مصاحبه با رتبه 9 ارشد بالینی 1401

مصاحبه با رتبه 9 ارشد بالینی 1401؛ هروقت حرف از رتبه‌برترهای کنکور می‌شود، یک تصویر کلیشه‌ای در ذهن خیلی‌هایمان شکل می‌گیرد؛ بچه‌ی درس‌خوانی که از همان روزهای اول تحصیلش می‌داند که در آینده قرار است چه‌کاره شود. اشکال این تصویر، علاوه‌بر فانتزی و غیرواقعی بودنش، این است که خیلی‌ها را از تلاش کردن ناامید می‌کند. اما خب تا دلتان بخواهد، مثال نقض برایش داریم. مثل کی؟ «زهره احمدی»، دختر 29ساله‌‎ای که بعد از گرفتن مدرک کارشناسی مامایی از دانشگاه تهران، می‌رود سراغ روانشناسی. کارشناسی این رشته را در دانشگاه علامه می‌خواند و بعد هم رتبه‌ 9 ارشد بالینی 1401 (و رتبه‌ی یک سهمیه) را به‌دست می‌آورد. خب پس، تغییر مسیر، لزوما بد و نشانه‌ی شکست نیست، نه؟ در ادامه، با زهره و رمزوراز رتبه‌برتر شدنش آشنا می‌شوید.

از چه زمانی به‌طور جدی، درس خواندن برای کنکور را شروع کردی؟

مطالعه‌ی جدی را از بیستم تیرماه 1400 شروع کردم، چون هم شنبه بود (با خنده) و هم این‌که تا چهارشنبه‌ی هفته‌ی قبلش امتحان داشتم.

خب پس تابستان به درس خواندن گذشت.

بله و خیلی هم خوب پیش رفتم چون می‌دانستم مهرماه که دانشگاه شروع بشود، خیلی کم و سخت می‌توانم برای کنکور مطالعه کنم. از آن‌جایی‌که کلاس‌هایمان مجازی شده‌بود، استادها فکر می‌کردند ما درس نمی‌خوانیم و برای جبرانش برای همه‌ی کلاس‌ها ارائه درنظر گرفته‌بودند و هر جلسه هم درس می‌پرسیدند.

چه منابعی را برای کنکور انتخاب کردی؟

از کتاب‌های جامع علم‌النفس، رشد، آسیب و کودکان، فیزیولوژی و انگیزش هیجان، بالینی روان آموز و کتاب‌های تاک را استفاده کردم. برای زبان، کتاب «سیدمحمدی» و برای تست، کتاب «مدرسان» را خواندم. آمار را با کتاب درسنامه و بانک تست ماهان، تألیف دکتر «حبیبی» پیش رفتم و برای جمع‌بندی هم از کتاب‌های نکته‌روان تاک، تألیف آقای «تاجدار» استفاده کردم. از کتاب‌های جامع، «کرین» و «فیرس» را خواندم. البته این را هم بگویم که در دانشگاه ما تمام دروس از منابع اصلی تدریس می‌شد؛ برای همین قبلا «لورا برک»، «شولتز»، «پروچسکا» و «کالات» را هم درحدی که تدریس شده‌بود، خوانده‌بودم.

پس خیلی از درس‌ها را با روان‌آموز خواندی، چطور با روان‌آموز آشنا شدی؟

با روان‌آموز ازطریق دوستانم آشنا شدم که سال قبل از من کنکور داده‌بودند. بنا به توصیه‌ی آن‌ها بود که از کتاب‌های جامع روان‌آموز، کتاب‌های جمع‌بندی تاک و دوره مجازی بالینی و رشد دکتر «خجوی» استفاده کردم.

وقتی شروع کردی به درس خواندن، از همان ابتدا برنامه‌ی بلندمدت داشتی و می‌دانستی چطور باید پیش بروی؟

بلد بودم که چطوری باید درس بخوانم و در برخورد با هر درس چه کار باید بکنم تا بهتر یاد بگیرم. به‌نظرم همین‌ که بدانید کدام روش درس خواندن برای شما موثر است، کمک خیلی زیادی بهتان می‌کند. برای برنامه‌ی بلندمدت هم یک شِمای کلی توی ذهنم بود که درس‌ها را چطور توی برنامه بچینم ولی خب تا وارد مسیر نشوی، تصویر واضحی از آن نداری. مخصوصا وقتی استرس هم همراهت شود. البته تفاوت‌های فردی در این مورد، خیلی مهم است. من با شناختی که از خودم داشتم و براساس تجربه‌ی مطالعه‌ی تابستان، تصمیم گرفتم برنامه‌ریزی را به‌دست یک مشاور بسپارم.

مشاوره‌ی کنکور چقدر برایت مفید بود؟

 مشاور، راه را به شما نشان می‌دهد. مشاور، اگر سواد و تجربه‌ی کافی داشته‌باشد، مسیر درستی برایتان ایجاد می‌شود وگرنه، احتمالا راه به ناکجا ختم خواهدشد. البته به شما هم بستگی دارد که چطور در مسیر پیش‌رویتان حرکت کنید. مشاور من، آقای «سیدسعید نعیمی تاجدار»، خیلی ماهر بود. خودم هم به‌اندازه تلاش کردم و لطف خداوند همراهم بود.

چه چیزی در برنامه‌ی درسی‌ات به ‎نظر خودت تأثیر بیشتری در موفقیتت داشت؟

همه‌مان درباره‌ی اهمیت مرور شنیده‌ایم و می‌دانیم که مهم‌ترین قسمت مطالعه است. من به توصیه‌ی مشاورم، سعی می‌‌کردم همیشه مرور سه روز بعد، یک هفته بعد و سه هفته‌ی بعد را داشته‌باشم. به‌علاوه از برنامه‌ی آزمون‌ها هم جلوتر بودم -در آزمون جامع مرحله‌ی یک روان‌آموز شرکت کردم- و به این‌ترتیب یک‌دور هم درس‌ها با آزمون، مرور می‌شدند.

مطالب مرتبط: پلتفرم مشاوره بروکا

برگردیم سراغ درس‌ها؛ چه درسی خیلی تو را به چالش کشید و با کدام درس راحت‌تر بودی؟

علم‌النفس خیلی برایم سخت بود و چندین منبع را مطالعه کردم تا بالاخره فهمیدم اصلا حرف حسابش چیست. اوایل توی آزمون‌ها این درس را منفی می‌زدم و حتی تصمیم گرفته‌بودم سفید بماند ولی رهایش نکردم و تلاش‌هایم بعد از عید جواب داد. درعوض در فیزیولوژی خیلی خوب بودم؛ چون در رشته‌ی مامایی واحدهای سنگین فیزیولوژی گذرانده‌بودم.

ماه‌های آخر و جمع‌بندی را چطور گذراندی؟

برای جمع‌بندی، کتاب‌های بانک نکته‌ی روان‌تاک، تألیف آقای تاجدار و خلاصه‌های خودم را مطالعه کردم. هر هفته هم دو آزمون جامع از کنکورهای سال‌های قبل می‌دادم.

کمی هم از روز کنکورت تعریف کن.

روز کنکور برای من خیلی آرام بود. اصلا استرس نداشتم چون مطمئن بودم باتوجه به شرایطم، بهترین تلاشم را کرده‌‎ام. آن روز، نقطه‌ی پایان تلاشم بود و از این‌که تا پایان راه جنگیده‌بودم، احساس رضایت می‌کردم. دفترچه را که گرفتم، از درس آسیب شروع کردم. بعد رفتم سراغ رشد و بعد هم بالینی. سه متن از زبان را جواب دادم بعد فیزیو، علم‌النفس و آمار را زدم. درنهایت سه متن دیگر زبان را جواب دادم و تمام.

برای رسیدن به این نقطه‌ی آسودگی و رتبه‌برتر شدن از چه چیزهایی چشم‌پوشی کردی؟

من از زمانی که برای دیگران صرف تفریح، بودن درکنار خانواده و خوش‌‌گذرانی می‌شد و کلی لذت‌ کوتاه‌مدت دیگر، چشم‌پوشی کردم. باید اعتراف کنم که این سخت‌ترین قسمت درس خواندن بود اما اگر بتوانید این چالش را رد کنید، قدم بزرگی برداشته‌اید. با این‌حال، اصلا فکر نمی‌کردم رتبه‌ی تک‌رقمی بیاورم و فقط می‌خواستم در یکی از دانشگاه‌های تهران قبول بشوم. جایی خوانده‌بودم روی مسیر تمرکز کنید، موفقیت به‌صورت جانبی رخ می‌دهد.

اگر یک‌‎بار دیگر در موقعیت کنکور قرار بگیری، چه اشتباهاتی را انجام نمی‌دهی؟

اگر برگردم عقب، این مسیر را با انگیزه‌ی بیشتری طی می‌کنم تا بیشتر بهم خوش بگذرد. البته می‌دانم که این حرف، حاصل موفقیت الان است چون طبعا آن‌موقع نمی‌دانستم چه چیزی درانتظارم است. دیگر این‎که احتمالا اگر به گذشته برگردم، از روز اول درس خواندنم، مشاوره با آقای تاجدار را شروع می‎کنم. من از مهرماه، مشاوره گرفتم و تابستان را با کلی استرس گذراندم. درحالی‌که اگر از همان اول با مشاور پیش می‌رفتم، آرامش بیشتری داشتم و آن همه بابت منابع اشتباهی هزینه نمی‌کردم.

موفقیت و شکست را چطور می‌بینی؟

شاید بچه‌ها فکر کنند حرفی که می‌خواهم بزنم، به‌خاطر این است که تک‌رقمی شده‌ام ولی واقعیت این است که من شکست‌های سنگینی را از سر گذرانده‌ام و عقیده‌ام حاصل تجربه‌ی آن‌هاست، نه موفقیت فعلی‌ام. به‌نظرم معنایی ندارد که روی تجربه‌هایمان اسم شکست بگذاریم، هرچند تجربه‌های تلخ و دردآوری باشند. وقتی نظریات روانشناسی را می‌خواندم، متوجه شدم که تقریبا همه‌شان روی این موضوع اتفاق‌نظر دارند که رشد انسان بعد از تجربه‌ی ناکامی‌ها اتفاق می‌افتد و فرد با هر ناکامی، پخته‎تر می‌شود. اگر معنای زندگی ما رشد و تکامل باشد، تحمل تلخی ناکامی برایمان راحت‌تر می‌شود و اگر درگیرودار مقایسه‌ی زندگی خودمان با دیگران بیفتیم، رنجمان پایان‌ناپذیر خواهدشد.

تو در موفقیتت، غیر از تلاش خودت، چه کسانی را سهیم می‌دانی؟

اول از همه «هذا من فضل ربی». در مرحله‌ی بعد هم خانواده‌ام و مشاورم، آقای تاجدار بیشترین سهم را داشتند. به‌علاوه باید بگویم که کتاب‌های جامع روان‌آموز قطعا نقش پررنگی در موفقیتم داشت. اگر کتاب‌های روان‌آموز به این خوبی تألیف نشده‌بودند، جمع‌آوری مطالب از کتب مختلف، کار طاقت‌فرسا و غیرممکنی می‌شد. از دکتر خجوی هم بابت تدریس خوبشان در کلاس رشد و بالینی تشکر می‌کنم.

چه پیشنهادی برای کنکوری‌های سال آینده داری؟

منابع درست انتخاب کنید و درگیر چندمنبعی نشوید. وضعیتتان را بررسی کنید و اگر از هر لحاظ، روحی یا درسی، چندان مساعد نیستید، حتما از یک مشاور کمک بگیرید. خودتان را درگیر حواشی و خبرهای مختلفی که درباره‌ی کنکور مطرح می‌شود، نکنید. آرامشتان را حفظ کنید. امیدوارم موفق باشید.

حالا که کنکور را پشت‌سر گذاشته‌ای، برنامه‌‎ات برای آینده چیست؟

از همان هفته‌ی اول، شرکت در کارگاه‌های روانشناسی را شروع کردم. حالا در شروع مسیر درمانگر شدن قرار گرفته‌ام. معنا و عامل رضایت در زندگی برای من، خلاصه می‌شود در درمانگری. امیدوارم بتوانم در این مسیر موثر باشم.

ممنون از وقتی که برای ما گذاشتی. اگر حرف ناگفته‌ای هست، ما به گوش جان می‌شنویم.

ممنون از شما بابت این نوع مصاحبه‌ها. من سال گذشته، مخاطب مصاحبه با رتبه‌برترها بودم از خواندنشان انگیزه‌ی تلاش کردن می‌گرفتم. فکر نمی‌کردم سال بعدش خودم در این مصاحبه شرکت کنم. امیدوارم حرف‌هایی که گفته‌شد، برای دوستانم امیدبخش بوده‌باشد.

برای دریافت مشاوره کاملا رایگان، فرم انتهای صفحه را تکمیل کنید

دیدگاهتان را بنویسید