همۀ ما تصویری از خودمان در ذهنمان داریم که ذیل «خودپنداره» و «خودانگاره» تعریف میشود؛ دو واژۀ خیلی مهم که ارتباط نزدیکی با سلامت روان دارند! در مقالۀ پیشرو میخواهیم بفهمیم خودپنداره چیست و مفهوم نزدیک به آن، یعنی خودانگاره چه معنایی دارد. انواع خودپنداره را خواهیمشناخت و تفاوت خودانگاره و خودپنداره را یاد میگیریم. درنهایت هم تأثیر آنها را بر کیفیت زندگی و سلامت روان بررسی میکنیم.
لیست مطالب
خودپنداره چیست؟
خودپنداره، ترجمۀ واژۀ «self-concept» است که از روانشناسی انسانگرا، میآید و بهمعنی فکر و احساس ما دربارۀ خودمان است. بیایید برای بهتر فهمیدن این واژه و اینکه خودپنداره چیست، از «کارل راجرز»، روانشناس انسانگرای معروف کمک بگیریم. راجرز میگوید، معنی خودپنداره شامل تمام جنبههای هستی و تجربیاتی است که فرد در آگاهیاش درک میکند و با خودِ ارگانیسمی «organismic self» فرق دارد.
ارگانیسم یعنی موجود زنده با همۀ ویژگیهای فیزیکی و روانیاش. مثلا معدۀ شما بخشی از خودِ ارگانیسمیتان است اما شما به آن آگاهی ندارید؛ تا وقتی که مثلا دور از جانتان، معدهدرد شوید. پس بخشهایی از خودِ ارگانیسمی که واقعیت وجودی ما را شکل میدهد، ممکن است خارج از آگاهیمان باشد.
بعضی از بخشهایش را هم ممکن است ناخودآگاه، انکار کنیم. مثلا آدم ریاکاری که این خصلتش را انکار میکند چون با تصورش از خودش، یعنی با خودپندارهاش، هماهنگ نیست.
خودپنداره چطور شکل میگیرد؟


تجربههای ما در زندگی شامل رشد فیزیکیمان، دورۀ بلوغ و تأثیرات جسمانی و غیرجسمانیاش شامل کسب استقلال و میزان پذیرفته شدن در گروه همسالان و رابطه با والدین، مهمترین عوامل شکلدهندۀ خودپنداره هستند. شکلگیری خودپنداره فرآیندی پیچیده و تدریجی است که تحت تأثیر عوامل متعددی در طول زندگی رخ میدهد. مهمترین این عوامل عبارتند از:
- تجربههای زندگی: تمامی رویدادها، موفقیتها، شکستها، تعاملات و چالشهایی که در طول زندگی با آنها مواجه میشویم، نقش مهمی در شکلگیری باورهای ما دربارۀ خودمان ایفا میکنند. این تجربیات شامل رشد فیزیکی، دورۀ بلوغ و تأثیرات جسمانی و غیرجسمانی آن، کسب استقلال و میزان پذیرفته شدن در گروههای مختلف است.
- تعامل با افراد مهم: بازخوردها، ارزیابیها و نگرشهایی که از سوی افراد مهم زندگیمان نظیر والدین، خانواده، دوستان، معلمان و شریک زندگی دریافت میکنیم، به شدت بر خودپنداره ما تأثیر میگذارند. باور و اعتماد این افراد به ما و تواناییهایمان میتواند خودپنداره مثبتی را شکل دهد.
- پذیرش اجتماعی: میزان پذیرفته شدن و ارزشمند تلقی شدن در گروههای اجتماعی مختلف (خانواده، دوستان، همکاران و …) بر احساس ما نسبت به خودمان اثرگذار است. احساس تعلق و پذیرش میتواند به شکلگیری خودپنداره مثبت کمک کند.
- شخصیتهایی که با آنها همذاتپنداری میکنیم: خودپنداره همچنین میتواند از طریق داستانهایی که میشنویم شکل بگیرد. برای مثال، یک مطالعه نشان داد که خوانندگان زنی که عمیقاً در داستانی دربارۀ شخصیت زن سنتی غرق شده بودند، خودپندارۀ فمینیستیتری نسبت به کسانی داشتند که به اندازۀ آنها تحت تأثیر داستان قرار نگرفته بودند. بنابراین، ارتباط برقرار کردن و همذاتپنداری با شخصیت میتواند بر پاسخ عاطفی شما تأثیر بگذارد و ایدههای شما را دربارۀ خودتان تأیید یا تغییر دهد.
- نقشهای اجتماعی: ایفای نقشهای مختلف در زندگی و بازخوردی که از این نقشها دریافت میکنیم نیز در شکلگیری خودپندارۀ ما نقش دارد. موفقیت در ایفای یک نقش میتواند به تقویت خودپندارۀ مرتبط با آن نقش منجر شود.
- رسانهها: رسانههای جمعی و اجتماعی در شکلگیری خودپنداره نقش دارند. هنگامی که این رسانهها ایدهآلهای خاصی را ترویج میکنند، احتمال اینکه ما آن ایدهآلها را مال خود کنیم بیشتر میشود. هرچه این ایدهآلها بیشتر ارائه شوند، بیشتر بر هویت و ادراک ما از خود تأثیر میگذارند.
روانشناسان معتقدند پس از آنکه خودپنداره یا self-concept شکل گرفت، تغییر دادن آن، اگرچه غیرممکن نیست، اما دشوار است. ما معمولاً تمایل داریم تجربیاتی را که با خودپنداره فعلیمان همخوانی ندارند، نادیده بگیریم، انکار یا تحریف کنیم تا انسجام درونی خود را حفظ کنیم. با این حال، خودپنداره مفهومی ایستا نیست و بهویژه در دوران جوانی و در مواجهه با تجربیات جدید، میتواند دستخوش تغییراتی شود.
انواع خودپنداره
خودپنداره ساختاری چندبعدی است و میتوان آن را بر اساس جنبههای مختلف زندگی و ویژگیهای فردی دستهبندی کرد. انواع خودپنداره عبارتاست از:
← خودپندارۀ تحصیلی (Academic Self-concept): باوری که دربارۀ عملکرد و توانایی تحصیلیمان داریم.
← خودپندارۀ اجتماعی (Social Self-concept): باورِ ما نسبت به تواناییها و دستاوردهای اجتماعی و بینفردیمان.
← خودپندارۀ عاطفی (Emotional Self-concept): تصور ما از احساسات شخصی خود و میزان کنترلمان بر آنها.
← خودپندارۀ شغلی/حرفهای (Occupational/Professional Self-concept): باور فرد در مورد تواناییها، مهارتها و موفقیتهای خود در محیط کار و حرفه.
← خودپندارۀجسمانی/فیزیکی (Physical Self-concept): تصور فرد از ظاهر فیزیکی، جذابیت، سلامت و تواناییهای بدنی خود. خودانگاره زیرمجموعهای از این نوع خودپنداره است.
← خودپندارۀ کودکان (Children’s Self-concept): خودپنداره در کودکان معمولاً ملموستر و مبتنی بر بازخوردهای مستقیم است.
مطلب مرتبط: خودمراقبتی چیست و چرا رعایت آن ضروری است؟
وضوح و تفکیک خودپنداره به چه معناست؟


خودپنداره با دو مولفۀ «وضوح» و «تفکیک» سنجیده میشود. وضوحِ خودپنداره یعنی تصوری که از خودمان، تواناییها و عملکردمان داریم، چقدر تصویر واضح و مطمئنی است. تفکیک خودپنداره هم دربارۀ این است که ما چه تصویری از خودمان در نقشهای مختلف اجتماعیمان داریم. حالا این دو مولفه، چه اطلاعاتی دربارۀ خودپندارۀ ما دراختیارمان میگذارد؟
کسی که شناخت مبهم و متزلزلی از خودش دارد “وضوح پایین خودپنداره” و در هرکدام از نقشهای اجتماعیاش آدمِ کاملا متفاوتی است یا اصلا نمیتواند خودش را با اقتضائات نقشهای متفاوتش سازگار کند “تفکیک زیادی بالا و زیادی پایینِ خودپنداره” با مشکلاتی مثل عزتنفس پایین و مسائل سلامت روان مواجه خواهدشد.
ابعاد خودپنداره
خودپنداره ساختاری چندبعدی دارد که ابعاد مختلفی را شامل میشود:
- خودباوری (Self-efficacy): باور فرد به توانایی خود برای انجام موفقیتآمیز وظایف و دستیابی به اهداف.
- عزت نفس (Self-esteem): ارزیابی کلی فرد از ارزش و احترام خود.
- خودِ ایدهآل (Ideal Self): خودِ ایدهآل، فردی است که میخواهید باشید. این فرد دارای ویژگیها یا خصوصیاتی است که یا در حال تلاش برای رسیدن به آنها هستید یا میخواهید آنها را داشته باشید. تصویری که از خودتان در ذهن دارید.
- ویژگیهای شخصی/هویت (Personal Traits/Identity): درک فرد از ویژگیهای شخصیتی، علایق، ارزشها و باورهای منحصر به فرد خود.
- نقشهای اجتماعی (Social Roles): تصوری که فرد از خود در نقشهای مختلف اجتماعی (مانند والد، دوست، همکار) دارد.
نظریههای خودپنداره
روانشناسان مختلف نظریههایی را برای تبیین خودپنداره ارائه دادهاند:
- نظریه کارل راجرز: تأکید بر خودآگاهی و همخوانی بین خودِ واقعی و خودِ ایدهآل.
- نظریه هویت اجتماعی هنری تاجفل؛ خودپنداره و عضویت در گروهها: تاجفل، روانشناس اجتماعی، بر نقش عضویت در گروههای اجتماعی در شکلگیری خودپنداره تأکید داشت. او معتقد بود که خودپنداره از دو بخش اساسی تشکیل شده است: هویت شخصی که معرف ویژگیها و باورهای منحصر به فرد شخص است. و هویت اجتماعی که بر پایۀ احساس تعلق و هویتی است که از عضویت در گروههای اجتماعی مختلف ناشی میشود.
- نظریه ابعاد چندگانه بروس براکن: معرفی شش بعد مستقل برای خودپنداره: تحصیلی، عاطفی، شایستگی، خانوادگی، جسمانی، اجتماعی.
- خودپنداره از دریچه نگاه دیگران: کولی، جامعهشناس، بر این ایده تأکید داشت که خودپنداره ما از طریق تصور ما از نحوه دیدگاه دیگران نسبت به ما شکل میگیرد. به عبارت دیگر، ما خودمان را بر اساس “آینهای” که تعاملات اجتماعی و بازخوردهای دیگران برایمان فراهم میکنند، میبینیم. کولی سه مرحله را در این فرآیند توصیف میکند:
1-تصور ما از این که دیگران چگونه ما را میبینند.
2-تصور ما از این که دیگران در مورد ما چه قضاوتی میکنند.
3-احساس ما نسبت به خودمان بر اساس این تصورات شکل میگیرد.
پرسشنامههای خودپنداره
ابزارهای مختلفی برای سنجش خودپنداره طراحی شدهاند، از جمله:
• پرسشنامه خودپنداره شخصیتی راجرز (Rogers’ Personality Self-Concept Questionnaire)
• مقیاس خودپنداره چندبعدی براکن (Bracken’s Multidimensional Self-Concept Scale – MSCS)
• پرسشنامه خودپنداره پیرز-هریس (Piers-Harris Children’s Self-Concept Scale)
• پرسشنامه خودپنداره تنسی (Tennessee Self Concept Scale – TSCS)
مطلب مرتبط: معروف ترین پرسشنامه های روانشناسی چیست؟
کتابهای مربوط به خودپنداره
مطالعه منابع مرتبط میتواند در درک عمیقتر و تقویت خودپنداره مفید باشد. برخی از کتابهای مرتبط عبارتند از:
• «شش ستون عزت نفس » اثر ناتانیل براندن
• «کتاب حمایت از کودک درون» اثر راکل لرنر
• «کتاب ذهن آگاهی برای آغازگران» اثر جان کابات-زین
خودانگاره چیست؟


خودانگاره در روانشناسی، ترجمۀ واژۀ «Self-image» است که در زبان فارسی، گاهی بهاشتباه معادل خودپنداره فرض میشود. این دو مفهوم، گرچه بههم نزدیکاند اما با هم تفاوت دارند.
خودانگاره، تصویر ذهنی ما از ظاهرمان است؛ یعنی جوری که خودمان را میبینیم و شامل ویژگیهای ژنتیکی شامل قد، وزن، فرم بدن، رنگ چشم، رنگ مو و مانند اینها میشود. اما ظاهر ما فقط به این موارد، محدود نیست. لباس پوشیدن، جواهرات و اکسسوریهایی که خودمان را با آنها میآراییم و نحوۀ آرایش مو و صورتمان هم در تصویر ذهنی ما از خودمان میگنجند.
خودانگاره، مثل یک آینۀ درونی، به ما میگوید که چه شکل و شمایلی داریم.
خودانگاره چطور شکل میگیرد؟


گفتیم خودانگاره، یکجور آینۀ درونی است. یعنی ممکن است تصویر منعکسشده در آن، با آنچه در آینۀ واقعی میبینیم، تفاوت داشتهباشد. مثل آدم لاغری که خودش را چاق میبیند و دائم مشغول کارهایی برای کاهش وزن است. تجربههای شخصی ما و ارزیابیهای دیگران از ظاهرمان، در شکلگیری خودانگارۀ ما تأثیر میگذارد.
ازطرف دیگر، Self-image در احساسی که از خودمان داریم و سبک زندگیمان شامل ورزش، تغذیه و روابط بینفردیمان تأثیر میگذارد. خودانگارۀ مثبت، ما را به چشم خودمان، آدمی مطلوب و سالم نشان میدهد که دیگران هم ارزیابی مثبتی از او دارند. برعکس، وقتی خودانگاره منفی باشد، خودمان را آدم غیرجذاب و نازیبایی میبینیم که دیگران هم درک منفی و ناخوشایندی از او دارند.
مطلب مرتبط: تاب آوری روانی چیست و چه کمکی به ما میکند؟
تفاوت خودانگاره و خودپنداره چیست؟
حالا میدانیم که ما خودمان را با دو مفهوم خودانگاره و خودپنداره، میشناسیم و تعریف میکنیم. برای اینکه مطمئن شوید این دو مفهوم را درست متوجه شدهاید، سعی کنید تفاوتشان را توضیح بدهید. خودانگاره و خودپنداره چه فرقی با هم دارند؟


خودپنداره، مفهومی وسیعتر است و خودانگاره یکجورهایی در دلش جا میگیرد. به بیان دیگر، تصور کلی ما از خودمان که بیشتر جنبۀ شناختی و ذهنی دارد، میشود خودپندارۀ ما؛ و تصویر ما از خودمان که ظاهر و داشتههایمان را شامل میشود، خودانگاره است که بخشی از خودپندارهمان را شکل میدهد. اگر بخواهیم به زبان فیلسوفها توضیح بدهیم، باید بگوییم که خودپنداره نسبت به خودانگاره، اعم است.
علیرغم این تفاوت، self-concept و Self-image، هردو یک وظیفۀ مشترک دارند. آنها مجموعا دست به دست هم میدهند و عزتنفس ما را شکل میدهند. عزتنفس که از هر دوی اینها گستردهتر است، نشاندهندۀ ارزیابی ما از خودمان است. یعنی میگوید که ما چقدر خودمان را ارزشمند و شایستۀ محبت و احترام درک میکنیم. پس خودپندارۀ مثبت و خودانگارۀ مثبت، با عزتنفس بالا ارتباط دارند و خودپندارۀ منفی و خودانگارۀ منفی، با عزتنفس پایین.
تفاوت عزت نفس با خودپنداره چیست؟
بیایید قضیه را با یک مثال روشنتر کنیم. هنرپیشۀ سرشناسی را درنظر بگیرید. او براساس تجربههای شخصی و نحوۀ تعاملش با دیگران، خودپندارۀ مثبتی از خودش دارد و خودش را «یک هنرپیشۀ موفق و توانمند» معرفی میکند. حالا این فرد، وقتی هنرپیشۀ موفق و توانمند بودنش را مثبت و ارزشمند ارزیابی کند، یعنی مثلا بگوید «خوشحالم که هنرپیشۀ توانمندی هستم.» یعنی عزتنفس بالایی هم دارد. تفاوت خودپنداره و عزتنفس برایتان روشن شد؟
اگر نیاز دارید که دربارۀ عزت نفس بیشتر بدانید، خواندن مقالۀ تفاوت اعتماد به نفس و عزت نفس، در درک بهتر معنی خودپنداره با عزت نفس به شما کمک میکند.
خودپنداره چطور بر سلامت روان ما تأثیر میگذارد؟


خودپنداره یعنی چه ؟، همانطور که کمی بالاتر خواندید، یک مفهوم شناختی است و شناخت، بر عواطف و احساسات تأثیر میگذارد. یعنی کسی که خودپندارۀ واضح، خوبتعریفشده و باثباتی دارد، احساس مثبتتری دربارۀ خودش دارد. درنتیجۀ این احساس مثبت، کمتر تحتتأثیر وقایع روزانه قرار میگیرد.
درمقابل کسی که خودپندارۀ منفی دارد، با احتمال بیشتری تحتتأثیر رویدادهای منفی زندگی قرار میگیرد. خودپندارۀ منفی و احساس خودارزشی پایین، فرد را دربرابر افسردگی آسیبپذیرتر میکند.
خودپندارۀ مثبت بـا سـازگاري عاطفي و اجتماعي بيشتر، رابطه دارد و خودپندارۀ منفي با سازگاري پايين عـاطفي و اجتماعي. کسانی که خودپندارۀ مثبت دارند، در روابط اجتماعي با مشكلات كمتري مواجه میشوند و عملکرد شغلی بهتری دارند.
کسانی خودپندارۀ منفی دارند، بیشتر درمعرض افسردگی، اضطراب و سایر مشکلات سلامت روان هستند. آنها همچنین در ایجاد روابط بینفردی نزدیک و دستیابی به اهداف در زندگی به مشکل میخورند.
چگونگی تاثیر خودپنداره در تصمیمات افراد


تأثیر خودپنداره حتی در تصمیمات روتین زندگی هم خودش را نشان میدهد. دو نفر را تصور کنید که هر دو بهدلیل مدرک تحصیلی و مهارت بالایشان از یک شرکت معتبر درخواست همکاری دریافت میکنند؛ موقعیتی عالی که در آن، فضا برای پیشرفت و موفقیت فراهم است اما خب احتمال شکست خوردن هم وجود دارد.
یکی از این دو نفر، درخواست همکاری را میپذیرد و دیگری، آن را رد میکند. علم روانشناسی میگوید خودپندارۀ فرد است که در این تصمیم، تأثیرگذار بودهاست. کسی که چنین شانسی را رد میکند، شکست نخوردن را خیلی مهمتر از کسب موفقیت میداند. او موقعیتهای مستلزم ریسک را پس میزند تا مبادا شکست بخورد و با این کار، از خودپندارهاش محافظ میکند. چون در تصویری که او از خودش دارد، شکست خوردن، عامل خیلی پررنگی است و اگر در کاری موفق نشود، خودپندارهاش دچار ناهماهنگی میشود.
موقعیت دیگری را تصور کنید تا نقش خودپنداره در زندگی را بهتر درک کنید. دوستتان، امتحان سختی درپیش دارد اما هرکاری میکند بهجز درس خواندن. شما تعجب میکنید که او چرا دستیدستی خودش را درمعرض شکست خوردن قرار میدهد.
علم روانشناسی به چنین موقعیتی میگوید «ناکار کردن خویشتن». یعنی فرد، عامدانه زمینۀ شکست خودش را فراهم میکند تا از خودش محافظت کند. خودپندارۀ منفی او باعث میشود نگاه بدبینانهای به امتحان داشتهباشد و مطمئن باشد که قطعا در آزمون رد خواهدشد. او با درس نخواندن برای امتحان، عملا خودش را درمعرض رد شدن قرار میدهد اما درعوض میتواند برای شکستش عذر و بهانهای جور کند. یعنی میتواند بگوید رد شدنش در امتحان به این دلیل است که آمادگی نداشته، نه اینکه بهرۀ هوشی پایین یا عملکرد تحصیلی ضعیفی دارد.
مطلب مرتبط: خطاهای شناختی که زندگی را دچار مشکل میکنند بشناسید!
بررسی تأثیر رسانهها بر خودپنداره
رسانههای جمعی و اجتماعی نقش مهمی در شکلگیری خودپنداره، به ویژه در میان جوانان، ایفا میکنند. ترویج ایدهآلهای غیرواقعی، فشارهای اجتماعی برای همرنگی، تأثیر بر خودانگاره از طریق تبلیغات و تصاویر، و مقایسههای اجتماعی در رسانههای اجتماعی میتوانند منجر به شکلگیری خودپنداره منفی و کاهش عزت نفس شوند. با این حال، رسانهها همچنین میتوانند با ارائه الگوهای مثبت، افزایش آگاهی و پذیرش تنوع، و ایجاد حس تعلق در جوامع آنلاین، تأثیرات مثبتی بر خودپنداره داشته باشند.
سخن پایانی
در مطلب فوق با بیان مفهوم . معنی خودپنداره، تفاوت آن با خودانگاره و درنهایت تاثیری که بر زندگی میگذارد سعی برآن داشتیم تا هرآنچه راکه نیاز دارید دربارۀ این مفهوم بدانید، دراختیارتان بگذاریم. چنانچه سوال، ابهام و یا دیدگاهی دارید، با ما در قسمت نظرات درمیان بگذارید. همچنین اگر دانشجوی روانشناسی هستید و قصد کسب اطلاعات دربارۀ تحصیلات تکمیلی را دارید، ما در مطلب ارشد روانشناسی، تمامی اطلاعات موردنیازتان را قرار دادهایم.
منابع
- نظریه های شخصیت فیست، ترجمه سیدمحمدی، نشر روان
- روانشناسی شخصیت لارسن و «باس»، ترجمۀ جمهری، نشر رشد
- مقالۀ مقايسۀ ابعاد خودپنداره و سازگاري در افراد خودشيفته سازگار و ناسازگار، مجلۀ مطالعات روانشناختی
- وبسایت high5test.com