چیزی از واقعیت درمانی به گوشتان خوردهاست؟ دربارهی تئوری انتخاب، چه میدانید؟ در مقالهی امروز، با مروری بر خلاصهی نظریهی واقعیت درمانی گلاسر، میخواهیم ببینیم جای شخص خودمان در زندگیمان کجاست. برویم ببینیم واقعیت درمانی چیست و چطور به کمک ما میآید.
لیست مطالب
اجازه بدهید سوالات را طور دیگری بپرسیم. شده دوستی، دربارهی مشکلاتش با شما حرف بزند و به او توصیه کنید که بهجای ماندن در گذشته، تمرکزش را بگذارد روی «اینجا» و «اکنون»؟ مثلا بگویید: «برو سراغ چیزی که میخوای و دوست داری. شرایط رو که نمیتونی تغییر بدی اما میتونی انتخاب کنی که زندگیت چطوری پیش بره.» اگر به این حرفها باور دارید -چه نظریهی واقعیت درمانی را بشناسید و چه نه- یکی از پیروان این نظریه بهشمار میروید.
اگر هم تا حالا از زاویهی دیدِ «حق انتخاب داشتن» و «امکان ایجاد تغییر» به زندگی نگاه نمیکردید، آشنایی با مبانی نظری واقعیت درمانی، میتواند به شما در پیدا کردن نگاهی نو، کمک کند.
واقعیت درمانی چیست؟
واقعیت درمانی، «reality therapy» با نام «ویلیام گلاسر» پیوند خوردهاست؛ روانپزشکی که منتقد روانپزشکی و داروهای اعصاب بود! آقای گلاسر، کلا از آن آدمهایی بود که راه خودشان را میروند و چندان به نظرات مثبت و منفی دیگران کاری ندارند.
برای همین هم وقتی اعلام کرد که اعتقادی به برچسبهای روانپزشکی رایج ندارد، میدانست که در جامعهی آکادمیک چندان تحویلش نخواهندگرفت. اما خب، سر حرفش ماند و گفت که روانپزشکی فعلی، با نسبت دادن اختلالات به افراد، هیچ کمکی بهشان نمیکند. بلکه برعکس انگار این مجوز را بهشان میدهد که رفتارشان را توجیه کنند: «من “افسردهام” پس باید مثل افسردهها رفتار کنم.»
پیشنهادش چه بود؟ گفت آدمها نباید به کمک دارو از واقعیت و ریشهی مشکلشان فرار کنند، بلکه باید مسئولیت انتخابهایشان را برعهده بگیرند و برای ایجاد تغییر در زندگیشان، به انتخابهای سازگارانهتری دست بزنند.
مطلب مرتبط: خودمراقبتی چیست و چرا اهمیت دارد؟
تئوری انتخاب چیست؟
گلاسر، واقعیت درمانی را با تئوری انتخاب معرفی کرد. او در نظریهی شخصیاش، توضیح داد که رفتار انسان، برای برآورده کردن پنج نیاز اصلی است.
1. بقا و صیانت نفس: شامل نیازهای پایهای مثل آب، غذا، سرپناه، احساس امنیت و رابطهی جنسی
2. تعلقپذیری: هر شکلی از رابطهی بینفردی با دیگران شامل رابطهی دوستی، خانوادگی، همکاری، همسایگی و…
3. قدرت و کنترل درونی: نیاز به تجربه کردن حس موفقیت، بهجا گذاشتن اثر مثبت از خود، پیشرفت و شایستگی
4. آزادی: شامل احساس استقلال، داشتن حریم شخصی و خودمختاری
5. تفریح و سرگرمی: شامل احساس رضایتمندی، لذت، آسودگی و شوخطبعی
نظریهی انتخاب میگوید گذشتهی ما و برآورده شدن یا نشدن این نیازهای اساسیمان، قابل تغییر و کنترل نیست. اما دربرابر این گذشتهی ثابت، زمان حال و آینده وجود دارد که میتوانیم تحت کنترل خودمان دربیاوریم.
چطور؟ اگر مسئولیت اعمالمان را برعهده بگیریم. این تأکید بر مسئولیتپذیری در تئوری انتخاب تا آنجایی پیش میرود که میگوید اختلالات روانی، درواقع رفتارهای افراد هستند برای اینکه واقعیت و مسئولیت را نادیده بگیرند. یعنی مثلا کسی که به افسردگی مبتلاست، انتخاب کرده که افسرده باشد تا از مواجهه با ریشهی مشکلش سر باز بزند.
این از آن ادعاهایی بود که حسابی دادِ روانشناسان و روانپزشکان جریان اصلی را درآورد. آنها گسترهی متنوعی از عوامل شامل ژنتیک، تربیت و شرایط محیطی را در اختلالات و مسائل انسانی دخیل میدانستند اما یکهو نظریهای پیدا شدهبود که میگفت «نهخیر. همهچیز به انتخاب انسان ربط دارد.»
گلاسر میگفت مشکل بعدی انسان -بعد از انتخابهای ناسازگار- این است که سعی دارد دیگران را تغییر بدهد که خب چنین چیزی ممکن نیست. و توصیه میکرد بهجای اینکه وقت و انرژیمان را برای دیگران هدر بدهیم، باید سعی کنیم رفتار خودمان را درکنترلمان دربیاوریم. چطور؟ خب اینجاست که درمان مبتنیبر واقعیت وارد میشود تا به ما کمک کند.
مطلب مرتبط: مایندفولنس یا ذهن آگاهی چیست و چه کاربردی دارد؟
فرایند واقعیت درمانی به چه شکل است؟
واقعیت درمانی بر زمان حال و انتخاب، تمرکز دارد و گذشته را فقط درصورتی مهم میداند که با اعمال زمان حال ارتباط داشتهباشد. در فرایند درمان واقعیت درمانی، انداختن تقصیر مشکلات زمان حال به گردن اتفاقات گذشته، راهی برای شانه خالی کردن قلمداد میشود.
درمانگرِ معتقد به واقعیت درمانی، شانه خالی کردنهای افراد را بهشان یادآوری و آنها را به سمتی هدایت میکند تا مشکلات شخصی را به گردن اعمال گذشتهی والدین یا شرایط جامعه نیندازند و رفتار اشتباهشان را توجیه نکنند. وقتی افراد تصمیم بگیرند رفتار غیرمسئولانهشان را تغییر بدهند، درمانگر آماده است که به آنها کمک کند.
این کمک درقالب یکسری برنامهریزیهای هفتگی است که مراجع در آنها بتواند به تجربیات موفقیتآمیز دست پیدا کند. برنامههای هفتگی، بهصورت مکتوب و بهشکل قرارداد تنظیم میشوند تا در مراجع احساس تعهد ایجاد کنند و فرصت بهانهتراشی برای فراموش کردن تکالیف را از او بگیرند.
مطلب مرتبط: تاب آوری روانی چیست و چگونه آن را تقویت کنیم؟
پروتکل واقعیت درمانی گلاسر
آقای گلاسر، برای درمان مبتنیبر واقعیت، پروتکلی طراحی کرد که چهار مرحله دارد و با عنوان روش «WDEP» شناخته میشود.
1. بررسی خواستهها و نیازهای مراجع (Want)
یعنی بررسی این مسئله که فرد چه میخواهد.
2. بررسی رفتار و عملکرد مراجع (Doing)
یعنی بررسی این مسئله که فرد برای رسیدن به خواستههایش چه کارهایی انجام دادهاست.
3. خودسنجی (Evaluation)
یعنی بررسی میزان پیشرفت فرد و اینکه کارهایی که انجام دادهاست، چقدر فایده و نتیجه داشتهاست.
4. برنامهریزی (Planning)
یعنی از این بهبعد، فرد باید چطور و با چه برنامهای پیش برود تا نیازهایش را برآورده کند و به خواستههایش برسد.
واقعیت درمانی، میگوید هدف درمان باید تقویت مسئولیتپذیری باشد و این کار ممکن نیست مگر اینکه فرد آماده باشد رفتارها و شیوههای اشتباهش را با رفتارهای درست و سازنده، جایگزین کند.
این روش درمانی، راهکارمحور است اما پیدا کردن راهکار را برعهدهی خود فرد میگذارد. درمانگر، از مراجع میخواهد برای حل کردن مسئله و مشکلش، هر راهحلی را که به ذهنش میرسد، یادداشت کند و بعد با همکاری هم، راهکارها را بررسی و ارزیابی میکنند.
مطلب مرتبط: درمانگر خوب چه ویژگی هایی دارد؟
مفاهیم نظریه واقعیت درمانی چیست؟
نظریهی واقعیت درمانی ویلیام گلاسر و پایه و اساسش، تئوری انتخاب، از چند مفهوم کلیدی برای توضیح انسان، نیازها و مسائلش، استفاده میکند. دوتا از مهمترین این مفاهیم را که در زندگی روزمره هم بهکار میآیند، بشناسیم.
دنیای واقعی و دنیای کیفی
واقعیت درمانی، بین دو دنیای واقعی و کیفی، تمایز قائل میشود. دنیای واقعی، همین چیزی است که درک و تجربه میکنیم و دنیای کیفی، مکانی در ذهن ماست. این مکان ذهنی، محل سکونت آدمها، ارزشها، باورها و اشیاء مهم ماست که با ارضای نیازهای اساسیمان ارتباط نزدیکی دارد. گلاسر میگوید دنیای کیفی هرکس مال خود خودش و کاملا انحصاری است.
اگر دنیای کیفی با نیازهای اساسی ارتباط دارد و این نیازها هم در همهی آدمها مشترکاند، پس چطور است که دنیای کیفی ما با یکدیگر فرق دارد؟ گلاسر جواب میدهد نیازها، یکی هستند اما راه ارضای آنها در افراد مختلف با هم فرق دارد. مثلا نیاز به تفریح و سرگرمی در همه وجود دارد اما هرکس این نیاز را بهشیوهی خاص خودش برآورده میکند.
دنیای کیفی از تجربیات ما در زندگی شکل میگیرد و معمولا درطول زمان تغییر میکند؛ یعنی بعضی چیزها ممکن است از این دنیا بیرون انداخته شوند و بعضی چیزهای دیگر واردش بشوند.
خلاصه آنکه ما معمولا زندگی را از دریچهی مقایسهی بین دو دنیای واقعی و مطلوب، درک میکنیم. هرچه بین این دو اختلاف و ناسازگاری بیشتری وجود داشتهباشد، احساس رضایتمندیمان از زندگی کمتر میشود.
خب حالا آشنا شدن با دنیای کیفی، به چه درد ما میخورد؟ یکی از فایدههایش این است که بهمان یادآوری میکند رفتارها و انتظارات ما با یکدیگر متفاوت است، چون دنیای کیفی متفاوتی از هم داریم. ساده است، نه؟
اگر این اصل ساده را بپذیریم، آنوقت روابط بهتر و سازگارانهتری با دیگران برقرار میکنیم و از تلاش برای تغییر آنها دست برمیداریم.
مطلب مرتبط: تکنیک های آرام سازی ذهن در روانشناسی
منبع کنترل
مفهوم مهم دیگر در نظریهی انتخاب واقعیت درمانی، منبع کنترل است. گلاسر میگوید ما درصورتی میتوانیم نیازهای اساسیمان را به بهترین نحو برآورده کنیم، که از باور به منبع کنترل بیرونی به سمت منبع کنترل درونی برویم. یعنی بپذیریم که رفتار ما را شرایط محیطی و دیگران، تعیین نمیکنند بلکه خودمان هستیم که انتخابش میکنیم.
نظریهی واقعیت درمانی معتقد است دیگران -مادامی که ما به آنها اجازه ندهیم- نمیتوانند ما را خشمگین، ناامید، غمگین یا حتی شاد، راضی و امیدوار کنند. چطور؟ خب بنا به تئوری انتخاب، دنیای واقعی برای آنکه به سیستم ادراک ما وارد شود، از فیلتر درونی ما عبور میکند. این فیلتر، دانستهها، تجربهها و باورهای ماست.
وقتی اطلاعات دنیای بیرون به این فیلتر نزدیک شد، ما آنهایی را که برایمان معنیدار نیستند، پشت در رها میکنیم. آنهایی را که معنای واضحی برایشان تشخیص نمیدهیم، نگه میداریم تا بیشتر دربارهشان جستوجو و تحقیق کنیم. و آنهایی را که برایمان معنیدار هستند، از فیلتر عبور میدهیم تا به مرحلهی ارزشگذاری برسند.
در این مرحله، به اطلاعات خوشایند، برچسب مثبت میزنیم و به ناخوشایندها ارزش منفی میدهیم. آنهایی را هم که نه این هستند و نه آن، در منطقهی بیطرف نگه میداریم.
حالا اگر ما با تمرین کردن، بتوانیم در مرحلهی پردازش اطلاعات، یکسری از دادهها را بیرون فیلتر ذهنیمان نگه داریم، موفق میشویم که به منبع کنترل درونی دست پیدا کنیم.
مطلب مرتبط: درمان نشخوار فکری با 9 روش ساده
نقد نظریهی واقعیت درمانی
نظریهی واقعیت درمانی، موافقان و مخالفان زیادی دارد. موافقانش معتقدند که از تکنیکهای واقعیت درمانی گلاسر میشود برای موقعیتهای بسیاری مثل بهبود روابطهی معلم-شاگرد، بهبود رابطهی زوجی و حتی طیف گستردهای از مسائل روانشناختی مثل اعتیاد، اضطراب و… استفاده کرد.
منتقدان این رویکرد اما میگویند بنا به دلایلی نمیشود چندان رویش حساب کرد. مثلا به دلیل تأکید زیاد ازحدش روی انتخاب و مسئولیت که باعث احساس گناه در افراد میشود چون همهی بار مسئولیت را بر دوش آنها میاندازد و بهشان میگوید اگر به اختلالی مبتلا هستند و مشکلی دارند، خودشان آن را انتخاب کردهاند.
نقد دیگری که به نظریهی واقعیت درمانی وارد است، به مخالفتش با ناهشیار، تشخیص روانپزشکی و دارودرمانی، مربوط میشود. واقعیت درمانی، نقش ناهشیار را در احساسات و رفتار انسان نادیده میگیرد و اساسا هیچ اعتقادی به وجود اختلالات روانشناختی ندارد درحالیکه علم روانپزشکی، سالهاست تشخیص دادن اختلالات و تجویز دارو برای آنها، به انسانهای زیادی کمک کردهاست.
یکی دیگر از مسائلی که منتقدان واقعیت درمانی را نگران میکند این است که این رویکرد ماهیتا پتانسیلش را دارد که درمانگر، ارزشهای خودش را به مراجع تحمیل کند و قضاوتهای شخصیاش را وارد کار درمان کند. درواقع اصل بیطرفی در رویکردهای واقعیت درمانی، زیرسوال است.
مطلب پیشنهادی برای داوطلبان کنکور ارشد روانشناسی ⇐ منابع کنکور ارشد روانشناسی
سخن پایانی
در مطلب فوق واقعیت درمانی را به طور کامل برایتان شرح دادیم، حال نظر شما چیست؟ شما جزو منتقدان به این نظریه هستید یا موافقان؟ با ما در قسمت نظرات درمیان بگذارید.
منبع
برای نوشتن این مطلب از کتاب «نظریه های روان درمانی پروچاسکا»، ترجمهی سیدمحمدی کمک گرفتهشد.