مصاحبه با آقای پیام مشایخ نسب، نه فقط به خاطر رتبه عالیشون در کنکور ارشد روانشناسی بالینی 96، بلکه بخاطر تجارب بسیار خوبشون هست که از دو بار کنکور دادن حاصل شده است. از نظر من خط به خط این مصاحبه ارزشمند هست چرا که هم به رازهای موفقیت و هم به یک سری اشتباهات اشاره دارد. ایشان وقت زیادی صرف نوشتن این تجربه ها برای ما کرده اند. صمیمانه از ایشان سپاس گزاریم و به ایشان مجدد میگوییم که رتبه ای که سازمان سنجش معرفی می کند، فقط و فقط یک عدد است و آنچه ارزشمند است تلاش شما برای رسیدن به هدفتان بوده است و تلاش شما بسیار عالی و ارزشمند بود.

 

  • لطف می کنید خودتون رو برای دوستان معرفی کنید

پیام مشایخ نسب ،رتبه 45 بالینی و 36 عمومی، متولد سال 1368

 

  • ورودی چه سالی و کدوم دانشگاه بودین؟

ورودی مهر 88. دانشگاه پیام نور لواسان، رشته مهندسی نرم افزار

 

  • اولین قدمی که برداشتین برای شروع چی بود؟

بعد از اینکه تصمیم به تغییر رشته گرفتم ، 4 رشته مد نظرم بود که بعد از تحقیق و مشاوره با افراد مرتبط و اگاه و در نظر گرفتن شرایط شخصیم در نهایت به این نتیجه رسیدم که که اول روانشناسی رو انتخاب کنم. این شروع اصلی قضیه بود اما شروع مطالعه کنکور بلافاصله بعد از این تصمیم گیری و از آبان ماه سال 94 بود که بعد از کسب اطلاعات اولیه در مورد کنکور روانشناسی از طریق اینترنت و یکی از دوستان خوبم که دانشجوی این رشتس ، منابعی رو تهیه کردم و تقریبا همه چیزو موقتا کنار گذاشتم و به طور جدی مشغول درس خوندن شدم. اما اگر اولین قدم شروع در سال دوم منظورتونه باید بگم اولین قدم انتخاب مشاور و تماس با مشاور بود.

 

  • شما سال قبل هم کنکور داده بودید و نتیجه ای که راضی کننده براتون باشه کسب نکرده بودید. فکر میکنید مهم ترین اشتباهات قبلیتون چی بود که امسال تکرارش نکردید و از همون شروع حواستون بهش بود؟

علی رغم اینکه تو سال اول هم واقعا زحمت زیادی کشیدم و تایم مطالعم در مقاطعی حتی بیشتر از سال دوم بود (تا روزی 12 ساعت) اما رتبه 251 بالینی شدم که حتی نزدیک به انتظارم هم نبود. چند مورد توی این اتفاق تاثیر داشتن:

شاید اولیش اضطراب خیلی شدید من سر جلسه کنکور بود که باعث شد نتونم جلسه رو مدیریت کنم. این مساله باعث شد هم وقت کم بیارم و به تمام سوالات زبان نرسم (که البته متاسفانه این مساله امسال هم به دلیل دیگه ای اتفاق افتاد که اخر مصاحبه در موردش توضیح میدم) و هم چندین تست که بلد بودم، یا نزدم یا غلط زدم.  سال دوم اولین قدم حل کردن این اضطراب و رسیدن به اعتماد به نفس و آرامش بود.

مورد دوم منابع بود. سال اول بیش از 95 درصد منابعی که استفاده کرده بودم کتاب های مدرسان بود که اکثرا یا ناقص بودن و یا غلط.به نظرم کتاب های مدرسان و اساسا هر جزوه و کتابی از این دست باید به عنوان مکمل استفاده بشن نه منبع اصلی. به خصوص برای کسایی مثل من که تغییر رشته ای هستن.

مورد سوم مشاوره و برنامه ریزی بود. سال اول با هیچ مشاوری صحبت نمیکردم و صرفا بر اساس دیدگاه خودم و احیانا دوستام و همینطور بودجه بندی آزمونای آزمایشی برنامه ریزی میکردم. اما سال دوم به این نتیجه رسیدم که بهتره از کسی که تجربه و تخصص در زمینه کنکور داره کمک بگیرم و از همون ابتدا از مشاوره منظم استفاده کردم. علاوه بر بحث برنامه ریزی ، در واقع همین “مشاوره” بود که باعث شد دو مورد اولی هم که ذکر کردم به شکل صحیحی اصلاح بشن.

مورد چهارم عدم مطالعه درس آمار و اکتفا کردن به روش تحقیق بود به تصور اینکه اهمیت کمتری داره و زمانش رو برای دروس مهم‌تر میذارم. که با توجه به سخت بودن آمار و روش تحقیق در کنکور 95 باعث شد خیلی متضرر بشم اما در سال دوم برای آمار هم وقت کافی گذاشتم و درصد نسبتا مناسبی هم کسب کردم.

 

  • از ابتدا برنامه بلندمدت داشتین؟ میدونستین که با هر درس چطور میخواین رفتار کنین؟ کی مرور کنید و غیره؟

بله قطعا. خب نسبت به سال اول آگاه تر بودم و حداقل پیش زمینه ذهنی داشتم از مطالب و دروسی که قرار بود بخونم. با توجه به این تجربیات و صحبت های مشاورم از ابتدا میدونستم که قراره تا کنکور چه اتفاقی بیوفته. در واقع مشاور یک برنامه بلند مدت برام تنظیم کرد که باعث شد یک ذهنیت کلی از کاری که قراره انجام بشه داشته باشم و این مساله اولین فایدش ایجاد آرامش بود واسترس اینو نداشتم که نکنه به فلان درس یا فلان مرور نرسم و نزدیک کنکور وقت کم بیارم برای مطالعه همه مطالب. بعد این برنامه با توجه به بودجه‌بندی آزمون ها به قسمت های کوچکتر با جزئیات بیشتر تقسیم میشد. برنامه مشخصی برای هر درس وجود داشت و میدونستم که هر درس و حتی هر کدوم از سر فصل های هر درس با توجه به اهمیتشون و ضعف و قوت من در اونها، قراره چند بار دوره بشه یا تست هاش زده بشه و یا احیانا در صورت نیاز منابع بیشتری مطالعه بشه. همینطور بر اساس برنامه ریزی از ابتدا میدونستم که بعضی دروس مثل مرضی و رشد و بالینی باید از همون شروع کار مطالعه بشه و چند بار هم دوره بشه اما دروسی مثل انگیزش هیجان و علم النفس مطالعشون دیرتر از بقیه شروع خواهد شد.

 

  • میدونیم که برنامه ریزی طی مسیر یک چیز شخصی است و از فردی به فردی متفاوته. اما هر برنامه ریزی یک سری اصول مشخص داره. شما چه اصولی رو رعایت می کردید که فکر میکنید باعث موفقیت شما بود و باید به بقیه منتقلش کنیم؟

به نظرم اولین نکته ای که باید رعایت بشه و خیلی حیاتیه تعهد و جدیته. و فکر میکنم این تعهد و جدیت وقتی حاصل میشه که من بدونم واقعا چی میخوام ، هدفم چیه ، برای چی دارم این کار رو انجام میدم و این کار چقدر برای من ، زندگیم ، آیندم و ایجاد احساس رضایت درونی و شخصی از خودم اهمیت داره.درک اهمیت مساله خیلی مهمه.در این صورت وقتی برنامه ای میریزی خودتو ملزم میدونی که با  دقت و تلاش زیاد عملیش کنی و دیگه مسائل جانبی و حاشیه ای که مزاحم کارت هستن ناخوداگاه کنار میرن.

مساله بعدی حفظ تعادله. البته خیلی کار سختیه و منم همیشه موفق نبودم اما سعی میکردم که انجامش بدم. میتونم بگم هر موقع این تعادل بهم خورد روند و کیفیت مطالعم کاملا مختل شد.  خیلی مهمه که انرژی روانی و ذهنمیون و در واقع ورودی و خروجی ذهنمون رو در حد متعادلی نگه داریم. به همون نسبت که از ذهن و بدنمون کار میکشیم شارژشون هم بکنیم. البته این مساله به نظرم برای هر کس میتونه به شکل متفاوتی انجام بشه و همینطور آستانه تحمل و خستگی افراد متفاوته. برای من خستگی ذهنی بیش از خستگی بدنی تاثیر منفی میذاشت و با توجه به این مساله سعی میکردم با وقت گذاشتن برای علایق دیگم خودمو از این نظر شارژ کنم.شاید به نظر خنده دار بیاد اما من برای این قضیه حتی به نوع غذاهایی که مصرف میکردم و متناسب بودنشون با شرایط جسمی و روحی و فعالیت و مزاجم دقت میکردم و واقعا هم تاثیرگذار بود. همچنین همونطور که ابتدای صحبتم اشاره کردم تعداد ساعت های مطالعه من در سال اول بیش از سال دوم بود اما این مساله منجر به نتیجه گیری نشد و یکی از دلایلش همین بود که اون میزان مطالعه تعادل انرژی منو بهم میزد و راندمانم رو کم میکرد.

نکته مهم دیگه اینه که برنامه ریزی معقول و اجرایی باشه. خیلی وقتا به خصوص توی شروع قصه ی کنکور ممکنه بخاطر انرژی و انگیزه زیاد برنامه های خیلی سنگین تنظیم کنیم و کلی هم کیف کنیم با نگاه کردن بهش. (خود من با این مساله مواجه بودم و بیش از حد جاه طلبانه برنامه ریزی میکردم که با کمک مشاورم تا حد زیادی این مشکل حل شد) اما این سبک برنامه ها تحت هر شرایطی مضره. اگر نتونیم اجراش کنیم (که اکثرا این اتفاق میوفته) احتمالا باعث دلسردی ، نا امیدی ، احساس بی کفایتی و در نهایت استرس میشه. اگرم بتونیم اجراش کنیم، هم اونقدر انرژی میگیره و خستمون میکنه که تو دوره بعدی برنامه ریزی راندمانمون نصف یا حتی کمتر میشه و هم اون تعادلی که عرض کردم بهم میخوره. بنابراین بهترین برنامه برنامه ایه که واقع بینانه و متعادل باشه.

 

  • شما تایم کاملا آزادی برای درس خوندن نداشتید. چطور تنظیم کردید که مطالعه منظم صورت بگیره؟ فکر میکنید برای حفظ نظم برنامه مهمترین اصل چیه؟

به نظرم برای شخص من تنظیم تایم خواب و بیداری خیلی مهم بود. سعی کردم این تایم رو طوری تنظیم کنم که هم استراحت کافی رو داشته باشم هم استفاده بهینه ای از زمان های بیداریم بشه. البته قطعا این مساله تحت تاثیر ماهیت اون کارهای دیگه ای که آدم به جز مطالعه برای کنکور داره هم قرار میگیره و شاید من تو این زمینه تا حدودی خوش شانس بودم چون اکثرا تنظیم زمان در اختیار خودم بود اما فکر میکنم بالاخره هر کسی میتونه در نهایت به یک حد استانداردی در این زمینه برسه. اما معتقدم لازمه این موضوع هم باز همون تعهد و جدیتی هست که عرض کردم. من خودمو ملزم میدونستم که برنامه رو تحت هر شرایطی اجرا کنم و گاهی که به دلایل مختلف موفق نمیشدم به شدت از خودم عصبانی میشدم اما سعی میکردم اون عصبانیت رو تبدیل به انگیزه مضاعف کنم برای جبران، نه دلسردی و نا امیدی و استرس.

به نظرم به طور کلی وقتی همه کارای شما نظم پیدا کنن و مرتب انجام بشن ناخوآگاه درس خوندن هم منظم خواهد شد و جای خودش رو در برنامه روزانه پیدا خواهد کرد.

 

  • لیست منابع یکی از مهمترین چیزهایی هست که برای مطالعه از ابتدا مشخص می کنیم. شما چه منابعی رو مطالعه کردین؟

لازم میدونم اینجا هم تاکید کنم که منابع خوب خیلی خیلی مهمه در غیر اینصورت حتی اگر روزی 20 ساعت هم مطالعه کنیم چیزی به جز آب در هاون کوبیدن نیست. این مساله از اصلی ترین مواردی بود که بین رتبه سال اول و دوم من تفاوت ایجاد کرد.

آسیب شناسی: دو جلد گنجی + خلاصه های مدرسان سال اول که خودم نوشته بودم + فلش کارت های نرم افزار نارنگی

استثنایی: مدرسان+جزوه دکتر پیری ( به نظرم بهتر بود در کنار میلانی فر مطالعه بشن که البته مشاورم بهم گفتن اما متاسفانه من سهل انگاری کردم)

بالینی : فیرس + مدرسان + قسمت هایی از جزوه های روان آموز و کیهان که در فیرس و مدرسان نبود.

رشد: دو جلد لورا برک + مجموعه های 1 و 2 روان آموز

فیزیولوژی: مجموعه فیزیولوژی روان آموز + فلش کارت های نارنگی + پیری

انگیزش و هیجان : خداپناهی

آمار و روش تحقیق : مدرسان

علم النفس: کتاب عالم النفس کجباف + مدرسان

زبان: فلش کارت های لغات لیندالیل نارنگی + سید محمدی

 

  • در درس خاصی ضعیف بودید؟ و برای این درس چه کردید؟

به طور خاص در روش تحقیق ضعیف بودم که با توجه به ماهیت این درس عمدتا سعی کردم با مطالعه و مرور بیشتر با توجه به سبک تست ها این مشکل رو حل کنم. همینطور در مورد درس های فیزیولوژی و علم النفس با توجه به تجربیات سال قبل و سوالات کنکور 95 سعی کردم یه مقدار اصلاحات انجام بدم. در واقع در این دو درس ضعیف نبودم اما منابعم ناقص بود و باعث شده بود درصد دلخواهم بدست نیاد. سال اول برای علم النفس فقط مدرسان و برای فیزیو فقط کتاب دکتر پیری رو مطالعه کرده بودم که به هیچ وجه کافی نبودن. در مورد فیزیولوژی شاید جالب باشه بدونید که تا 1 هفته بعد از عید نرسیده بودم یک دور کامل کل جزوه فیزیولوژی رو بخونم چون همونطور که میدونید هم حجمش بسیار زیاده هم خط به خط نکتس. اما 1 هفته بعد از عید فقط با مرور هر روزه و مرتب فلش کارت های نارنگی تونستم 84.44 درصد فیزیولوژی بزنم اونم در شرایطی که یکی دو فصل از فلش کارت ها رو هم نرسیده بودم بخونم. البته به دوستان(به خصوص تغییر رشته ای ها) توصیه میکنم حتما قبلش مطالب رو از روی کتب و جزوات خونده باشن بعد برن سراغ فلش کارت. من هم در واقع همین کارو کردم. هم سال قبل و هم امسال کتاب دکتر پیری رو به طور کامل چند بار خونده بودم و جزوه فیزیولوژی روان آموزم تقریبا نصفش رو خونده بودم و بعد از اون فقط فلش کارت ها رو خوندم.

 

  • چه مسایلی طی راه برای شما پیش میامد که شما رو خسته یا ناامید کنه؟ با این فکرها و مسایل چکار می کردید؟

مسائل مختلفی بود. مثلا عدم نتیجه گیری دلخواه تو آزمون آزمایشی و یا فکرها و ترس هایی از این دست که اگه امسالم قبول نشم چی.. چون من تابستون اعزام به خدمت هستم و این آخرین فرصتم بود برای اینطوری درس خوندن. و به خصوص که پارسال هم کلی تلاش کرده کرده بودم اما شکست خوردم و با توجه به علاقه و انگیزه شدیدی که واسه درس خوندن تو این رشته دارم شکست مجدد میتونست خیلی ضربه روحی سنگینی باشه. بهترین راه برای مقابله با این مسائل این بود که بهشون فکر نکنم ، به خودم انگیزه بدم و موفقیت رو توی ذهنم تصور کنم، سعی کنم تلاشمو بیشتر کنم و مثبت باشم ، از ایجاد شدن وقفه توی مطالعم جلوگیری کنم ، از درس خوندن لذت ببرم و شاید از همه مهمتر اینکه به توانایی خودم و مسیری که دارم میرم اعتماد کنم. البته الان گفتن اینها شاید خیلی ساده به نظر برسه یا حتی خیلی کلیشه ای! ولی باور کنید که تحت اون فشار و اون خستگی واقعا انجامشون کار سختیه ، اما در نهایت اونی میتونه سالم به خط پایان برسه که تو چنین موقعیت هایی استقامت روانی خوبی داشته باشه.

ضمن اینکه بازخوردهایی که از دوستام و به خصوص مشاورم میگرفتم خیلی تو ایجاد آرامش و خنثی کردن این ترس ها و ناامیدی ها موثر بود. البته این شاید بیشتر به خصوصیت های فردی آدما مربوط بشه اما برای شخص من یکی از تاثیرات بزرگ مشاور همین بازخوردها بود و اینکه میدیدم یک شخص باتجربه و موفق در زمینه کنکور داره مسیرم رو تایید میکنه باعث میشد احساس اطمینان و آرامش بیشتری پیدا کنم.

 

  • آیا جایی آزمون آزمایشی میدادین و اگر میدادین نتایجش و فیدبکی که ازش میگرفتین چطور بود؟

بله. من آزمون های آزمایشی سازمان سنجش رو شرکت میکردم. اکثرش رو رتبه 1 شدم به جز 3 مورد که 5 ، 8 و آخرین آزمون رو 13 شدم.

به نظرم اینکه نگاه به آزمون چطور باشه به خیلی چیزا بستگی داره. به طور کلی نه باید خیلی به نتایجش مغرور شد و احیانا روند مطالعه رو شل کرد و نه باید خیلی از نتایج نا امید شد. البته که یه حدودی از وضعیتتون رو برای شما مشخص میکنه. باید سطح دشواری آزمون و استاندارد بودن سوالارو در نظر گرفت که البته این شاید بیشتر تجربی باشه. اما خیلی نمیشه به نتایج ازمون ها اعتماد کرد چون خیلی پیش میاد که سوالات استاندارد نباشه یا حتی غلط های عجیب و غریب وجود داشته باشه. من هر دو سال آزمون های سنجش رو شرکت میکردم که البته سال اول خیلی کیفیت بهتری داشت.

یکی از اشتباهات من که باعث شد نتونم رتبه بهتری کسب کنم مربوط به همین آزمون ها بود. علی رغم توصیه های چند باره ی مشاورم در این زمینه،شاید بیش از حد آزمون هارو جدی گرفتم. اصلی ترین تاثیر این اشتباه دقیقا تو هفته اخر کنکور و بخاطر آزمون اخری بود که 13 شدم. تا قبل از اون آزمون من کاملا طبق برنامه مطالعاتی مشاورم پیش رفته بودم و کنکورهای سال های 95 تا 90 رو هم به ترتیب زده بودم. میانگین های وزندارم عموما بالای 70 بود و واقعا حالم خوب بود. سرشار از اعتماد به نفس و روحیه و بی صبرانه منتظر روز کنکور و رتبه ی زیر 10. اما آزمون آخر که یک هفته قبل از کنکور بود غیر استاندارد ترین و بدترین آزمونی بود که تا اون موقع داده بودم. سوالات به شدت سخت و غیر استاندارد و تعداد زیادی از سوالات و یا کلید پاسخ غلط بودن. این مسائل باعث شد برای اولین بار رتبم تک رقمی نشه و استرسی که بهم داد تمام اون اعتماد به نفس و روحیه رو خراب کرد و باعث شد هفته آخر  برنامه اصلی که داشتم رو بذارم کنار و فشار خیلی سنگینی به خودم وارد کنم و حجم زیادی مطلب رو توی اون 4-5 روز مجددا بخونم طوری که ساعت 4 بعد از ظهر روز قبل از کنکور احساس میکردم مغزم دیگه کار نمیکنه. و سر جلسه کنکور این خستگی واقعا تاثیر خیلی بدی روی عملکردم گذاشت که یکی از نتایجش خراب شدن درصد مرضی و زبانم بود و همینطور در بالینی و رشد میتونستم درصدهای خیلی بهتری کسب کنم اما چنتا تستی که در حالت عادی باید به راحتی و بدون مکث میزدم رو یا نزدم یا غلط زدم.

بنابراین پیشنهاد میکنم به آزمون آزمایشی و رتبه و ترازش اونقدر جدی نگاه نکنیم و هدف صرفا رفع نقاط قوت و ضعف با در نظر گرفتن سطح دشواری و استاندارد بودن آزمون در هر درس باشه هرچند که میدونم شاید توجه نکردن به رتبه کار سختی باشه.

 

  • فکر می کنید برجسته ترین ویژگی یا ویژگی هایی شخص شما که در موفقیت شما موثر بوده چه چیزهایی هست؟

به نظرم مهمترین ویژگی استقامت و انعطاف پذیری روانیم بود وگرنه به هیچ وجه نمیتونستم بعد از شکست در سال اول و با توجه به شرایط زندگی شخصیم یک سال دیگه دوباره برای کنکور روانشناسی  بخونم.علاوه بر مسائلی که گفتم خیلی از مسائل شخصی هم هست که خیلی اینجا مجال گفتنش نیست اما واقعا از نظر روحی شرایط رو به شدت سخت میکرد و تحمل و کنترل اون فشار سنگین روانی شاید مهمترین کاری بود که انجام دادم.

بعد از این موضوع باز همون مساله تعهد و جدیته و البته انگیزه ای که داشتم و اینکه میدونستم دقیقا هدفم چیه و از این درس خوندن و دانشگاه رفتن چی میخوام. این مسائل باعث میشد با تمام توان برای هدفم بجنگم و تلاش کنم و بتونم سختی و خستگیش رو تحمل کنم. و البته باور به اینکه هر چیزی و هر علاقه ای با خواستن و تلاش کردن دست یافتنیه، هر چقدر هم که شرایط سخت باشه.

 

  • به جز نتیجه ای که در کنکور کسب کردید، فکر می کنید این مطالعه و دوره چندماهه که صرف کنکور کردید چه چیزهایی به شما یاد داد؟

اول اینکه وقتی در مسیر علاقمون قدم برداریم خیلی از کارهای سخت آسون و لذت بخش میشن و اینطوری حتی در سخت ترین شرایط هم زندگی کردن با امید و لذت همراه خواهد بود.

دوم همون مطلبی که بالاتر عرض کردم: اگر تلاش کنم به نتیجه خواهم رسید. و البته نکته خیلی مهمتری که یاد گرفتم این بود صرفا تلاش زیاد نیست که آدم رو به نتیجه میرسونه. بینش و آگاهی و اطلاعات کامل نسبت به هدف و مسیر دستیابی به هدف، واقعا حیاتی ترین مساله است. تلاش کردن در این شرایطه که باعث موفقیت و نتجه گیری میشه.

سوم اینکه واقعا با تمام وجود درک کردم که بزرگترین دارایی و گنج برای آدم داشتن دوستان خوب و ارتباط با آدم های خوبه. اگر این دوستان و این آدم ها نبودن قطعا من امسال هم شکست می خوردم.

 

  • اگه بخواید موفقیتتون رو به کسی تقدیم کنید اون نفر یا افراد کیا هستن؟

البته شخصا به اندازه دیگران رتبم رو موفقیتی نمیبینم که قابل تقدیم کردن باشه. اما اول از پدر و مادرم تشکر میکنم بخاطر زحماتی که این مدت متحمل شدن.

همونطور که بالاتر عرض کردم دوستایی دارم که حمایتشون واقعا تاثیر بسیار بسیار زیادی توی نتیجه گیری من داشت. و واقعا نمیدونم میتونم یه روزی لطفشون رو جبران کنم یا نه..  همینطور بخاطر باور و اعتمادی که بهم داشتن در شرایطی که هیچ کس دیگه ای نداشت ازشون تشکر میکنم. واقعا به دوستیشون افتخار میکنم.

اما یکی از اون آدمایی که انتهای سوال قبلی عرض کردم، مشاور بنده سرکار خانم دکتر خجوی هستن که واقعا اگر ایشون نبودن خیلی از اتفاقات به شکل متفاوتی رقم میخوردن. واقعا ازتون ممنونم خانم خجوی. هر قدر تشکر کنم واقعا کمه. راهنمایی ها و حمایت های شما نقش به شدت پر رنگی در نتیجه گیری من داشت و بی نهایت خوشحالم از انتخابی که کردم و همونطوری هم که قبلا خدمت خودتون عرض کردم واقعا ناراحتم که رتبه ای که بدست اومد باعث شد زحمات شما و خودم به اندازه کافی نمود پیدا نکنه.

 

  • من هم از اینکه با شما کار کردم بی نهایت خوشحالم. نظرتون درباره سایت روان آموز چی هست؟

قطعا هر شخص و هر مجموعه ای نقاط قوت و ضعف خاص خودشو داره و روان آموز هم از این قاعده مستثنی نیست. اما شاخص ترین ویژگی که من در سایت و مجموعه روان اموز دیدم و حس کردم، تلاش و فعالیت دلسوزانه بود و اینکه واقعا هیچ وقت هیچ موضوعی فدای مسائل مالی نمیشه و اولویت اول همیشه کیفیت و کار صادقانه و دلسوزانست. هر جزوه و نمونه سوالی که از این مجموعه خوندم به وضوح مشخص بود که چقدر با دقت و با کیفیت براش وقت گذاشته شده و زحمت کشیده شده. به جرات میگم مجموعه رشد و مجموعه فیزیولوژی و همینطور فلش کارت های نارنگی فوق العاده کامل و مفیدن. به خصوص مجموعه رشد که بی نظیره و اگه از 76.67 درصد رشدی که زدم راضی نیستم دلیلش فقط و فقط اینه که به راحتی میشد 100 زد و اگه این اتفاق نیوفتاد دلیلش فقط بی دقتی من بوده وگرنه پاسخ تک تک سوالات تو مجموعه دو جلدی روان آموز بود.

 

  • ممنونم از وقتی که برامون گذاشتین. اگر سوالی بوده که من نپرسیدم یا سخنی که خودتون دوست دارین بگین ما می شنویم.

بخاطر طولانی شدن صحبت هام و پر حرفی عذر خواهی میکنم. همونطور که عرض کردم شخصا رتبه ای که بدست اوردم رو اونقدر موفقیت چشم گیری نمیدونم و حداقل انتظار خودم بیش از این بود اما متاسفانه 3 مساله باعث شدن که خواسته من به طور کامل براورده نشه. دلیل اینکه سعی کردم با جزئیات کامل و یه مقدار مفصل پاسخ سوالات رو بدم در واقع اینه که فکر میکنم عموما این دست اشتباهاتی که من کردم رایج هستن و شاید صحبت های من باعث بشه دوستانی که سال بعد کنکور روانشناسی بالینی دارن آگاهی بیشتری پیدا کنن و بتونن مدیریت بهتری نسبت به من داشته باشن و نتایج بهتری بگیرن. به همین دلیل سعی کردم همه چیز رو تا حد امکان با جزئیات بیان کنم که دوستان درک کامل تری از موضوع پیدا کنن.

اما اون سه موردی که عرض کردم تاثیر منفی قابل ملاحظه ای در رتبه من داشتن:

یکی همون موضوع خستگی سر جلسه و فشار اوردن بی دلیل هفته آخر بود.

دوم اشتباه در مدیریت زمان سر جلسه بود

و سوم معدل موثر لیسانسم که البته متاسفانه در این رابطه دیگه کاری از دستم بر نمیومد.

لازم میدونم در مورد نکته دوم یه توضیحی بدم. من با مشورت با مشاورم و همینطور آزمون و خطا در آزمون های آزمایشی به یک مدیریت زمانی و ترتیب مشخص برای پاسخ دادن به سوالات دروس مختلف در آزمون رسیده بودم. اما سر جلسه کنکور اتفاق نسبتا غیر منتظره ای افتاد و زمان پاسخ به سوالات 15 دقیقه نسبت به سال های قبل اضافه شده بود. همینطور تعداد سوالات دروس عمومی ، علم النفس و فیزیولوژی از 20 به 15 کاهش پیدا کرده بود. این مساله باعث شد که من حساسیتم نسبت به موضوع زمان و ترتیب پاسخ دهی کم بشه و با خیال راحت اون ترتیب و ساز و کاری رو که همیشه رعایت میکردم بهم بزنم و این اشتباه باعث شد که در نهایت برای زبان به شدت با کمبود وقت مواجه بشم طوری که فقط تونستم حدود 16 تا سوال رو نگاه کنم اونم کاملا با عجله و بدون دقت کافی. نتیجش هم درصد پایین 38.89 برای زبان بود در صورتی همیشه زبان رو بین 60 تا 70 میزدم و برای جبران معدلم روش حساب ویژه ای کرده بودم. بنابراین پیشنهاد میکنم اگه ترتیب و روش مشخصی برای پاسخ دادن به سوالات آزمون دارین تحت هیچ شرایطی سر جلسه کنکور تغییرش ندین و البته همیشه این آمادگی ذهنی رو داشته باشین که هر اتفاق غیر منتظره ای ممکنه بیوفته. اینطوری مدیریت آزمون رو از دست نمیدین.

در نهایت باز هم بابت پرحرفی عذر خواهی میکنم. امیدوارم حداقل مفید بوده باشه.

 

  • ما یک جمله اخر مصاحبه ها از دوستان به یادگار میگیریم. شما چه جمله ای رو برای ما یادگار میگذارید

لازمه ی شروع یک کار داشتن انگیزست. اما لازمه موفقیت در اون کار داشتن ثبات و حفظ اون انگیزست.