شخصیت خودشیفته، به چه کسی میگویند؟ احتمالاً جوابدادن به این سوال برایتان خیلی راحتتر است تا اینکه بخواهید مثلاً دربارۀ اختلال بینجایتینگ، اختلال ساختگی یا اختلال هویت گسسته حرف بزنید. از بین اختلالات روانی، بعضیها شهرت عام پیدا کردهاند و صرفنظر از میزان دانش روانشناسی، همه کمابیش آنها را میشناسند.
لیست مطالب
اختلال شخصیت خودشیفته به انگلیسی «Narcissistic personality disorder» که بهاختصار «NPD» نامیده میشود، یکی از این اختلالات مشهور است که البته اشتباهات و سوءتفاهمهایی هم در برداشت عمومی از آن، وجود دارد. در این مقاله با معرفی نشانههای اختلال شخصیت خودشیفته، سعی داریم این اختلال را از نظر علمی بررسی کنیم. موارد مهم در سببشناسی و تشخیصش را بشناسیم و درنهایت با درمان این اختلال آشنا شویم.
اختلال شخصیت خودشیفته یا نارسیسم
مفهوم خودشیفتگی یا خودستایی از افسانۀ یونانی «نارسیسوس» میآید که تصویر خودش را در آب، دید. یک دل، نه صد دل عاشق خودش شد و یک روز به آب زد و در عشق به خودش غرق شد!
این واژه بعد از ورود به حیطۀ روانشناسی -که اسمش براساس آن افسانه، نارسیسم شد- ابتدا برای توصیف انحراف جنسی در مردان بهکار میرفت. بعدها «اتو رنک»، روانکاو اتریشی، دربارۀ خودشیفتگی، مقالهای نوشت که اولین مطلب علمی در اینباره بود.
چندسال بعد فروید هم به این مفهوم توجه نشان داد. او معتقد بود که خودشیفتگی، مرحلهای در رشد روانی-جنسی است که در آن، «خود» به هدف لیبیدو -انرژی روانی- تبدیل میشود. «کارن هورنای» و روانکاوان بعدی، نگاه متفاوتی به خودشیفتگی داشتند و آن را یکجور عزتنفسِ بیمارگونه میدانستند.
خودشیفتگی، روزبهروز در ادبیات و روانشناسی، محبوبتر میشد؛ البته از دو منظر متفاوت. روانشناسان کمکم داشتند مجاب میشدند که خودشیفتگی را اختلال بنامند و نویسندهها حواسشان پیِ پتانسیل داستانی و نمایشی خودشیفتگی بود.
در حدود دهۀ نود بود که الگوهای تعامل اولیۀ نوزاد – مراقبتکننده بهعنوان عامل تأثیرگذار بر رشد فرد و طرحوارههای ناسازگار مختص افراد خودشیفته، شناسایی شدند.
مفاهیم اساسی «احساس خودارزشمندی اغراقآمیز» و «سبک بینفردی استثمارگر»، هم بهعنوان اجزای تعیینکنندۀ خودشیفتگی درنظر گرفته شدند. درنهایت با فزونیگرفتن توجهات علمی، اختلال شخصیت خودشیفته، وارد راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی، DSM-3 شد.
حالا معیاری جهانی وجود دارد که براساس آن میتوان این اختلال را تشخیص داد و درمان کرد. با اینحال، تصورات اشتباه دربارۀ اختلال شخصیت خودشیفته در زمان ما بیشتر از هر زمان دیگری است. در گفتار روزمره، اطلاق واژۀ خودشیفته به دیگری، با دقت و حساسیت کمی همراه است. در ادامه، سعی داریم این اختلال را از نظر علمی، بشناسیم.
مطالب مرتبط: اختلال شخصیت مرزی چیست؟
اختلال شخصیت خودشیفته در DSM
خب دیدیم که در تاریخچۀ ادبیاتی – روانشناختی نارسیستیک، این اختلال با ویژگیهای متفاوتی معرفی میشد. درحال حاضر، اختلال شخصیت خودشیفته با مشخصههایی مثل نیاز به تحسین بالا و ناتوانی در همدلی با دیگران، شناخته میشود.
- افراد مبتلا به خودشیفتگی، انتظار توجه و تحسین مداوم دارند.
- دربارۀ موفقیتها و استعدادهایشان اغراق میکنند و خودخواه و خودبین بهنظر میرسند.
- این افراد، معمولاً سختگیری زیادی نسبت به اطرافیانشان دارند و مشکلات شخصیشان را منحصربهفرد میدانند.
- فریبندگیشان باعث میشود که دیگران در برخوردهای اولیه، جذب آنها شوند اما بهندرت میتوان در بلندمدت، رابطه با آنها را حفظ کرد.
- شخصیت خودشیفته در رابطۀ عاطفی، به احساسات دیگری علاقۀ چندانی نشان نمیدهد.
- از دیگران برای رسیدن به هدفها و منافعش، استفادۀ ابزاری میکند و معتقد است که دیگران به او حسودی میکنند.
از دیگر علائم و نشانههای اختلال شخصیت خودشیفته این است که آنها عزتنفس خود را برمبنای نظر دیگران، بنا میکنند. با اینحال، نمیتوانند رابطهای صمیمانه با دیگران برقرار کنند چون تمام تمرکزشان روی خودشان، احساساتشان و نحوهای است که دیگران آنها را درک میکنند.
با اینحال، نکتۀ مهم در خودشیفتگی آن است که اگرچه بهنظر میرسد این افراد، خودشان را بهتر از دیگران میدانند اما بزرگمنشی آنها ممکن است درواقع پوششی باشد بر آسیبپذیری خودپندارهشان. این افراد، نسبت به طرد بسیار حساس هستند و احساس شرم زیادی را تجربه میکنند.
مطالب مرتبط: اختلال سوماتیک سمپتوم چیست؟
معیارهای DSM-5 برای اختلال شخصیت خودشیفته
DSM-5 دربارۀ فرد مبتلا به اختلال شخصیت خودشیفته میگوید: فرد تقریباً در همۀ جوانب زندگیاش، احساس خودبزرگبینی دارد؛ به تعریف و تمجید دیگران وابسته است و همدلی ندارد. این وضعیت از اواخر نوجوانی و قبل از اوایل بزرگسالی شروع میشود، در شرایط مختلف حضور دارد و پنج یا مورد یا تعداد بیشتری از موارد زیر را نشان میدهد.
- خودبزرگبینی دارد و احساس میکند فرد مهمی است؛ مثلاً موفقیتها و استعدادهایش را بزرگ جلوه میدهد و بدون داشتن موفقیتی بزرگ، توقع دارد که دیگران او را فردی مهم و خوب بدانند.
- دائم دربارۀ موفقیت، قدرت، هوش، زیبایی یا عشق ایدهآل، خیالبافی میکند.
- باور دارد که فردی خاص و تافتۀ جدابافته است و فقط کسانی که خودشان افراد خاصی هستند، میتوانند او را درک کنند یا تنها باید با چنین افرادی معاشرت داشتهباشد.
- به تمجید و تحسین دیگران بهشدت نیاز دارد.
- همیشه حقبهجانب است و فکر میکند قادر به انجام دادن هر کاری است که بخواهد. انتظار دارد دیگران در حقش لطف کنند، رفتاری متفاوت با او داشتهباشند یا انتظارات و خواستههایش را بهطور خودکار برآورده کنند.
- از دیگران سوءاستفاده میکند تا به اهدافش برسد.
- همدلی ندارد، یعنی نمیخواهد احساسات و نیازهای دیگران را متوجه شود و بهرسمیت بشناسد.
- معمولاً به دیگران حسادت میکند یا فکر میکند که دیگران به او حسادت میکنند.
- رفتار متکبرانه دارد و از بالا به دیگران نگاه میکند.
مطالب مرتبط: اختلال دوقطبی چیست؟
علل اختلال شخصیت خودشیفته
نظریهپردازان روانپویشی، بیشتر از سایر رویکردها به اختلال شخصیت خودشیفته پرداختهاند. آنها ریشۀ این اختلال را در زیستن با والدینی میدانند که بیتفاوت، طردکننده، سرد و بیعاطفه هستند؛ بهندرت موفقیتهای کودکشان را ستایش میکنند و ترجیح میدهند دربارۀ موفقیتهای خودشان حرف بزنند.
نظریهپردازان روانپویشی معتقدند کسانی که در چنین شرایطی بار میآیند، برای مقابله با احساس بیارزشی و عدم پذیرش، تمام زندگیشان را صرف دفاع از خود دربرابر احساس نارضایتی، طردشدگی، شرمندگی و نگرانی میکنند. چطور؟
با مکررگفتن اینکه «من عالی و خوشایند هستم» و با تحسینخواهی از دیگران. بهنظر میرسد خودبزرگبینی، درواقع روشی است برای اینکه فرد خودش را متقاعد کند که خودبسنده است و به رابطۀ صمیمی با والدین (و هیچکس دیگر) نیازی ندارد. در تأیید نظریات روانپویشی، تحقیقات نشان دادهاست که کودکانِ درمعرض بدرفتاری و آنهایی که تجربۀ طلاق، فرزندخواندگی و مرگ والدین دارند، با احتمال بیشتری به اختلال شخصیت خودشیفته مبتلا میشوند.
بعضی از متخصصان باور دارند که محبت بیشازحد والدین هم میتواند زمینهساز ابتلا به خودشیفتگی بشود؛ چون فرد، باورهای غیرمعقول و خودبزرگبینانه از خودش شکل میدهد.
این دیدگاه که عموماً بین نظریهپردازان شناختی-رفتاری رواج دارد، توضیح میدهد که وقتی در سالهای اولیۀ زندگی، با فرد زیادازحد مثبت رفتار شود -تحسین، محبت زیادی والدین، تقویت مکرر برای پیشرفتهای جزئی یا هیچ پیشرفتی نکردن- او یاد میگیرد که برای احساس ارزشمندی خود ارزش زیادی قائل باشد.
گروه سوم متخصصانی که بر روی ریسک فاکتورهای اختلال شخصیت خودشیفته تحقیق کردهاند، نظریهپردازان اجتماعی-فرهنگی هستند. این گروه، اختلال شخصیت خودشیفته را با دوران خودشیفتگی در جامعه، مرتبط میدانند و توضیح میدهند که در جوامع، در بازههای زمانی مختلف، ارزشهای خانواده و آرمانهای اجتماعی دچار فروپاشی میشوند.
از رهگذر این فروپاشی، نسلی بهوجود میآید که خودمدار و مادیگرا است. این متخصصان، معتقدند تولد نسلهای خودشیفته در جوامعی که ابراز وجود، فردگرایی و رقابتجویی را تشویق میکنند، احتمال بیشتری دارد.
مطالب مرتب: اختلال هویت تجزیهای، علائم و درمان آن
تشخیص و درمان اختلال شخصیت خودشیفته چیست؟
افراد مبتلا به خودشیفتگی، نمیتوانند به ضعفهای خود اعتراف کنند و تأثیر رفتارشان بر دیگران را درک نمیکنند. این افراد اگر به درمانگر مراجعه کنند، دلیل دیگری دارند؛ مثل ابتلا به افسردگی. بهعلاوه در جریان درمان هم ممکن است تلاشهایشان معطوف به دریافت تأییدی برای احساس برتریشان باشد.
رواندرمانگران، براساس رویکرد درمانیشان، برای کمک به افراد مبتلا به اختلال شخصیت خودشیفته، راهبردهای متفاوتی پیش میگیرند. در ادامه، تشخیص افتراقی اختلال شخصیت خودشیفته و دو روش درمانی را مرور میکنیم.
- رواندرمانی روانپویشی
درمانگران روانپویشی، به افراد مبتلا به خودشیفتگی کمک میکنند تا دفاعهای اساسیشان را تشخیص بدهند و نسبت به آنها بینش کسب کنند.
- رواندرمانی شناختی
درمانگران شناختی روی تفکر خودمدار افراد دارای اختلال شخصیت خودشیفته کار میکنند تا بتوانند عقایدشان را تغییر بدهند و همدلی بیشتری با دیگران داشتهباشند. برای کمک به این افراد درجهت مواجهشدن با انتقادات دیگران، از استراتژیهای مقابلهای مثل آموزش ریلکسیشن استفاده میشود.
مطالب مرتبط: واقعیتدرمانی چیست و چطور به کمک ما میآید؟
تشخیص اختلال شخصیت خودشیفته
تشخیص اختلال شخصیت خودشیفته از سایر اختلالات شخصیت خوشۀ B (ضداجتماعی، مرزی و هیستریونیک/ نمایشی) دشوار است؛ چون این اختلالات معمولاً کاموربید [همایند] هستند. اما چند ویژگی متمایز میتواند به تشخیص بهتر، کمک کند.
- تفاوت اختلال شخصیت مرزی با خودشیفته: افراد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی، تکانشیتر هستند. انسجام هویت در آنها کمتر است و زندگی پرآشوبتر و پر از هرجومرج بیشتری دارند.
- تفاوت اختلال هیستریونیک با خودشیفته: افراد مبتلا به اختلال شخصیت هیستریونیک، هیجانات خود را بیشتر بهصورت بیرونی نشان میدهند و عمیقاً با دیگران ارتباط برقرار میکنند.
- تفاوت اختلال شخصیت ضداجتماعی با خودشیفته: افراد مبتلا به اختلال شخصیت ضداجتماعی، با انگیزۀ منافع مادی کوتاهمدت از دیگران سوءاستفاده میکنند درحالیکه سوءاستفاده از دیگران در افراد خودشیفته، انگیزۀ حفظ حس خودبزرگبینی دارد.
منابع:
برای نوشتن این مقاله از منابع زیر کمک گرفتهشد:
تشخیص و درمان اختلالهای شخصیت براساس DSM-5 ام. وو، استفانی و کیتینگ، کرولین ، ترجمۀ جمهری، فرهاد. (1398). تهران: انتشارات رشد.
آسیبشناسی روانی جلد دوم کامر، رونالد. ترجمۀ سیدمحمدی، یحیی. (1399). تهران: انتشارات ارسباران.
آسیبشناسی روانی هالجین، ریچارد و ویتبورن، سوزان. ترجمۀ سیدمحمدی، یحیی. تهران: انتشارات روان.
آسیبشناسی روانی براساس DSM-5. جلد دوم. گنجی، مهدی. (1401). تهران: انتشارات ساوالان.