-
چطور به روانشناسی علاقهمند شدی؟
-
تعریفت از موفقیت و شکست چیست؟
-
از چه زمانی بهطور جدی، شروع به مطالعه برای کنکور کردی؟
-
از کدام منابع ارشد روانشناسی استفاده کردی؟
مطالب مرتبط: کتاب های جامع روان آموز
-
از ابتدا برای درس خواندن برنامۀ بلندمدت داشتی؟
-
از خدمات مشاوره کنکور ارشد روانشناسی هم استفاده میکردی؟
-
برنامهریزی درسی تو از چه اصولی پیروی میکرد که دلت میخواهد به دیگران منتقلش کنی؟
-
چقدر برای درس خواندن زمان داشتی و چطور به برنامه پایبند میماندی؟
-
در آزمونهای جامع روانآموز شرکت کردی؟
محل مطالعهات کجا بود؟
کتابخانه؛ سعی میکردم از ساعت هشت صبح کتابخانه باشم اما خیلیوقتها نمیشد و ناچار برنامۀ مطالعاتیام تغییر میکرد.
در سال کنکور، رابطهات با فضای مجازی و تفریح چطور بود؟
استفاده از فضای مجازی را به حدود یکششم حالت عادی رساندم. تفریح و سرگرمیام اما زیاد بود. اصلا میتوانم بگویم سال کنکور برای من دو بخش داشت: کتابخانه + تفریح برای ریکاوری و تجدید قوا.
مهمترین ویژگیهای شخصی و عادات مفیدت را که بر نتیجۀ کنکورت تأثیر داشت، چه میدانی؟
من روتینی برای کتابخانه رفتن داشتم و این کار نه با زور و سختی، بلکه با علاقۀ زیاد همراه بود. بهنظر خودم، استمرار داشتن و فکر کردن به عهدی که همان ابتدای مطالعه با خودم بستم، کمکم کرد به هیچوجه نیمۀ راه کم نیاورم و درس خواندن را رها نکنم.
وقتهایی که خسته و ناامید میشدی، چطور به خودت کمک میکردی؟
بارها احساس ناامیدی را تجربه کردم. حتی دو هفته مانده به کنکور، فکر میکردم همهچیز را فراموش کردهام و قبول نمیشوم. این نگرانی آنقدر شدید بود که باعث شد یکهفته نتوانم خوب درس بخوانم. راهحل من در این مواقع، فکر نکردن به نتیجه و تمرکز بر حال و اکنون بود.
انگیزهات برای ادامهتحصیل در روانشناسی چیست؟
حضور در فضای آکادمیک و کار در فیلد علوم اعصاب و نوروتراپی.
آیا برای مطالعۀ هر درس شیوۀ متفاوتی داشتی؟
برای آمار و روشتحقیق، از کلاسها دو دفتر جزوه نوشتم. برای کودک هم قبل از خواب، سندرومها و بیماریهای ژنتیکی را مرور میکردم که در سال کنکورِ من از این مباحث، سوالی نیامد درحالیکه جزو بخشهای پرسوال کنکورهای سالهای گذشته بهشمار میرفتند.
چالشبرانگیزترین درس برای تو چه بود و با آن درس چه کردی؟
بهطور کلی در هیچ درس خاصی مشکلی نداشتم ولی در ماههای آخر، درس روانشناسی عمومی به چالشم کشید. چون نرسیدم مرورش کنم و از آخرین مرورم سه ماهی میگذشت. البته تا قبل از عید، حدودا پنجبار کل عمومی مدرسان را خواندهبودم.
نقطۀ قوتت چه درسی بود و برای بهرهگیری بهتر از آن چه کاری انجام دادی؟
نقطۀ قوتم زبان بود. در سال کنکور، خیلی کم زبان خواندم چون خیالم از این درس راحت بود. نقطۀ قوت دومم، درسهای رشد و آسیب بود که بالاترین درصدهای آزمونهای آزمایشیام را به خودشان اختصاص میدادند. برای بهرهگیری بهتر از این نقاط قوتم، منابع ثابتم برای آنها را به دفعات زیاد خواندم.
کمی از روز کنکورت تعریف کن.
قبل از کنکور، فکر میکردم اضطراب شدیدی بهم هجوم بیاورد اما اینطور نشد. حتی با مدیریت کردن زمان، وقت اضافه آوردم و با اینکه هدفم عمومی بود، نگاهی هم به تستهای بالینی و کودک انداختم.
بعد از دریافت دفترچه به چه نحوی به سوالات پاسخ دادی؟
طبق دفترچه پیش رفتم، بهاستثنای زبان و آمار که آخر از همه رفتم سراغشان.
اگر یکبار دیگر در موقعیت کنکور قرار بگیری، چه اشتباهاتی را انجام نمیدهی؟
برای هفتههای آخر، خلاصهنویسیها و فلشکارتهای بیشتری آماده میکردم.
برای رتبهبرتر شدن از چه چیزهایی در زندگی چشمپوشی کردی؟
از موارد زیادی چشمپوشی کردم. میشود گفت کتابخانه، خانۀ دومم شدهبود.
مهمترین توصیهات به داوطلبین کنکور سالهای آینده چیست؟
حین تلاش مستمر، اشتغال ذهنی به نتایج نداشتهباشید. اگر مضطرب هستید، برای کاهش اضطرابتان اقدام کنید و در آخر، کیفیت مدنظرتان باشد، نه کمیت و ساعت مطالعه.
بهجز نتیجۀ کنکور، این مطالعۀ چندماهه چه چیزهایی به تو یاد داد؟
تمرکز روی یک هدف، استمرار در تلاش، تمرین روتین منظم و افزایش دانش شخصی.
چه کسانی را بیشتر از همه در موفقیتت سهیم میدانی؟
خودم، دوستم که کنارم بود و خانوادۀ عزیزم.
اگر صحبتی هست که دوست داری بگویی، ما به گوش جان میشنویم.
سپاس از شما که امسال کنارمان بودید. به همکارانتان در موسسۀ روانآموز خستهنباشید، میگویم.
روانآموز را به یک جملۀ یادگاری مهمان کن.
ارزش انسانی ما به اعداد، رتبهها و درصدهایمان نیست. حتی اگر موفق هم نشدیم، لطفا عشق و مهربانی را از وجود خودمان دریغ نکنیم.