سبک دلبستگی چطور می‌تواند در کودکی و بزرگسالی بر روی تجربۀ افراد در روابط تاثیرگذار باشد؟ تا حالا فکر کرده‌اید «دلبستگی» از کجا می‌آید؟ آیا شکل و شمایل پیوند عاطفی که با آدم‌های مهم زندگیمان برقرار می‌کنیم، چیزی است که آگاهانه درباره‌اش تصمیم می‌گیریم؟ چرا گاهی این پیوند دچار مشکل می‌شود و به‌جای احساس لذت و آسودگی، با ترس و نگرانی همراه است؟ این سوال‌ها را اگر از علم روانشناسی بپرسید، جواب می‌دهد که ریشه‌ی دلبستگی را باید در سال‌های اولیه‌ی زندگی جست‌وجو کرد؛ وقتی نوزادهای بی‌دفاع و بی‌پناهی هستیم و تازه داریم با جهان پیرامونمان ارتباط برقرار می‌کنیم. از آن‌جایی‌که این ارتباط برای هرکس به روشی برقرار می‌شود، در روانشناسی، مفهومی وجود دارد به‌اسم «سبک های دلبستگی». در مقاله‌ی پیش‌رو، با انواع دلبستگی عاطفی آشنا می‌شویم؛ مراحل دلبستگی را بررسی می‌کنیم و انواع سبک های دلبستگی بزرگسالان در روابط عاطفی را می‌شناسیم.

تاریخچه و تعریف دلبستگی به زبان آدمیزاد

ما امروز می‌توانیم درباره‌ی انواع دلبستگی صحبت کنیم، چون سال 1936، یک روان‌پزشک انگلیسی که در حوزه‌ی کودکان کار می‌کرد، توجهش به موضوع مهمی جلب شد. «جان بالبی» که تمرکزش را گذاشته‌بود روی بچه‌های بی‌سرپرست، متوجه شد بچه‌هایی که در یتیم‌خانه‌ها بزرگ شده‌اند، عموما نمی‌توانند با دیگران ارتباط صمیمانه و طولانی‌مدت برقرار کنند. بالبی به این نتیجه رسید که این بچه‌ها در عشق‌ورزیدن ناتوان هستند، چون در ابتدای زندگیشان فرصت ایجاد یک دلبستگی عمیق با مادر را نداشته‌اند. نتیجه‌گیری قانع‌کننده‌ای به‌نظر می‌رسید اما اوضاع وقتی پیچیده شد که بالبی در تحقیقات بیشترش، به بچه‌هایی برخورد که با وجود داشتن والدین و پرورش پیدا کردن در خانه، رفتارهای مشابهی نشان دادند؛ یعنی از برقراری ارتباط صمیمانه با دیگران، پرهیز می‌کردند.

جان بالبی نظریه دلبستگی

ماجرا برای بالبی، آن‌قدر جالب شد که شروع کرد به کار کردن روی «نظریه‌ی دلبستگی». او که فهمیده‌بود پیوند اولیه بین مادر و نوزاد اهمیت زیادی دارد، می‌خواست دقیقا بداند این پیوند چطور شکل می‌گیرد و چرا آن‌قدر مهم است که اگر مختل شود، تمام زندگی فرد را متأثر می‌کند. برای پیدا کردن جواب سوالش باید به گذشته برمی‌گشت. گذشته‌‎ی خیلی دوری که در آن، انسان‌ها برای بقا دست به شکار می‌زدند و خودشان هم هرآن درمعرض خطر شکار شدن قرار داشتند. آن‌وقت‌ها آدم‌ها برای مراقبت از خودشان دربرابر خطر باید کنار هم می‌ماندند. مهم‌تر از همه، این بچه‌ها بودند که اگر از بزرگسالان جدا می‌شدند، ازبین رفتنشان حتمی بود. بنابراین در کودکان، رفتارهای دلبستگی ایجاد شد؛ رفتارهایی که نزدیکی با مراقبان را حفظ می‌کرد و افزایش می‌داد.

بالبی می‌گفت رفتارهای دلبستگی کودک، ابتدا تصادفی است. یعنی با دیدن هر چهره‌ای لبخند می‌زند و با رفتن هرکسی گریه می‌کند. اما کم‌کم یاد می‌گیرد که این رفتارها را به چند نفر آشنا محدود کند. کل قضیه‌ی دلبستگی از دید او، یک نیاز غریزی است که اگر وجود نداشت، نسل بشر دوام نمی‌آورد. این دلبستگی که ما را از سالیان پرخطر دور به‌سلامت به امروز رسانده‌است، چطور در وجودمان شکل می‌گیرد؟

مراحل دلبستگی جان بالبی چیست؟

آقای بالبی که همه‌ی هم‌وغمش را گذاشته‌بود روی درک مسئله‌ی دلبستگی، از مطالعات و تحقیقاتش و آزمایش‌هایش به این نتیجه رسید که دلبستگی در چهار مرحله تشکیل می‌شود.

  • مرحله‌ی اول: پیش دلبستگی/ پاسخ‌دهی نامتمایز به انسان‌ها

نوزاد از زمان تولد تا حدود شش‌هفتگی، با یک‌سری علایم غریزی مثل چنگ زدن، لبخند زدن، گریه کردن و خیره شدن به چشم‌های دیگری، با انسان‌ها ارتباط برقرار می‌‎کند. نوزاد در این بازه‌ی سنی، بو، صدا و چهره‌ی مادرش را تشخیص می‌دهد اما هنوز به او دلبسته نیست و واکنش‌هایش تصادفی است. یعنی صرف‌نظر از این‌که فردِ مراقب، مادر باشد یا یک بزرگسال غریبه، نوزاد به او لبخند می‌زند. لبخند، نزدیکی کودک به مراقب را حفظ می‌کند و باعث می‌شود که مراقب از بودن با او لذت ببرد که شانس بقا را افزایش می‌دهد. نوزاد همچنین، با شنیدن صدا و دیدن چهره‌های انسانی، به‌طور تصادفی، شروع به غان‌وغون کردن می‌کند که باعث می‌شود فردِ مراقب متقابلا با نوزاد حرف بزند و نزدیک او باقی بماند. گریه کردن، رفتار دیگری است که به نوزاد کمک می‌کند مراقبت و توجه دریافت کند.

  • مرحله‌ی دوم: دلبستگی درحال تشکیل/ تمرکز بر آشنایان

مرحله دوم دلبستگی بالبی - سبک دلبستگی

وقتی بچه به سن شش‌هفتگی تا 6، 8ماهگی می‌رسد، رفتارهای دلبستگی بر آشناها متمرکز می‌شود. نوباوه در این مرحله، به مراقبت‌کننده‌ی آشنا و غریبه، دو جور متفاوت واکنش نشان می‌دهد. یعنی واکنش‌های غریزی کم‌کم متوقف می‌شوند و به‌صورت انتخابی واکنش نشان می‌دهد؛ مثلا فقط به آشناها لبخند می‌زند. به غریبه‌ها خیره می‌شود و در حضور کسی که او را ترجیح می‌دهد، گریه‌اش ساکت می‌شود. حالا کم‌کم دلبستگی به فردی نشان داده می‌شود که همه‌ی نیازهای بچه را برآورده می‌کند و تعامل با او لذت‌بخش است.

  • مرحله‌ی سوم: دلبستگی واضح/ دلبستگی شدید و نزدیکی‌جویی فعال

بچه بین 6، 8ماهگی تا حدود دو سالگی، دلبستگی‌اش به یک شخص خاص شدیدتر و اختصاصی‌تر می‌شود. با خارج شدن مادر [مراقب اصلی] از اتاق گریه می‌کند؛ نشان‌دهنده‌ی اضطراب جدایی. وقتی مادر برگردد، به او لبخند می‌زند و خودش را آماده‌ی بغل شدن می‌کند. در آغوش مادر، آرام می‌شود و به او می‌چسبد. حالا مراقبت‌کننده‌ی آشنا، سوژه‌ی اصلی دلبستگی است. بچه، مادر را دنبال می‌کند. او را به دیگران ترجیح می‌دهد و از غریبه‌ها و موقعیت‌های ناآشنا می‌ترسد. رفتارهای دلبستگی، حالا دارای یک الگو می‌شوند. مثلا بچه‌ی یک‌ساله‌ای که نسبت به دردسترس بودن مادرش تردید دارد [مادر، حضور کافی و حمایت‌کننده‌ای نداشته] در یک موقعیت تازه مثل زمین بازی، از فاصله گرفتن از مادر دچار اضطراب می‌شود؛ چون نگران است که مادر ممکن است دیگر نباشد. اما بچه‌ی یک‌ساله‌ای که به این نتیجه رسیده که مادر هروقت نیازش داشته‌‎باشد، هست؛ با شجاعت بیشتری در زمین بازی کاوش می‌کند و از مادر فاصله می‌گیرد.

  • مرحله‌ی چهارم: تشکیل رابطه‌ی متقابل/ رفتار مشارکتی

از حول‌وحوش دوسالگی به‌بعد، اعتراض به جدایی کاهش پیدا می‌کند. رشد ذهنی و زبان کودک به او اجازه می‌دهد که از عوامل موثر بر رفت‌وآمد مادر آگاه شود و برگشتن او را پیش‌بینی کند. یعنی می‌فهمد که جدا شدن از والد، برگشتی هم دارد. جان بالبی می‌گفت بچه، به‌دنبال تجربه‌ای که درطول این چهار مرحله به‌دست می‌آورد، با مراقب اصلی پیوند عاطفی برقرار می‌کند و یک الگوی درونی از میزان دردسترس بودن سوژه‌ی دلبستگی و احتمال حمایت شدن ازسوی او در مواقع اضطرار تشکیل می‌دهد. این الگو بر روابط بزرگسالی، سایه می‌اندازد. چطور؟ در ادامه می‌خوانید.

انواع سبک های دلبستگی چیست؟

انواع سبک های دلبستگی چیست

خب حالا که می‌دانیم دلبستگی چطور مرحله‌به‌مرحله در ما شکل می‌گیرد، بهتر می‌توانیم بفهمیم چرا رفتار دلبستگی آدم‌ها درارتباط با نزدیکانشان، با هم متفاوت است. چرا بعضی‌ها از صمیمیت با دیگران می‌ترسند و برای بعضی‌های دیگر برقراری ارتباط نزدیک با دیگران، نه نگران‌کننده که خیلی هم خوشایند است؟ چرا بعضی‌ها در هر رابطه‌ای از همان اول نگران طرد شدن‌اند و بعضی‌های دیگر، نه؟ بالبی و سایر رفقایش که درباره‌ی دلبستگی تحقیق کرده‌اند، معتقدند ماجرا به واکنش‌های مراقب اصلی در مراحل اولیه‌ی تشکیل دلبستگی برمی‌گردد؛ یعنی الگوی دلبستگی ما ارتباط نزدیکی دارد با رفتاری که در آن چهار مرحله ازسوی مراقب اصلی [مادر] دریافت کرده‌ایم. بر همین اساس، بالبی، چهار سبک دلبستگی را معرفی می‌کند.

  • سبک دلبستگی ایمن

الگویی سالم از دلبستگی است که مادر [مراقب اصلی] همیشه پاسخ‌دهنده و دردسترس بوده و باور به حامی بودن او در کودک ایجاد شده‌است. ریشه‌ی دلبستگی ایمن، در قابل‌اعتماد بودن مراقب است.

دلبستگی ایمن در کودکی

بچه‌هایی که در مراحل تشکیل دلبستگی، نوع ایمنِ دلبستگی در آن‌ها ایجاد می‌شود، از نبود مراقب اصلی ناراحت می‌شوند و برگشتنش، خوشحالشان می‌کند. این بچه‌ها در موقع ترس و نگرانی، می‌خواهند که درکنار والدینشان آرامش پیدا کنند اما اگر والدین نباشند، دیگران هم تاحدی می‌توانند آن‌ها را آرام کنند. دلبستگی ایمن در این بچه‌ها در تعاملشان با بچه‌های دیگر هم نمود دارد؛ آن‌ها همدل‌تر هستند و پرخاشگری کمتری نشان می‌دهند.

دلبستگی ایمن در بزرگسالی

کودکی که دلبسته‌ی ایمن است، در بزرگسالی می‌تواند با دیگران روابط سازنده‌تری برقرار کند چون از ارتباط صمیمانه نمی‌ترسد و قادر به اعتماد کردن است. نگران طرد شدن نیست و احساس امنیت می‌کند. البته معنی‌اش این نیست که دلبستگی ایمن، تضمین می‌دهد که در روابط بزرگسالی فرد هیچ ناراحتی و مشکلی پیش نخواهدآمد اما معمولا با تقریب خوبی می‌شود گفت این افراد، مهارت بیشتری در مواجهه با احساسات دارند و درارتباط با مشکلات، اغلب واکنشی معقول و منطقی نشان می‌دهند. افراد دلبسته‌ی ایمن هم می‌توانند رابطه‌ی صمیمانه‌ی باکیفیتی برقرار کنند و هم با تنها بودن، راحت‌اند. همچنین بهتر می‌توانند با ترک شدن و ازدست دادن رابطه‌ی آسیب‌زا کنار بیایند.

  • سبک دلبستگی ناایمن اجتنابی/ دوری‌جو

سبک دلبستگی اجتنابی - دوری جو

وقتی مراقب اصلی، دردسترس و پاسخگو نیست و نیازهای فرزندش را برآورده نمی‌کند، دلبستگی ناایمن اجتنابی شکل می‌گیرد. یعنی شکلی از دلبستگی که کودک یاد می‌گیرد از مراقب کمک نگیرد و به خودش اتکا کند. چون او به تجربه دریافته‌است که نیازش ازسوی مراقب برآورده نخواهدشد بنابراین نیازش به ارتباط، صمیمت و دریافت حمایت را سرکوب می‌کند.

دلبستگی ناایمن اجتنابی در کودکی

کودک ناایمن اجتنابی، برعکس کودک دلبسته‌ی ایمن، بین والدینش و غریبه‌ها تفاوتی نمی‌بیند. موقع جدایی از والدین مضطرب نمی‌شود و برگشتن آن‌ها خوشحالش نمی‌کند. والدین این کودکان، معمولا تماس فیزیکی چندانی با فرزندشان ندارند و وقتی او احساساتی منفی را تجربه می‌کند، اغلب به‌تندی واکنش نشان می‌دهند. این کودکان در موقعیت‌های غریبه، مستقل به‌نظر می‌رسند و درست مثل یک بزرگسال، متکی به خود هستند.

دلبستگی ناایمن اجتنابی در بزرگسالی

کودکی که دلبستگی ناایمن اجتنابی در او شکل می‌گیرد، در بزرگسالی، بدگمانی پیشه می‌کند و قادر به اعتماد کردن به دیگران نیست چون در ابتدای زندگی والدین قابل‌اعتمادی نداشته‌است. به همین دلیل برقراری رابطه‌ی صمیمانه با دیگران، برایش دشوار است. وقتی هم که با دیگری وارد رابطه می‌شود، معمولا چندان احساسات به خرج نمی‌دهد و سعی می‌کند فاصله‌اش را حفظ کند. او در کودکی یاد گرفته با بروز ندادن احساساتش، از خودش دفاع کند و در بزرگسالی هم به همان الگو پایبند می‌ماند. اولویت زندگی‌اش، رابطه‌ی عاطفی نیست و کار و سفر و آزاد بودن از تعهد شخصی را ترجیح می‌دهد. این افراد معمولا از به پایان رسیدن روابط نزدیک، چندان احساس ناراحتی نمی‌کنند.

  • سبک دلبستگی ناایمن دوسوگرا/ مقاوم

سبک دلبستگی نا ایمن دوسوگرا

گاهی‌اوقات، مراقب اصلی، رفتار متناقض و گیج‌کننده‌ای دارد؛ در بعضی از موقعیت‌ها حامی و پاسخ‌دهنده است و در یک‌سری موقعیت دیگر، غیرقابل‌اعتماد. کودکی که با این سبک دلبستگی بزرگ می‌شود، با ناامیدی برای برقراری ارتباط با والد تلاش می‌کند و درعین‌حال دربرابرش مقاومت می‌کند.

دلبستگی ناایمن دوسوگرا در کودکی

کودک دلبسته‌ی ناایمن دوسوگرا، از جدایی والدین ناراحت می‌شود و وقتی که برمی‌گردند، به آن‌ها می‌چسبد. اما ممکن است رفتار خصمانه‌ای مثل هول دادن و کتک زدن هم نشان بدهد. درست همان کاری که مراقبان با او کرده‌اند؛ گاهی برآورده کردن نیاز و گاهی نادیده گرفتن. این کودکان در مدرسه معمولا زیادی وابسته و چسبنده هستند.

دلبستگی ناایمن دوسوگرا در بزرگسالی

کودکی که دلبستگی ناایمن دوسوگرا در او شکل می‌گیرد، در بزرگسالی روابط مفیدی با دیگران ندارد چون اغلب می‌ترسد که آن‌ها را ازدست بدهد. این افراد معمولا خیلی وابسته هستند و چسبندگی زیادازحدشان، باعث می‌شود دیگران پسشان بزنند. از آن‌جایی که می‌ترسند احساساتشان پاسخ داده نشود، اغلب از برقراری رابطه‌ی صمیمانه دوری می‌کنند؛ درجریان رابطه، با حسادت و احساس مالکیت زیادی دست‌وپنجه نرم می‌کنند و وقتی رابطه تمام می‌شود، بیش‌ازحد پریشان می‌شوند.

  • سبک دلبستگی ناایمن آشفته/ سردرگم

سبک دلبستگی نا ایمن آشفته

دلبستگی ناایمن آشفته، ریشه در آسیب‌های کودکی دارد؛ بدرفتاری والدین به‌دلیل مصرف مواد یا مشکلات روان‌شناختی، تجربه‌ی سوء‌استفاده ازسوی والدین و زندگی در محیط‌های خانوادگی که به‌دلیل فقر، سوگ و مانند این‌ها سردرگم و پرتنش هستند. بدبینی نسبت به والدین، مهم‌ترین عنصر این سبک دلبستگی است.

دلبستگی ناایمن آشفته در کودکی

کودک دلبسته‌ی ناایمن آشفته، اغلب از والدینش می‌ترسد اما از آن‌جایی‌که برای برآورده کردن نیازهایش به آن‌ها وابسته ‌است، میل به برقراری ارتباط هم دارد. این کودکان از نبودن والدینشان احساس پریشانی می‌کنند ولی درحضورشان هم احساس امنیت نمی‌کنند چون به تجربه متوجه شده‌اند که نیازهایشان برطرف نخواهدشد. سردرگمی بین احساس ترس و آرامش درحضور والدین، سبک دلبسته‌ی ناایمن آشفته را شکل می‌دهد.

دلبسته‌ی ناایمن آشفته در بزرگسالی

کسی که با سبک دلبسته‌ی ناایمن آشفته بزرگ می‌شود، بنا به تجربه‌ی کودکی‌اش، هم‌زمان هم میل به برقراری رابطه‌ی صمیمانه با دیگران دارد و هم ترس و مقاومت شدیدی دربرابرش نشان می‌دهد. این افراد، همان‌طور که در کودکی ارتباط عاطفی غیرقابل‌پیش‌بینی‌ای تجربه کرده‌اند، در بزرگسالی رفتاری آشفته و غیرقابل‌پیش‌بینی دارند. به دیگران، مشکوک‌اند و مهارت‌های اجتماعی و بین‌فردی ضعیفی دارند. نگرانی دائمی و اعتمادبه‌نفس مخدوش، آن‌‎ها را به شخصیت‌هایی متکی به دیگران تبدیل می‌کند. این افراد که معمولا در کودکی تجربه‌ی ناگواری مثل سوء‌استفاده و بدرفتاری را پشت‌سر گذاشته‌اند، در بزرگسالی، اغلب خودشان را درمعرض آسیب احساس می‌کنند.

سخن پایانی

حال که به پایان مقاله رسیده‌ایم، حتما می‌توانید تشخیص دهید که سبک دلبستگی شما از کدام نوع است و با درنظر گرفتن آن به تحلیل رفتار خود در روابط بپردازید. تیم روان آموز در نوشتن مقالۀ فوق از منابعی که در ادامه معرفی شده‌است، استفاده کرده‌است و تنها به بیان نظریۀ دلبستگی از نظر «جان بالبی» پرداخته‌است. به همین دلیل ممکن است در منابع دیگری شاهد سبک‌های دلبستگی متفاوت‌تری نیز باشید. 

منابع

نظریه های رشد کرین، ترجمه‌ی خوی‌نژاد، نشر رشد

روانشناسی رشد لورا برک، ترجمه‌‎ی «سیدمحمدی»، نشر ارسباران، جلد اول

پیشنهاد مطالعه برای داوطلبین کنکور ارشد روانشناسی ⇐ منابع کنکور ارشد روانشناسی