توضیح دهید که «عروسکت رو تو سفر جا گذاشتی» از مقاومت کودک کم نخواهدشد.

مراحل سوگ کودکان

در مرحلۀ دوم، کودک دربرابر تمام توضیحات، خشم خود را با گریۀ فراوان همراه با پرخاشگری یا قهر، لجاجت و سکوت نشان خواهدداد. در مرحلۀ بعد، کودک احساس گناه و درهم‌ریختگی خود را با بیان جملاتی مانند «عروسکم حتماً داره گریه می‌کنه و ناراحته» ابراز می‌کند.

علاوه‌بر این، مدام گریه و بی‌قراری می‌کند. پس از طی این مراحل ممکن است به این نتیجه برسد که «عروسک من جاش خوبه و با بقیۀ عروسکا بازی می‌کنه.» چنین افکاری حاکی از تلاش کودک برای پذیرش شرایط پیش‌آمده و بهبودی است. با تغییر حالات و رفتارهای کودک، دورۀ سوگواری او به پایان خواهدرسید.

مطالب مرتبط: مراحل رشد زبان کودک

در مواجهه با سوگ کودک چطور رفتار کنیم؟

مواجهه با مرگ و پذیرش آن، در هر سن‌و‌سالی، فرایند بسیار دشواری است که حضور و همراهی دیگران می‌تواند از سختی‌اش کم کند. کودکان هم‌چون بزرگسالان برای درک و تحمل فقدان و مرگ نیاز به همدلی و مراقبت دارند. به‌عنوان والد یا مراقب کودک اقدامات بسیاری می‌توانید انجام دهید تا به کودک این حس را بدهید که در تمام لحظات سخت و دشوار همراه او هستید.

به‌عنوان اولین قدم می‌توانید به کودک کمک کنید تا احساس خود را بیان کند؛ کودک با بیان احساس و حالت خود، درک بهتری از شرایط به‌دست می‌آورد و از میزان گیجی و بهت او کاسته می‌شود. برای این منظور می‌توانید از کودک بخواهید که احساسات خود را نقاشی کند یا با بازی‌های ایفای نقش به او در بیان بهتر احساساتش کمک کنید.

قصه درمانی برای سوگ کودکان

قدم بعدی، کمک کردن به کودک در پذیرش احساسات و احترام به آن‌هاست؛ در این مرحله بهترین کار، دادن اطلاعات مناسب دربارۀ مرگ و سوگواری با توجه ‌به سن و ظرفیت ادراکی کودک است. برای مثال می‌توانید درقالب داستان‌های مختلف یا بازی، کارهایی را که برای پذیرش غم خود باید انجام دهد، به او بیاموزید.

بعد از آن‌که کودک احساسات خود را پذیرفت و به آن‌ها احترام گذاشت، لازم است او را در مسیر تغییر و بهبود هدایت کنید. برای این کار رفتن به سفر، خریدن چیزهایی که کودک دوست دارد، انجام فعالیت‌های هیجان‌انگیز و گذراندن زمان بیشتر با هم‌سالان پیشنهاد می‌شود.

معمولاً برای بزرگسالان دورۀ سوگواری تا شش ماه به‌طول می‌انجامد؛ اما برای کودکان این مدت کمتر است. با این‌حال، اگر پس از گذشت این مدت متوجه شدید که خلق کودک تغییری نکرده‌است و همچنان به فعالیت‌های مرتبط با سوگواری می‌پردازد، لازم است به روانشناس، مراجعه کنید.

مطالب مرتبط: درمان لکنت زبان در کودکان و نوجوانان

گذر از سوگ به کمک متخصص

سوگ در زندگی، تأثیرات منفی اما موقتی بر جای خواهدگذاشت. عواملی مانند اختلال در خواب، اشتها و تمرکز، اضطراب، انجام حرکات بازگشتی مثل مکیدن انگشت، شب‌ادراری و وابستگی بیشتر به والدین، ناشی از تجربۀ سوگ هستند که خوشبختانه موقت هستند و با عبور از دورۀ سوگواری به‌تدریج کاهش می‌یابند.

اما اگر این تأثیرات بیش ازآن‌ چه که انتظار می‌رود به طول بیانجامد، لزوم مراجعه به یک متخصص و انجام اقدام روان‌شناختی اهمیت می‌یابد. در درمان سوگ برای کودکان، روانشناس ازطریق بازی‌درمانی، هنردرمانی و قصه‌درمانی به‌شیوۀ غیرمستقیم به مفهوم مرگ، پذیرش مرگ و گذر از فرایند سوگواری می‌پردازد و به کودک کمک می‌کند تا با تغییر خلق به سازگاری دست یابد.

سخن پایانی

در هر سنی، احساسات مثبت و منفی را با توجه ‌به ظرفیت شناختی و هیجانی خود ادراک می‌کنیم؛ پذیرش احساسات انسانی در هر دورۀ زندگی و احترام به آن‌ها، ضروری است و در حفظ سلامت روان نقش مهمی بازی می‌کند.

در این مقاله به یکی از تلخ‌ترین تجربیات بشر یعنی فقدان و سوگ در کودکی پرداختیم. تجربه‌ای که گرچه کودکان آن را متفاوت از بزرگسالان تجربه می‌کنند؛ اما اصلاً به‌معنی آسان‌تر و قابل‌تحمل‌تر بودنش نیست. سوگ در کودکی می‌تواند به‌اندازۀ تجربۀ بزرگسالان، دردناک و غم‌انگیز باشد.

منابع:

متن کامل زمینۀ روانشناسی هیلگارد اتکینسون، ریتا ال؛ هیلگارد، ارنست روپیکوت. (2000). محمدنقی براهنی و همکاران. تهران: رشد، 1395.

راهنمای تشخیصی و آماری اختلال‌های روانی انجمن روان‌پزشکی آمریکا. (1401). متن تجدیدنظرشدۀ ویراست پنجم. ترجمۀ مهدی گنجی. انتشارات ساوالان. (تاریخ انتشار کتاب به زبان اصلی، 2022).

روانشناسی رشد (از لقاح تا کودکی) برک، لورا. (2013). ترجمۀ یحیی سیدمحمدی. تهران: ارسباران، 1395.