در این قسمت از سری مصاحبه ‌های روان آموز با مصاحبه با رتبه 36 ارشد بالینی 1400 در خدمتتان هستیم. در ابتدا معرفی کوتاهی را از زبان یکی از رفقای روان‌آموزی ما می‌خوانید. «من سپیده کاردان هستم، 25ساله‌ام و ساکن شهر تهران. در مقطع کارشناسی، رشتۀ علوم آزمایشگاهی خواندم و ورودی 96 دانشگاه علوم‌پزشکی تهران بودم. اما برای مقطع ارشد، تصمیم گرفتم روانشناسی بخوانم. سال 1400، در کنکور ارشد روانشناسی، رتبۀ 36 بالینی را کسب کردم و الان دانشجوی روانشناسی بالینی دانشگاه علامه‌طباطبایی هستم.»
  • چطور رشتۀ روانشناسی را انتخاب کردی؟

براساس علاقۀ درونی و یک رؤیا.
  • تعریفت از موفقیت و شکست چیست؟

موفقیت، یعنی انجام دادن کارهایی که بهشان علاقه داریم و شکست هم عدم توانایی تغییر دادن شرایط است. از مهرماه سال 1399، دست‌و‌پاشکسته شروع به درس خواندن کردم. اولین قدمم، خرید یک پک کتاب کنکور بود؛ صرفا برای آشنایی با منابع و برای این‌که از تصمیمم مطمئن شوم.
  • از کدام خدمات و محصولات روان‌آموز استفاده کردی؟

از کلاس‌های آنلاین رشد و بالینی و کتاب‌های رشد، بالینی و کودکان استثنائی استفاده کردم. از کلاس‌های آنلاین، به‌شدت راضی بودم؛ مطالب، خیلی عالی توضیح داده‌شدند.
زبان روان‌ آموز، به‌نظرم خوب بود. من برای درس زبان، کتاب متون «لیندا لیل» و کنکورهای سال‌های اخیر را هم مطالعه کردم. برای سه درس رشد، بالینی و استثنایی هم همان‌طور که در سوال قبل گفتم، کتاب‌های روان‌آموز را خواندم.
  • برای درس خواندن برنامۀ بلندمدت داشتی؟

نه، برنامه‌هایم کوتاه‌مدت بود. مثلا تصمیم می‌گرفتم در بازه زمانی مشخصی، یک درس را تمام کنم.
  • از خدمات مشاورۀ کنکور هم استفاده کردی؟

خیر، چون حس خوبی از بردن زندگیم در قالب برنامه‌های طولانی‌مدت ندارم. بیشتر تمایل داشتم روزهایم، انعطاف‌پذیر باشند.
  • برنامه‌ریزی درسی تو چه ویژگی‌های مثبتی داشت که بخواهی به دیگران منتقلش کنی؟

من با توجه به ویژگی‌های شخصی‌ام، به خودم آزادی زیادی در مطالعه می‌دادم. بر همین اساس هم بود که برای هر درس، برنامه‌ریزی کوتاه‌مدت مخصوص‌به‌خودش را داشتم اما این روش را به دیگران توصیه نمی‌کنم، چون ممکن است با استرس شدیدی مواجه شوند.  
  • در سال کنکورت از تلفن همراه و فضای مجازی هم استفاده می‌کردی؟

بله، از فضای مجازی برای یادگیری مطالب فیزیولوژی استفاده می‌کردم.
  • درطول این یک سال چه تفریحات و سرگرمی‌هایی داشتی؟

تماشای فیلم یک ساعت، مطالعۀ زبان فرانسوی هفته‌ای چهار ساعت، تمرین سنتور تقریبا به‌مدت 40دقیقه، مطالعۀ رمان انگلیسی درحد 4 تا 5 صفحه.

  • عادت‌های مثبت و منفی‌ات را که به‌نظر خودت بر نتیجۀ کنکور تأثیر داشتند، چه می‌دانی؟

عادت اشتباهم، نداشتن ریتم شبانه‌روزی مناسب بود و ویژگی مثبتم، جسارت داشتن در شکست خوردن و به‌دنبال راه‌حل جدید گشتن.

  • وقت‌های خستگی و ناامیدی، چه کار می‌کردی؟

با مادرم حرف می‌‎زدم و از راهنمایی‌هایش استفاده می‌کردم.

  • انگیزه‌ات از ادامه‌تحصیل در روانشناسی چیست؟

کمک به خودم و انسان‌تر شدن.

  • برای مطالعۀ هر درس، شیوۀ متفاوتی داشتی؟

بله برای یک سری دروس، از ویدیوهای زبان‌اصلی موجود در یوتیوب استفاده می‌کردم.

  • چالش‌برانگیزترین درس برای تو چه بود؟

آمار و روش‌تحقیق. در یک کلاس هم شرکت کردم اما متأسفانه در کنکور، وقت کم آوردم و نتوانستم درصد خوبی کسب کنم.

  • نقطۀ قوتت، چه درسی بود و برای بهره‌گیری بهتر از آن چه می‌کردی؟

نقطۀ قوتم درس زبان بود. هر شب، همراه خواهرم چهار، پنج صفحه کتاب‌ داستان انگلیسی می‌خواندم.

  • کمی از روز کنکورت تعریف کن.

شب قبل از کنکور از شدت اضطراب، فقط یک ساعت خوابیدم و مواجهه با سوالات روانشناسی بالینی، واقعا شوکه‌ام کرد.

  • بعد از دریافت دفترچه به چه نحوی به سوالات پاسخ دادی؟

به‌ترتیب دفترچه عمل کردم، به‌جز در درس آمار که یک‌دور همۀ درس‌ها را زدم و بعد رفتم سراغش.

  • اگر یک‌بار دیگر در موقعیت کنکور قرار بگیری، چه اشتباهاتی را انجام نمی‌دهی؟

ریتم شبانه‌روزی‌ام را تنظیم می‌کنم.

  • برای رتبه‌برتر شدن از چه چیزهایی در زندگی‌ات چشم‌‎پوشی کردی؟

از تفریحات بیرون از خانه چشم‌پوشی کردم، البته چندان هم اهل گشت‌وگذار نیستم.

  • توصیه‌ات به داوطلبین کنکور سال‌های آینده چیست؟

یک تصمیم مشخص بگیرند و برای محقق کردنش، هر ریسکی را بپذیرند.

  • به‌جز نتیجۀ کنکور، این دورۀ مطالعاتی چه چیزهایی به تو یاد داد؟

حس می‌کنم شاید کمی انسان‌تر شده‌باشم.

  • چه کسانی را بیشتر از همه در موفقیت خودت سهیم می‌دانی؟

خواهرم، مادر و پدرم و دوستان عزیزم.

  • اگر حرفی هست که دوست داری بگویی، ما به گوش جان می‌‎شنویم.

خیلی ممنونم از مجموعۀ خوب‌تان و کتاب‌ها و کلاس‌های باکیفیتش که واقعا مفید و کمک‌کننده‌اند.

  • روان‌آموز را به یک جملۀ یادگاری مهمان کن.

«We know what we are, but know not what we may be.»؛ این جمله مال یکی از کتاب داستان‌هایی است که در سال کنکور مطالعه می‌کردم و خیلی دوستش دارم.