سوگ در کودکان؛ مراحل سوگواری در کودکی
«بزرگ میشی، یادت میره…!» جملهای که تقریباً همۀ ما در کودکی آن را شنیدهایم؛ اما همانموقع هم میدانستیم که چنین حرفی برای تسلی ناراحتیمان هیچگاه کارساز نخواهدبود. درواقع، آن لحظهای که اسباببازی محبوبمان خراب میشد یا از دوستمان جدا میشدیم، تنها چیزی که به آن فکر نمیکردیم این بود که وقتی بزرگ شویم قرار است حالمان بهتر شود. وقتی به کودکیمان بیشتر فکر میکنیم و لحظات غمانگیز ازدست دادن یا دور شدن را مرور میکنیم، متوجه میشویم که توجه به آینده برای پذیرش و سازگاری با غم و ناکامیای که تجربه کردیم کافی نبود. ما در آن لحظات به چیز دیگری نیاز داشتیم؛ مهمتر از همه، درک کردن حسی که درحال تجربهاش بودیم و دریافت حمایت.
خب دوران کودکی ما با تمام لحظات خوش و ناخوش، گذشتهاست؛ اما چنین تجربیاتی ممکن است برای فرزند، برادرزاده، خواهرزادهمان یا هر کودکی دیگر پیش بیاید. شما بهعنوان بزرگتر چگونه همراه او خواهیدبود؟ بهنظر شما در چنین مواقعی، کودک چه حسی را تجربه میکند؟ به چه چیزی برای تسلی نیاز دارد؟ در این مقاله به بررسی تجربۀ سوگ در کودکان میپردازیم تا بدانیم بچهها چطور با ازدست دادن مواجه میشوند. همراه ما باشید!
عناوینی که در این مقاله مطالعه خواهید کرد:
کتاب مرتبط: نوجوانان داغدیده اثر هلن فیتز جرالد
سوگ در کودکان چیست؟
بسیاری از اوقات احساسات و هیجانات کودکان با این منطق که او بچه است و مانند ما بزرگسالان اتفاقات را ادراک نمیکند، بیاعتبار میشوند. انگار که کودکان در دنیایی دیگر و مستقل از دنیای ما بزرگسالان زندگی میکنند و درکی از اتفاقات ندارند.
درحالیکه واقعیت چیز دیگری است؛ هنگام بارش بارانْ درختان کاج، شمشادها و گلهای باغچه همگی تازه میشوند و بهاندازۀ ظرفیت خود در طراوت باران سهیم میشوند. چنین قاعدهای در دنیای ما انسانها نیز صدق میکند. هر اتفاقی که میافتد، چه خوب و چه بد، همۀ ما بهاندازۀ ظرفیت ادراکی و شناختیمان، آن را ادراک میکنیم.
حالا اگر یک انسان 30ساله، ظرفی مستطیلی با گنجایش 10لیتر دارد، یک کودک چهار یا پنجساله ظرفی دارد به شکلی که خودش میخواهد، با گنجایش چهار لیتر! این مثال را برای سادهسازی مفهوم تفاوتهای ادراکی در سنین مختلف زدیم وگرنه، تفاوت نحوۀ ادراک (ظرف) و میزان ادراک (گنجایش ظرف) کودک و بزرگسال در کیفیت آن است نه کمیت.
بهاینترتیب، وقتی که عزیزی را ازدست میدهیم، کودکان نیز مانند ما بزرگسالان غمگین میشوند و سوگ را تجربه میکنند. آنها حتی وقتی اسباببازی موردعلاقهشان را گم میکنند هم سوگ را تجربه میکنند؛ و زمانی که شخص موردعلاقه یا والدینشان را برای مدتی نمیبینند، احساس غم میکنند و به سوگواری میپردازند.
بنابراین، سوگواری پدیدهای رایج در دنیای کودکان است که با توجه به حالات شناختی و هیجانی کودکان، به شیوهای متفاوت از بزرگسالان انجام میشود. در ادامه، با علائم سوگواری در کودکان و چگونگی کنار آمدن با آن بیشتر آشنا میشویم.
مقاله مرتبط: سبک دلبستگی چیست؟
درک کودکان از سوگ با بزرگسالان فرق دارد
واقعیت آن است که ادراک مفاهیم انتزاعی و ذهنی مانند عدم، مرگ و نیستی در کودکان مانند بزرگسالان نیست؛ آنها با توضیحاتی که از اطرافیان دریافت میکنند و قدرت خلاقیت خود، مرگ و نبود شخصی را اینگونه تصور میکنند که انگار آن شخص به جایی دیگر رفتهاست. یعنی تقریباً معنای مرگ را مساوی با عدم دسترسی به آن فرد میدانند.
به همین دلیل است که وقتی کسی میمیرد، مدام دربارۀ موقعیت، مکان و چگونگی دسترسی به او پرسوجو میکنند. درواقع، کودکان با قابل دسترسکردن فرد ازدسترفته، سعی میکنند با غم و ترس ناشی از نبود او دستوپنجه نرم کنند. زمانی که کودک متوجه میشود راهی برای رسیدن به فردِ درگذشته وجود ندارد، سوگواری آغاز میشود.
تصور کودکان از مرگ چیست؟
کودکان در دورههای رشدی، مفهوم مرگ را بهصورتهای متفاوتی ادراک میکنند؛ برای مثال، ادراک کودک دوساله، پنجساله و هشتساله از فقدان و مرگ کاملاً متفاوت است.
در دوسالگی بهدلیل ویژگی شناختی و ادراکی کودک، فقدان، مساوی با قابلمشاهده نبودن آن فرد است.
در پنجسالگی، واکنش کودک به مرگ و سفر یکسان است؛ یعنی او تصور میکند که فردِ درگذشته، مانند شخصی که به مسافرت رفتهاست، دوباره بازخواهدگشت.
در هشتسالگی باتوجه به اینکه ظرفیتهای شناختی کودک افزایش یافتهاست و کمکم میتواند مفاهیم انتزاعی را ادراک کند، مرگ را بهمعنای فقدان و زندهنبودن فرد میداند؛ اما بر این باور است که تنها افراد پیر و ناتوان خواهندمرد.
بهتدریج که مهارتهای زبانی، دایرۀ لغات و ظرفیتهای شناختی کودک افزایش پیدا میکند، دید کلینگرتری نسبت به مفهوم مرگ بهدست خواهدآورد.
کتاب مرتبط: چگونه کودکان با مرگ عزیزان کنار می آیند اثر اریکا لیوئینبرگ
علائم سوگ در کودکان در سنین مختلف

سوگ در کودکان، اگرچه از نظر ظاهری ساده به نظر میرسد، اما از لحاظ عمق احساسی بسیار پیچیده است. از آنجا که کودکان هنوز در حال درک کامل مفهوم «مرگ» هستند، هر سن زبان منحصربهفرد خود را برای بیان اندوه دارد؛ نوزاد با گریه و ناآرامی، کودک خردسال با پرسشهای بیوقفه و تکراری، و دانشآموز با گوشهگیری یا خیالپردازی.
شناخت دقیق علائم سوگ در کودکان به ما کمک میکند تا برخوردمان بهجای دلسوزیهای سطحی، واقعاً آرامشبخش و مؤثر باشد. در ادامه نشانه های سوگ را در سنین مختلف بررسی خواهیم کرد:
کودکان زیر 2 سال
در این سن، کودک هنوز درکی از مفهوم مرگ ندارد، اما نبود چهره، صدا یا لمس آشنای مراقب اصلی را بهشدت حس میکند. او با بیقراری شدید یا تغییرات محسوس در الگوهای رفتاری خود نشان میدهد که «چیزی در اطرافش خوب نیست».
علائم رایج سوگ در کودکان زیر 2 سال:
- مشکل در خوابیدن یا بیداریهای مکرر در طول شب
- گریههای طولانی و بیعلت مشخص
- کاهش شدید اشتها یا بیعلاقگی به غذا خوردن
- چسبیدن افراطی به مراقب اصلی باقیمانده (مثلاً یکی از والدین)
- کاهش چشمگیر علاقه به بازی یا تعامل با محیط اطراف
واکنش صحیح بزرگسالان در برخورد با سوگ در این سن
1- در برخورد با این کودکان، مهمترین اصل، حفظ ثبات است. یعنی تا حد امکان برنامۀ روزمرهشان تغییر نکند و افرادی که از آنها مراقبت میکنند، همیشه چهرههای آشنا باشند.
2- تماس فیزیکی زیاد و نوازش مداوم، عمیقاً به او حس امنیت میدهد.
3- حتی اگر کودک هنوز قادر به صحبت کردن نیست، صدای شما را تشخیص میدهد؛ بنابراین، با او صحبت کنید، برایش لالایی بخوانید و در آغوش بگیرید. تکرار این رفتارها این پیام ساده و قوی را مخابره میکند: «تو هنوز امن هستی و دنیا پابرجاست».
کودکان ۳ تا ۴ سال
در این مرحله، کودک کمکم در حال درک مفهوم «مرگ» است اما اغلب آن را برگشتپذیر میداند. ممکن است فکر کند عزیز از دست رفته «رفته است مسافرت» یا حتی بدتر، ممکن است خودش را به نوعی مسبب این اتفاق بد بداند.
علائم رایج سوگ در سن 3 تا 4 سال
- پرسشهای تکراری و بیوقفه مثل «کی برمیگرده؟»
- ترس شدید از تنها ماندن یا ترسیدن هنگام خوابیدن
- وابستگی بیش از حد به یکی از والدین یا مراقبان
- بروز رفتارهای پسرفتکننده مثل شبادراری یا مکیدن انگشت
- انجام بازیهای نمادین مرتبط با مرگ یا خداحافظی
واکنش صحیح بزرگسالان در برخورد با سوگ در این سن
1- بهترین واکنش در مقابل این کودکان، صداقت آمیخته با آرامش است. حقیقت را باید به زبانی ساده و قابل درک بیان کرد: «مرگ یعنی بدن اون شخص دیگه کار نمیکنه و برنمیگرده پیش ما»
2- از بهکار بردن جملات مبهم مثل «خوابیده» یا «رفته سفر» جداً خودداری کنید، زیرا باعث سردرگمی و ترس بیمورد میشود.
3- زمانی که کودک در مورد احساسش حرف میزند، فقط گوش کنید و سعی نکنید فوراً او را دلداری دهید. کودک نیاز دارد که حسش شنیده شود، نه اینکه تصحیح یا نفی گردد.
4- همچنین، نقاشی کشیدن یا بازی کردن میتواند کمک بزرگی برای ابراز غم باشد، چون در این سن، کودک احساساتش را با زبان بازی بهتر از کلمات نشان میدهد.
کتاب مرتبط: کنار آمدن با سوگ در کودکان اثر جولیا سورنسن
کودکان ۵ تا ۱۲ سال

در این سن، کودک بهخوبی میداند که مرگ دائمی است، اما هنوز نمیداند چگونه باید با این حجم از احساسات کنار بیاید. ممکن است حال روحی او بین خشم، غم و حتی شوخیهای بیموقع در نوسان باشد. گاهی اوقات برای اینکه خود را قوی نشان دهد، تلاش میکند تا احساساتش را کاملاً پنهان کند.
علائم رایج سوگ در سن 5 تا 12 سال
- افت ناگهانی تمرکز یا عملکرد تحصیلی در مدرسه
- کنارهگیری و انزوای اجتماعی از دوستان و فعالیتها
- شکایتهای جسمی بدون دلیل پزشکی مشخص (مانند دلدرد، سردرد یا تهوع)
- ترس شدید و مداوم از مرگ سایر عزیزان
- کنجکاوی یا علاقه زیاد به موضوع مرگ و زندگی پس از آن
واکنش صحیح بزرگسالان در برخورد با سوگ در این سن
1- در برخورد با کودک در این محدودۀ سنی، به رسمیت شناختن احساسات او بسیار حیاتی است. جملاتی مانند «میدونم الان چقدر ناراحتی» یا «طبیعیه که دلت خیلی براش تنگ شده» به او کمک میکند تا بفهمد احساسش کاملاً درست و بهجا است.
2- بهتر است زمانهای مشخصی را برای گفتوگو تعیین کنید تا بتواند بدون هیچ فشاری در مورد غمش صحبت کند.
3- مشارکت در مراسم خداحافظی (مثل تشییع جنازه یا یادبود) نیز میتواند برای او مفید باشد، اما قبل از آن باید بهطور کامل توضیح دهید که دقیقاً قرار است چه اتفاقی بیفتد تا ترس و اضطرابش کاهش یابد.
مراحل سوگ در روانشناسی برای کودکان
مراحل سوگ در کودک شامل چهار مرحله میشود:
- شوک و انکار
- خشم، ناامیدی
- درهمریختگی
- سازمانیابی مجدد
برای فهم بهتر این چهار مرحله سوگ در کودکان، کودکی را درنظر بگیرید که عروسک محبوب خود را گمکردهاست
در مرحلۀ اول او با پرسیدن این سؤال که «مامان عروسکم کجاست؟ اونو کجا قایم کردی؟» برای انکار واقعیت تلاش میکند و هرچقدر که به او توضیح دهید که «عروسکت رو تو سفر جا گذاشتی» از مقاومت کودک کم نخواهدشد.

در مرحلۀ دوم، کودک دربرابر تمام توضیحات، خشم خود را با گریۀ فراوان همراه با پرخاشگری یا قهر، لجاجت و سکوت نشان خواهدداد.
مرحلۀ سوم، کودک احساس گناه و درهمریختگی خود را با بیان جملاتی مانند «عروسکم حتماً داره گریه میکنه و ناراحته» ابراز میکند. علاوهبر این، مدام گریه و بیقراری میکند.
در مرحلۀ آخر، ممکن است به این نتیجه برسد که «عروسک من جاش خوبه و با بقیۀ عروسکا بازی میکنه.» چنین افکاری حاکی از تلاش کودک برای پذیرش شرایط پیشآمده و بهبودی است. با تغییر حالات و رفتارهای کودک، دورۀ سوگواری او به پایان خواهدرسید.
کتاب مرتبط: سوگ و داغدیدگی در کودکان و نوجوانان اثر مهرداد کلانتری
در مواجهه با سوگ کودکان چطور رفتار کنیم؟
مواجهه با مرگ و پذیرش آن، در هر سنوسالی، فرایند بسیار دشواری است که حضور و همراهی دیگران میتواند از سختیاش کم کند. کودکان همچون بزرگسالان برای درک و تحمل فقدان و مرگ نیاز به همدلی و مراقبت دارند. بهعنوان والد یا مراقب کودک اقدامات بسیاری میتوانید انجام دهید تا به کودک این حس را بدهید که در تمام لحظات سخت و دشوار همراه او هستید:
1- بهعنوان اولین قدم در جهت کمک به کنار آمدن با سوگ در کودکان میتوانید به کودک کمک کنید تا احساس خود را بیان کند؛ کودک با بیان احساس و حالت خود، درک بهتری از شرایط بهدست میآورد و از میزان گیجی و بهت او کاسته میشود. برای این منظور میتوانید از کودک بخواهید که احساسات خود را نقاشی کند یا با بازیهای ایفای نقش به او در بیان بهتر احساساتش کمک کنید.

2- کمک کردن به کودک در پذیرش احساسات و احترام به آنهاست؛ در این مرحله بهترین کار، دادن اطلاعات مناسب دربارۀ مرگ و سوگواری با توجه به سن و ظرفیت ادراکی کودک است. برای مثال میتوانید درقالب داستانهای مختلف یا بازی، کارهایی را که برای پذیرش غم خود باید انجام دهد، به او بیاموزید.
3- بعد از آنکه کودک احساسات خود را پذیرفت و به آنها احترام گذاشت، لازم است او را در مسیر تغییر و بهبود هدایت کنید. برای این کار رفتن به سفر، خریدن چیزهایی که کودک دوست دارد، انجام فعالیتهای هیجانانگیز و گذراندن زمان بیشتر با همسالان پیشنهاد میشود.
معمولاً برای بزرگسالان دورۀ سوگواری تا شش ماه بهطول میانجامد؛ اما برای کودکان این مدت کمتر است. اما چه زمانی برای سوگ در کودکمان باید به روانشناس مراجعه کنیم؟ در ادامه بیان خواهیم کرد.
درمان سوگ در کودکان
سوگ در زندگی، تأثیرات منفی اما موقتی بر جای خواهدگذاشت. عواملی مانند اختلال در خواب، اشتها و تمرکز، اضطراب، انجام حرکات بازگشتی مثل مکیدن انگشت، شبادراری و وابستگی بیشتر به والدین، ناشی از تجربۀ سوگ هستند که خوشبختانه موقت هستند و با عبور از دورۀ سوگواری بهتدریج کاهش مییابند.
اما اگر این تأثیرات بیش ازآن چه که انتظار میرود به طول بیانجامد، لزوم مراجعه به یک متخصص و انجام اقدام روانشناختی اهمیت مییابد. در درمان سوگ در کودکان، روانشناس ازطریق بازیدرمانی، هنردرمانی و قصهدرمانی بهشیوۀ غیرمستقیم به مفهوم مرگ، پذیرش مرگ و گذر از فرایند سوگواری میپردازد و به کودک کمک میکند تا با تغییر خلق به سازگاری دست یابد.
مطالب مرتبط: درمان لکنت زبان در کودکان و نوجوانان

قصه درمانی برای سوگ کودکان
قصه درمانی برای سوگ در کودکان یکی از مهربانانهترین و مؤثرترین راهها برای کمک به کودکانی است که در غم از دست دادن عزیزی فرو رفتهاند. هنگامی که کودک درگیر سوگ میشود، معمولاً نمیتواند احساسات خود را با واژههایی مانند «غمگینم»، «دلتنگم» یا «میترسم تنها بمانم» بیان کند. اما او میتواند این احساسات را در قالب داستانی از زبان شخصیتهای خیالیاش بگوید؛ داستانی دربارهٔ قهرمانی که چیزی ارزشمند را از دست داده و در مسیر ماجراجوییاش یاد میگیرد چگونه دوباره زندگی را از نو آغاز کند.
در قصه درمانی، درمانگر یا والدین از کودک میخواهند شخصیتی خیالی بیافریند؛ مثلاً «خرس کوچولویی که مادرش به جنگل دوردست رفته» یا «دختری که ستارۀ مورد علاقهاش از آسمان افتاده است». کودک، ماجرای آن شخصیت را تعریف میکند و بیآنکه متوجه باشد، احساسات پنهان خود را از طریق داستان آشکار میسازد. وقتی میگوید: «خرس کوچولو هر شب به ماه نگاه میکرد و دلش برای صدای مادرش تنگ میشد»، در حقیقت از دلتنگی عمیق خودش سخن میگوید.
در این فرآیند، بزرگسال نقشی حمایتی دارد، نه اصلاحگر. هدف این نیست که پایان داستان تغییر کند یا کودک زودتر غم خود را فراموش کند، بلکه این است که او بتواند احساساتش را درک و معنا کند. درمانگر میتواند با پرسشهایی ساده گفتوگو را هدایت کند، مانند:
- «خرس کوچولو وقتی دلش خیلی تنگ میشد، چه کاری میکرد؟»
- «آیا کسی بود که کنارش بماند و تنهایش نگذارد؟»
- «اگر یکبار دیگر مادرش را میدید، دوست داشت چه حرفی بزند؟»
پرسشهای اینچنینی به کودک کمک میکند بدون ترس از قضاوت، دربارهٔ درونیترین احساساتش صحبت کند.
گاهی قصهدرمانی با فعالیتهای هنری همراه است تا کودک ارتباط خود را با فرد ازدسترفته حفظ کند؛ مثلاً نقاشی، ساخت عروسک یا بازی نمادین. پسری که پدرش را از دست داده است، ممکن است با خمیر بازی، یک «قهرمان کوچک» بسازد یا دختری که مادربزرگش فوت کرده، قصهای دربارۀ پروانهای بنویسد که هر شب به پنجرۀ اتاقش سر میزند.
نکتۀ مهم این است که پایان داستان را خود کودک انتخاب میکند. هر پایانی که باشد، بخشی از فرآیند پذیرش و معنا دادن به فقدان است. کودک از طریق قصه به خود این پیام را میدهد:
«درسته که غمگینم، اما هنوز میتوانم زندگی کنم، هنوز میتوانم بخندم. قصۀ من هنوز تمام نشده است.»
کتاب مرتبط: قصه درمانی اثر علی صاحبی
سخن پایانی
در هر سنی، احساسات مثبت و منفی را با توجه به ظرفیت شناختی و هیجانی خود ادراک میکنیم؛ پذیرش احساسات انسانی در هر دورۀ زندگی و احترام به آنها، ضروری است و در حفظ سلامت روان نقش مهمی بازی میکند.
در این مقاله به یکی از تلخترین تجربیات بشر یعنی فقدان و سوگ در کودکان پرداختیم. تجربهای که گرچه کودکان آن را متفاوت از بزرگسالان تجربه میکنند؛ اما اصلاً بهمعنی آسانتر و قابلتحملتر بودنش نیست. سوگ در کودکی میتواند بهاندازۀ تجربۀ بزرگسالان، دردناک و غمانگیز باشد.
منابع:
1- متن کامل زمینۀ روانشناسی هیلگارد اتکینسون، ریتا ال؛ هیلگارد، ارنست روپیکوت. (2000). محمدنقی براهنی و همکاران. تهران: رشد، 1395.
2- راهنمای تشخیصی و آماری اختلالهای روانی انجمن روانپزشکی آمریکا. (1401). متن تجدیدنظرشدۀ ویراست پنجم. ترجمۀ مهدی گنجی. انتشارات ساوالان. (تاریخ انتشار کتاب به زبان اصلی، 2022).
3- روانشناسی رشد (از لقاح تا کودکی) برک، لورا. (2013). ترجمۀ یحیی سیدمحمدی. تهران: ارسباران، 1395.
4- Developmental Manifestations of Grief in Children and Adolescents
دسته بندی: دانشکده

