• سلام، وقتتون بخیر. ممنون می‌شیم خودتون رو برای مخاطبین ما معرفی کنین. (نام و نام خانوادگی، سن، شهر محل سکونت، محل تحصیل کارشناسی، سال، گرایش و رتبه کنکور، دانشگاه محل قبولی و …)

سلام و درود. محمدعلی حائری هستم و خوشحالم که می‌تونم تجربیاتم رو با شما به اشتراک بزارم. خب من مثل بقیه 18ساله‌هایی که مدرسه‌شون تموم میشه و کنکور میدن، سال 96 دوران دبیرستانم توی مدرسه سمپاد شهیدبهشتی ناحیه 1 شهر ری تموم شد و خیلی عادی کنکور دادم (و عجب کنکوری دادم!) و درنهایت وارد رشته روان‌شناسی و دانشگاه پیام نور تهران جنوب شدم. بعد از 4سال دوباره نوبت کنکور بود و این دفعه قضیه فرق کرده بود؛ به لطف خدا رتبه 5 بالینی و قبولی دانشگاه تهران.

  • بسیار عالی، ممنونیم از شما و خوشحالیم که همراه شما هستیم. چی شد که به روانشناسی علاقمند شدین و این رشته رو انتخاب کردین؟

من رشته تجربی بودم و با وجود تب شدید پزشکی خوندن بقیه بچه‌ها، من احساس میکردم پزشکی جواب سؤال من نیست؛ چون علیرغم اینکه بررسی زیستی انسان رو برعهده داره و درمان مشخصی ارائه میده ولی برای من یه چیزی کم داشت. از طرفی رشته‌های علوم انسانی هم کارکرد مشخصی برام ایجاد نمی‌کرد اما سؤالات جذابی داشت از انسان. درنهایت روان‌شناسی چیزی بود که فکر می‌کردم هم قابلیت درمان به من می‌داد و هم می‌تونستم بصورت علمی رفتار انسان رو بررسی کنم.

  • تعریفتون از موفقیت و شکست چیه؟

به نظرم سخت‌ترین سؤالی بود که می‌شد ازم بپرسین چون تا حد زیادی جنبه شخصی داره و نمیشه برای دیگران نسخه موفقیت پیچید… ولی بطور اجمالی نظرم روی شکوفایی استعداد ذاتی در شرایط انتخاب آزاده؛ یعنی هرکس در نهایت آزاداندیشی (که البته به تعهد ختم میشه) بتونه راهی رو انتخاب کنه که بیشترین بازدهی رو از خودش در راستای اهداف وجودیش کسب کنه. اینم بگم که توی این تعریف، کسب دستاوردهای تخصصی زیاد، تلاش فوق‌العاده عجیب و تموم نشدنی، انگیزش بیرونی و تشویق و به‌به و چه‌چه، مطالعه صبح‌تاشب و شب‌تاصبح و کتاب‌پرستی افراطی، همانندسازی با افراد موفقی که زندگی واقعیشون معلوم نیست یا … قطعا تأثیرگذاره ولی اصل حرف اینه که ملاک مقایسه من خودمم و باید مطمئن بشم مسیرم برای خود منه تا متعهد بشم به استعدادم و در این صورت توی تک‌تک قدم‌های مسیرم حس موفقیت رو تجربه خواهم‌کرد.

  • از چه زمانی به طور جدی، شروع به مطالعه برای کنکور کردین و اولین قدمتون چی بود؟

قبل از ورود به عرصه کنکور، من و یکی از رفقا تصمیم به مطالعه رفرنس‌های روانشناسی گرفتیم تا سطح علمی خودمونو ارتقا بدیم و بدونیم دنیای روانشناسی اصلا چجوریاس؛ البته توی دانشگاه یه چیزایی می‌خوندیم ولی هیچ‌وقت دانشگاه کافی نیست… هیچ دانشگاهی! پس تقریبا ترم5 باتوجه به منابع کنکور روند مطالعاتی خودم رو چیدم و درنهایت بطور آزمایشی کنکور دادم که رتبه‌ام تقریبا 400 شد و محک خوبی بود برای کنکور اصلی. بعد از ترم6 که درسم تموم شد، دیگه رسما استارت کنکوری درس خوندن رو زدم.

 

  • از کدوم خدمات و محصولات روان آموز استفاده کردین و نظرتون راجع به هر یک چیه؟

از نظر من روان‌آموز چون بطور تخصصی روی روانشناسی کار می‌كنه مزيت نسبی خوبی نسبت به رقبا داره و البته ايده‌های نوآورانه‌ای هم داره كه باعث ميشه روند مطالعاتی از حالت يكنواختی خارج بشه؛ مثل اپلیکیشن نارنگی که واقعا ایده خوبی بود. مرور درسای حجیم و سنگینی که معمولا از ذهن راحت می‌پرن با فلش‌کارت‌های روزانه خیلی خوب تثبیت میشن و نگرانی آدم از فراموشی مطالب خونده شده قبلی رو پایین میاره. برای من بهترین کمک روان‌آموز، فلش‌کارت‌های زبانش بود که خیلی دقیق لغات تخصصی رو پوشش داده بود و فقط همون برای کنکور من کافی بود.

 

  • لیست منابع، یکی از مهم‌ترین چیزهاییه که برای مطالعه از ابتدا مشخص می‌کنیم. شما چه منابعی رو مطالعه کردین، نظرتون درباره هر کدوم از منابع چی هست و کدومشون رو به سایر دوستان روان آموزیتون پیشنهاد می‌کنین؟

لیست منابع خوبه ولی از اون مهم‌تر مطالب خارج از منابعه! این پیشنهاد من به افرادی هست که وقت کافی دارن و اگر وقتتون کمه فقط اولیش رو بخونید و برید سراغ کتابای کمک آموزشی که کنکور رو بهتر از شماها بلدن.

بالینی: فیرس – پروچاسکا (خلاصه روان‌آموز)

آسیب: دیویسون – گنجی – کاپلان – روان‌آموز

رشد: برک 1و2 – کرین

فیزیولوژیک و انگیزش‌وهیجان: جان مارشال ریو – کالات

علم النفس: احدی و بنی‌جمالی – علم‌النفس فلسفی – مدرسان شریف (یا هرکتاب کمک آموزشی)

آمار و روش تحقیق: مدرسان شریف

متون: لغت تخصصی و سرچ مقاله

 

  • از ابتدا برنامه بلندمدت داشتین؟ می‌دونستین با هر درس چطور می‌خواین رفتار کنین؟ مثلا کی مرور کنین، چه تعداد تست بزنین و…؟

تقریبا نقشه راهم مشخص بود و هرماه خودم رو ارزیابی می‌کردم که چقدر خوندم و چقدر مونده. باتوجه به کنکوری که داده‌بودم و تجربه‌ای که داشتم، فکر می‌کنم پروسه کنکور رو میشه به دوبخش تقسیم کرد و خودم هم از همین اصل پیروی کردم: بخش اول مطالعات کلی، درسنامه‌ای و تسلط روی محتواس و بخش مهم‌تر تقریبا یه ماه آخر هست که مخصوص مرور خلاصه‌ها و تست‌زنی پرحجمه که اینجا رتبه‌های کنکور مشخص میشه و منم اصل کارم رو گذاشتم توی این تایم و قبلش صرفا به دایره اطلاعاتم اضافه می‌کردم.

 

  • از خدمات مشاوره استفاده می‌کردین؟ چقدر به نقش مشاور در این مسیر اهمیت میدین؟

قطعا برای کسی که می‌خواد با فضای کنکوری آشنا بشه یا اینکه دنبال ترفندهای ویژه‌ای هست که توی تست‌ها کمکش کنه و یا اصلا در روند برنامه‌ریزی و آسیب‌شناسیِ روند مطالعاتیش کمک بگیره، مشاوره می‌تونه بازدهی رو بالاتر ببره و اشكالات موجود رو به خوبی نشون بده. اما من بدون مشاور جلو اومدم و با اينكه بعضي جاها ضربه خوردم ولی درنهايت برای خودم خيلی بهتر بود؛ البته نمی‌تونم اين پیشنهاد رو به بقیه بدم!

  • همونطور که می‌دونین برنامه‌ریزی از فردی به فرد دیگه متفاوته، اما هر برنامه‌ریزی یک سری اصول مشخص داره. شما چه اصولی رو رعایت می‌کردین که فکر می‌کنین باعث موفقیت شما بوده و باید به بقیه منتقلش کنیم؟

سعی می‌کردم برنامه‌ریزی‌ام عینی باشه تا نتونم بعدا زیرش بزنم؛ یعنی باید منو متعهد می‌کرد و نه خیلی آسون باشه که فشاری بهم نیاد و خیلی سخت که اصلا در حد توانم نباشه. مثلا می‌شد براساس تعداد صفحه یا موضوعی بازه مطالعاتی رو تنظیم کنم و تا به سرفصل مشخص نرسم بازه مطالعاتی تموم نشه ولی یا پیشنهاد بهتر این بود که بازه رو بصورت زمانی ببندم. هدف رفتاری هم دقیق مشخص می‌کردم و متناسب خودم تعریفش می‌شد؛ بصورت اهداف کوتاه‌مدت (تا آخر هفته)، میان‌مدت (تا آخر ماه) و بلند مدت (تا خود کنکور).

 

  • زمان آزاد شما برای درس خوندن چه طور بود و فکر می‌کنین برای حفظ نظم برنامه مهم‌ترین اصل چیه؟

من از کل هفته تقریبا 5روز رو مطالعه کنکوری میکردم و میانگین ساعت مطالعه روزانه‌ام این اواخر شده بود 5ساعت و نه بیشتر؛ ولی مداوم این روند رو داشتم. برای اثربخشی برنامه‌ریزی مداومت لازمه و  شخصی بودن و عینیت رو مهم‌ترین عناصر ایجاد مداومت برنامه می‌دونم.

 

  • محل مطالعه شما کجا بود و آیا دوستانی هم داشتین که در کنکور همراهتون باشن؟

من داخل خونه زیاد نمی‌تونستم مطالعه کنم و به اصطلاح بچه کتابخونه شده‌بودم و بازدهی مطالعه‌ام داخل کتابخونه خیلی بالاتر بود و یکی از دلایل مهمش رفیقی بود که همیشه و همه‌جا همراهم بود و مباحثات علمی ما بیشتر پیرامون روان‌شناسی بالینی می‌گشت که خیلی به کنکورمون کمک نمی‌کرد ولی عامل اصلی انگیزه‌بخشی برای تسلط روی مطالب بود. داشتن یه رفیق خوب چیز کمی نیست.

 

  • در سال کنکورتون از تلفن همراه و فضای مجازی هم استفاده می‌کردین؟ اگر آره چه محتواهایی رو دنبال می‌کردین و چطور تایم استفاده از گوشیتون رو مدیریت می‌کردین؟

آره تقریبا محدودیت جدی رو یادم نمیاد که گذاشته باشم ولی نظارت رو همیشه داشتم و مثلا برای هر اپلیکیشن تایم مشخصی رو داخل گوشی تنظیم کرده بودم که بهم تذکر بده اگر خواستم بیشتر استفاده کنم.

 

  • در طول این یک سال چه تفریحات و سرگرمی‌هایی داشتین و به چه میزان؟

تفریح رو هیچ‌وقت نمیشه بی‌خیال شد چون بعدا ضربه بدتری بهمون وارد می‌کنه. منم سعی کردم تفریحاتم رو هدفمند کنم و تایم آخر هفته یا مثلا شب‌هایی که روزش بازه‌هامو پر کرده بودم رو آزاد بودم و می‌تونستم به علایق غیرکنکوریم بپردازم. مطالعه آزاد، فوتبال و سفر مهم‌ترین تفریحات من بود که البته زیاد هم نبودن ولی نقش تعدیل‌کننده رو داشتن برام.

 

  • مهم‌ترین عادات مفید و مضر شما که تاثیر مستقیم در نتیجه کنکورتون داشت چه چیزهایی بودن؟

عادت مضر من همیشه خوابم بوده و خیلی تلاش می‌کردم با کافئین کمش کنم و البته یه وقتایی نمی‌شد و بد ضربه می‌زد به برنامه‌ مطالعاتیم ولی چون انگیزه داشتم می‌تونستم تنظیمش کنم و اگر یه کم زیاد می‌شد بعدا جای دیگه جبران می‌کردم. عادت مفید منم شاید این بود که سروصدا عامل مزاحم مطالعه‌م نبود!

 

  • آیا وضعیت ویژه حاکم بر جامعه به علت کرونا و اخبار و حواشی مربوط به کنکور در روند مطالعه شما تاثیری داشت؟

بله بالأخره تعطیلی کتابخونه‌ها تأثیر داشت و راه چاره‌ای هم نبود؛ البته من همیشه هرجور شده یه کتابخونه‌ای رو پیدا می‌کردم که بشه درس خوند. از طرفی تعویق کنکور هم خیلی اذیت‌کننده بود و مجبور شدم یه سری مطالب رو دوباره بخونم و وقت بذارم ولی هرطوری بود سعی کردم باهاش کنار بیام.

 

  • حتما برای شما هم پیش میومده که گاهی نا امید بشین؛ در این مواقع چه راه حلی داشتین؟

ناامیدی رو من تعبیر می‌کنم به بی‌انگیزگی و بله خیلی وقتا بی‌انگیزه شدم و توان ادامه نداشتم. ولی از نظر شخصیتی مهم‌ترین هیجان شخصی من امید هست و همیشه بی‌انگیزگی‌ها رو با این دلیل که من استعدادشو دارم و تلاشم هم کمتر از بقیه نیست می‌فهمیدم حس بی‌انگیزگی که برام ایجاد شده‌بود کاذب بوده. مهمتر از همه این داستان‌ها، من احساس می‌کنم نتیجه کار دست خداست و فکر کردن به اتفاقاتی که آخرش قراره بیفته کار مفیدی نیست.

  • انگیزه اصلی شما برای ادامه تحصیل در مقطع روان‌شناسی و چشم اندازتان از آینده چیست؟

احتمالا بعد از مواجه شدن جدی‌تر با رویکردهای درمانی بخوام تصمیم بگیرم که چه رویکردی رو دنبال کنم ولی بطور اجمالی به سه‌چهار رویکرد متمایل‌ترم اما قطعا برای من صرفا کارکردگرایی کلینیکال کافی نخواهدبود و علایق خودم رو در حیطه ذهن و مغز و رفتار دنبال خواهم کرد.

  • ارزشمندترین و مهم ترین ویژگی شما در مسیر موفقیتتون در کنکور به نظر خودتون چی هست؟

قطعا امیدواری که دربارش گفتم…

  • آیا برای مطالعه هر درس شیوه متفاوتی داشتین؟ به چه صورت؟

درس‌های متون، آمار و علم‌النفس رو سعی کردم پروژه‌محور جلو ببرم و درنهایت وقت متمرکز زیادی براش نذارم چون نیاز داره که به ادبیاتشون مسلط بشی و این تسلط یه دفعه اتفاق نمیفته. مثلا درحین مطالعه همیشه به لغات تخصصی پاورقی‌ها توجه می‌کردم و همین خیلی منو جلو می‌نداخت و هیچ زمانی هم ازم نمی‌گرفت. رشد رو دوبخش کردم؛ مراحل رشد فرّار بود و هرچندوقت یه بار مرور میکردم و نظریه‌های رشد رو هم سعی کردم یه دور ببینم و نکات مهمش رو بردارم و با تست آموزشی تثبيتش مي‌كردم. برای آسیب‌شناسی سعی کردم همه اختلال‌های روانی رو از کاپلان بخونم و خلاصه‌برداری کنم و تست‌هاش رو موضوعی می‌زدم. بالينی رو از روی فيرس خوندم و تست‌های روان‌آموز از متن كتاب رو زدم و نظريات روان‌درمانی رو هم يه دور ديدم تا برام غريبه نباشن و شروع كردم به تست زدن كلی.

  • چالش بر انگیز ترین درس برای شما چه بود و با این درس چه کردین؟

بدون شک آسیب‌شناسی روانی که هیچ ملاک مشخصی براش پیدا نکردم و سؤالاتش طبیعی نبودن به نظرم! تنها کاری که می‌شد کرد این بود که سؤالاتی که بلد بودم رو بزنم و درصدم رو به حد نصاب برسونم و توی رقابت بمونم. البته برای مطالعه‌ش مشکلی نداشتم و به نظر خودم روی آسیب‌شناسی تقریبا مسلطم ولی اگر برگردم عقب یه ماه آخرم رو عوض می‌کنم و کنکوری‌تر میخونم.

 

  • نقطه قوت شما چه درسی بود و برای بهره‌گیری بهتر از این نقطه قوت چه کاری انجام دادین؟

از درس علم‌النفس بدلیل مطالعات پراکنده و دانش فسلفه‌ای که داشتم مطمئن بودم و متون زبان تخصصی هم زمان خاصی رو بهش اختصاص ندادم چون احتمال می‌دادم با همون لغاتی که خوندم بتونم درصد بالایی بزنم و البته مقاله‌های انگلیسی که چالش‌برانگیز بودن. روان‌شناسی فیزیولوژیک و انگیزش و هیجان رو هم بارها مطالعه کرده‌بودم و از کوچک‌ترین نکاتش برای مرور نوت‌برداری کرده‌بودم و آمادگی ذهنی خوبی سرجلسه داشتم و خداروشکر طراحی سؤال‌هاش هم استاندارد بود.

  • کمی از روز کنکورتون برامون تعریف کنین. چه احساسی داشتین؟ چقدر آماده بودین؟

روز کنکور با آمادگی خوبی سر جلسه رفتم ولی بخاطر عوض کردن صندلی و جابجایی وسایل و هماهنگی با مسئول سالن و… اینا چنددقیقه‌ای از وقتم رفت و با حالت تنش آزمون رو شروع کردم. بعد از جواب دادن به متون و علم‌النفس و آمار خیلی اعتمادبنفس پیداکردم. ولی رسیدم به آسیب‌شناسی و هر سؤال رو مثل آب یخی می‌دیدم که می‌پاشن تو صورتم! خیلی بی‌انگیزه شدم و گفتم فقط اونایی رو که بلدم بزنم و چندتا از مشکوک‌ها رو. خلاصه از آسیب‌شناسی هم گذشتم و مجدد همه‌چی اوکی شد و آخرین درس روانشناسی فیزیولوژیک بود و با حال خوش از جلسه اومدم بیرون؛ هرچند که احساسات متناقض همچنان تا اعلام نتایج همراهم بود.

  • بعد از دریافت دفترچه به چه نحوی به سوالات پاسخ دادین؟

طبق دفترچه رفتم جلو و بیشترین وقت رو برای متون گذاشتم چون می‌دونستم سؤال‌ها رو بلدم؛ تقریبا هر متن 10دقیقه. درس علم النفس، رشد و فیزیولوژیک رو به ازای هر تست یک دقیقه زدم و درس بالینی و آمار نیاز به وقت بیشتری برای تحلیل سؤال‌ها داشت و آسیب‌شناسی هم که بماند.

  • اگر یه بار دیگه در موقعیت قبلیتون باشین و بخواین کنکور بدین، چه اشتباهاتی رو انجام نمیدین؟

چندتا سؤال رو از شدت آسون بودن ازدست دادم چون فکر می‌کردم طراح سؤال می‌خواد اذیتمون کنه و حقه‌ای رو پشت سؤال مخفی کرده. فکر کنم توهم توطئه دارم!

  • برای رتبه برتر شدن از چه چیزهای دیگه‌ای در زندگیتون چشم‌پوشی کردین؟

قطعا چشم‌پوشی از بعضی لذت‌هایی که قبلا داشتم لازمه این دوران بود؛ مثل با خانواده بودن و تهران‌گردی. یا مثلا تایمی که با دوستام می‌گذروندم به وضوح خیلی کمتر شده بود و بیشتر متمرکز شدم روی کنکور و از کنکور مهم‌تر روی روند علمی زندگیم.

  • مهم‌ترین توصیه شما به داوطلبین کنکور سال‌های آینده چیه؟

با رفرنس مواجه بشید و از خوندنش خسته نشید… شاید خلاصه نکات و مفاهیم کلیدی هر درسی رو بشه توی کتابای کمک آموزشی پیدا کرد و توی کنکور رتبه خوبی هم بدست آورد ولی نکته اساسی توی روحیه علمی هر فرده که از طریق مطالعات علمی بدست میاد و اینجوری می‎‌تونید مفاهیم رو یکبار دیگه برای خودتون بازتولید یا حداقل بازخوانی کنید و اتفاقا به کنکورتون هم خیلی کمک می‌کنه؛ یعنی با یه تیر دو نشون زدید!

 

  • به جز نتیجه‌ای که در کنکور کسب کردین، فکر می کنین این مطالعه و دوره چندماهه که صرف کنکور کردین، چه چیزهایی به شما یاد داد؟

خب مداومت رو توی این دوران تمرین کردم و احتمالا برای آینده خودم مفید خواهد بود. همچنین سؤالات ذهنیم درباره خیلی از مسائل روان‌شناسی تقویت و تحکیم شد و مسیر علمی آینده‌ام رو تا حدی روشن کرد.

 

  • چه کسانی رو بیشتر از همه در موفقیت خودتون سهیم می دونین؟

بعد از خانواده که همه جوره و همیشه پشتم بودن و هستن و صمیمت زیادی بین ما هست، فردی که همراه همیشگی‌ام بود رفیق عزیزم محسن بود که خداروشکر اونم بالینی قبول شد و با اینکه باهم رقابت داریم ولی باید اعتراف کنم که خیلی از من بهتره.

  • ممنونم از وقتی که برامون گذاشتین. اگر صحبتی هست که دوست دارین بگین، ما به گوش جان میشنویم.

باید تشکر ویژه‌ای از شما و مجموعه زحمت‌کشتون داشته باشم که گذشته از بحث کنکور و محتواهای دقیقی که ارائه می‌کنید، من حس احترام و قدردانی رو از شما دریافت می‌کنم که به شدت ارزشمنده…

  • به عنوان آخرین سخن، روان آموز رو به یک جمله یادگاری مهمون کنین.

آخرین کلام رو حدیثی از امام صادق (ع) درنظر گرفتم که می‌تونه چراغ راه خیلی از ماها که به خودمون شک داریم باشه:

مَا ضَعُفَ بَدَنٌ عَمَّا قَوِيَتْ عَلَيْهِ اَلنِّيَّةُ .

نیروی بدنى ممكن نيست از انجام عملى كه انسان جداً تصميم آن را گرفته باشد، ضعيف و ناتوان گردد.

  • با آرزوی سلامتی، موفقیت و سرزندگی برای شما همراه عزیز و همه مخاطبین دوست داشتنی روان آموز