خیلی از مسائل مطرح‌شده در روانشناسی کاربرد عملی زیادی در زندگی روزمره دارند اما معمولا یا از آن‌ها اطلاعی نداریم یا نمی‌دانیم چطور در موقعیت عملی می‌توانیم ازشان استفاده کنیم. یکی از این مفاهیم مهم و کاربردی، تقویت و تنبیه یا تشویق و تنبیه در روانشناسی است. تابه‌حال شده‌است که بخواهید احتمال وقوع انجام کاری را در خودتان یا دیگران افزایش یا کاهش دهید؟ مثلا می‌خواستید بچه‌‌تان دیگر شلوغ‌کاری نکند اما او دائما بیشتر و بیشتر قشقرق به پا می‌کند؟ تقویت و تنبیه دقیقا در چنین وضعیت‌هایی کاربرد دارند. در این مقاله در ابتدا به تعریف علمی تقویت و تنبیه می‌پردازیم و سپس با مثال آوردن از موقعیت‌های عینی‌ و واقعی، بهتان می‌گوییم چطور از آن‌ها در زندگی روزمره استفاده کنید.

تقویت چیست و تنبیه به چه معناست؟

تقویت و تنبیه در ابتدا از کارهای اسکینر که روانشناسی رفتارگرا بود، به‌وجود آمدند. اسکینر، جعبه‌ای ساخت که در آن با فشاردادن اهرم، به موش داخلش غذا می‌رسید. زمانی که موش متوجه این موضوع شد، با میزان و فراوانی بیشتری اهرم را فشار می‌داد و غذای بیشتری دریافت می‌کرد. اسکینر متوجه شد زمانی که درست بعد از انجام کاری توسط ارگانیسم (موجود زنده) به او پاداش ارائه شود، ارگانیسم برای انجام آن کار تقویت می‌شود؛ یعنی آن را یاد می‌گیرد و با فراوانی بیشتری انجامش می‌دهد. تنبیه، دقیقا به برعکس این موضوع اشاره دارد. اگر زمان فشاردادن اهرم، به موش شوک الکتریکی وارد شود، یاد می‌گیرد که دیگر اهرم را فشار ندهد و احتمال انجام این رفتار در او کاهش می‌یابد و حذف می‌شود. اگر بخواهیم توضیح مختصر و مفیدتری برای تقویت و تنبیه اسکینر ارائه دهیم، می‌توانیم بگوییم:

  • تقویت: با ارائه‌ی آن، احتمال رخ‌دادن رفتار افزایش می‌یابد. معمولا هدف ما افزایش‌دادن تعداد یا میزان کارهای مطلوب است.
  • تنبیه: چیزی که با ارائه‌ی آن، احتمال رخ‌دادن رفتار کاهش می‌یابد. هدف ما بیشتر کاهش‌دادن یا حذف رفتار ناسازگار و نامطلوب است.

تقویت و تنبیه در روانشناسی

انواع تقویت و تنبیه را بشناسیم!

هرکدام از دو مفهوم تقویت و تنبیه، انواعی دارند که به‌طور متفاوتی، بر رفتار تأثیر می‌گذارند. گفتیم تنبیه چیزی است که احتمال رخ‌دادن رفتار را کاهش می‌دهد. اما چطور؟ وقتی دو واژه‌ی مثبت و منفی را به تنبیه اضافه کنیم، نحوه‌ی کارکردش را بهتر متوجه می‌شویم. در تنبیه مثبت با اضافه‌کردن محرکی، رفتار نامطلوب را کاهش می‌دهیم؛ این محرکِ اضافه‌شده چون ناخوشایند است، علاقه‌ای به ادامه‌ی رفتار ایجاد نمی‌کند؛ مثل همان شوک واردشده به موش که باعث کاهش احتمال رخ‌دادن فشاردادن اهرم می‌شد. در تنبیه منفی هم باید محرک خوشایند را حذف کنیم که فرد متوجه شود دیگر نباید آن رفتار را انجام دهد. پس به‌طور مختصر می‌توانیم بگوییم:

  • تنبیه مثبت: یعنی ارائه‌دادن محرکی ناخوشایند که باعث کاهش رفتار (معمولا نامطلوب) شود.
  • تنبیه منفی: یعنی حذف محرک خوشایند که باعث کاهش رفتار (معمولا نامطلوب) شود.

تقویت هم انواع مثبت و منفی دارد. طبق مطالب گفته‌شده و با توجه به این‌که تقویت باید احتمال رخ‌دادن رفتار را افزایش دهد، در تقویت مثبت باید چه محرکی را اضافه کنیم؟ خوب فکر کنید… آفرین، محرک خوشایند، و در تقویت منفی هم باید محرک ناخوشایند را حذف کنیم. برای محکم‌کاری مجدد تعریفشان می‌کنیم:

  • تقویت مثبت: ارائه‌ی محرکی خوشایند که باعث افزایش رفتار (معمولا مطلوب) می‌شود.
  • تقویت منفی: حذف محرکی ناخوشایند با انجام رفتار، که باعث افزایش رفتار (معمولا مطلوب) می‌شود.

کاربرد تقویت و تنبیه در زندگی روزمره

تا این‌جا تقویت و تنبیه را از نظر روانشناسی شناختیم. حالا بیایید به زندگی روزمره نگاهی بیندازیم. تنبیه و تقویت مثبت و منفی را به‌طور ملموس یاد بگیریم، مصادیق مختلفشان را پیدا کنیم و ببینیم آیا در جای درستی از تقویت و تنبیه استفاده می‌کنیم یا نه. شاید هم بفهمیم در مواقعی با این‌که هدفمان حذف رفتار است، ناخواسته فرد را تقویت می‌کنیم!

مثال 1 – شکلات برای بچه‌ای که نق می‌زند!

اولین موقعیت ما، مصداق جالبی است که دانستن آن برای خیلی‌ها و مخصوصا پدرومادرها حیاتی است. کودکی در فروشگاه یا مهمانی شروع به گریه‌و‌زاری می‌کند، قشقرق راه می‌اندازد و خودش را به در و دیوار می‌کوبد. اکثر والدین در چنین موقعیتی چه می‌کنند؟ از رفتارهای نابه‌سامان کودک خجالت می‌کشند، دست‌و‌پایشان را گم می‌کنند و حاضرند هرکاری بکنند که کودکشان دیگر گریه نکند. پس مثلا اسباب‌بازی‌ای را که کودک می‌خواهد، برایش می‌خرند یا دربرابر لجبازی‌اش به او شکلات می‌دهند که ساکت شود.

بیایید نگاهی دقیق‌تر به ماجرا داشته‌باشیم. کودک، چیزی را خواسته و نشده اما با گریه و قشقرق به خواست خود رسیده‌است. در این موقعیت، گریه و قشقرق کودک می‌شود رفتار نامطلوب از نظر ما و رفتاری مطلوب از نظر خودش، چراکه او را به هدفی که داشته رسانده‌است. درواقع ما با ارائه‌ی محرکی خوشایند (خرید اسباب‌بازی، دادن شکلات) به کودک، او را تقویت کردیم که به رفتار نامطلوبش (گریه‌کردن) هرزمان که چیزی را خواست و با مخالفت مواجه شد، ادامه دهد! بنابراین رفتاری که برای ساکت‌کردن کودک در موقعیت فعلی پیش گرفته‌اید، کودک شما را در بلندمدت گریه‌ای‌، شلوغ و قشقرقی‌تر می‌کند.

تقویت و تنبیه برای بچه ای که اذیت می کند

برای این‌که مطمئن شویم درست یاد گرفته‌اید، بگویید ببینیم این مثالی بود برای تقویت یا تنبیه؟ باید اول به این نگاه کنید که آیا با این روش، گریه‌ی کودک در بلندمدت و موقعیت‌های بیشتر زیاد خواهدشد یا کم؟ زیاد. پس کودک تقویت شده‌است. حالا تقویت مثبت بوده یا منفی؟ برایش اسباب‌بازی خریده‌اید، یعنی محرک خوشایندی اضافه شده‌است؛ پس این مثال برای تقویت مثبت بوده‌است.

راه حل چیست؟

در چنین موقعیت بغرنجی اگر به کودک شکلات ندهیم یا خواسته‌اش را تأمین نکنیم، چه کنیم؟ ببینید طی زمان و با توجه به رفتارهای شما کودک این رفتار را به‌عنوان راهی برای حل مسئله‌ی خودش یاد گرفته‌است. حالا که می‌خواهیم رفتارِ یاد گرفته‌شده را کاهش دهیم، باید یا از تنبیه‌ استفاده کنیم و یا از تکنیک بی‌توجهی! بی‌توجهی، آتش روی آب بسیاری از بدرفتاری‌های خصوصا کودکان است. اوایل بسیار سخت است که درمقابل گریه‌های فراوان کودک خود بی‌توجه باشید، اما اگر این بی‌توجهی را ادامه دهید و به کودک برخلاف سابق هیچ تقویتی ارائه ندهید، کم‌کم یاد می‌گیرد که این روش درستی برای رسیدن به خواسته‌هایش نیست و به هیچ پیامد مثبتی منجر نمی‌شود. به این‌ترتیب، طی زمان این رفتار او کم و کم‌تر و حذف خواهدشد. پس با اطمینان به رفتار مناسب خود ادامه بدهید و سنگر را رها نکنید.

مثال 2 – هشدار برای راننده‌ای که کمربند نمی‌بندد

برویم سراغ مصداق تقویت منفی در زندگی روزمره. یکی از استفاده‌های جالب تقویت منفی، بستن کمربند ایمنی ماشین است! زمانی که شما در ماشین می‌نشینید ولی کمربند خود را نبسته‌اید، ماشین بوق هشدار بستن کمربند را پخش می‌کند و تا زمانی هم که کمربندتان را نبندید، این آلارم به‌طور مستمر با اعصابتان باز می‌کند. شما هم برای این‌که دیگر صدای این بوق روی‌اعصاب را نشنوید، کمربند را می‌بندید. طی زمان بدون این‌که بهش فکر کنید، برای اجتناب از شنیدن آن بوق اذیت‌کننده، حتی قبل از شروع آن، کمربندتان را ببندید. چون با حذف محرک ناخوشایند، احتمال رخ‌دادن رفتار بستن کمربند ایمنی در شما افزایش یافت، شما دچار تقویت منفی شده‌اید.

مثال 3 – صندلی ته کلاس برای دانش‌آموزی که شلوغ می‎‌کند

دعوا کردن کودک در تقویت و تنبیه در روانشناسی

خب تنبیه مثبت، در زندگی روزمره را با چه چیزی می‌شناسید؟ معمولا انواع تنبیه‌های که والدین برای فرزندشان درنظر می‌گیرند، از نوع تنبیه مثبت هستند. مثلا هنگامی که کودک کار اشتباهی می‌کند، بعضی از والدین شروع می‌کنند به تحقیرکردن، داد کشیدن و حتی کتک‌زدن کودک! این نوع تنبیه‌ها درنظر اسکینر بسیار مذمت شده‌است و ترجیح می‌دهد از آن‌ها استفاده نشود. مخالفت او از این بابت است که در این روش کودک در کوتاه‌مدت متوجه اشتباه بودن کارش می‌شود و ممکن است دیگر آن را انجام ندهد اما اثرات مخربی بر روانش باقی می‌گذارد. کودک که در تشخیص دنیای بیرون از خودش توانمند نیست، دربرابر این نوع تنبیه مثبت احساس گیجی می‌کند، دلیلش را درک نمی‌کند و ترس و خشم زیادی در او تولید می‌کند. که خب طبعا راه مناسبی برای یادگیری نیست.

از طرف دیگر کودک ممکن است لجاجت کند و بعد از دوبار تنبیه مثبت، بیشتر و با شدت بیشتری به کار نامطلوب خود ادامه دهد و از هیچ‌چیز دیگر هم نترسد. بنابراین از هر زاویه‌ای که نگاه کنیم استفاده از روش‌هایی چون کتک‌زدن و ارائه‌ی محرک‌های شدید جسمانی، ترساننده و تحقیرکننده برای کودکان -و البته برای بزرگسالان جایز نیست- بلکه می‌توان از دیگر تنبیه‌های مثبت استفاده کرد؛ مثل کاری که معلم‌ها می‌کنند و برای تصحیح کردن اشتباه دانش‌آموزها در امتحان، برای مثال یک صفحه جریمه درنظر می‌گیرند.

درباره‌ی تنبیه منفی در روانشناسی چه چیزی به ذهنتان می‌رسد؟

ازنظر اسکینر این روش برعکس قبلی، راه خوبی برای تربیت کودکان و کاهش رفتارهای اشتباه آنان است. تصور کنید معلم مهدکودک یا دبستان هستید و کودکی بسیار شلوغ‌کاری می‌کند و به دیگر بچه‌ها آزار می‌رساند. در چنین حالتی برای کاهش رفتارهای آزاردهنده چه باید بکنید؟ کودک را تنبیه منفی کنید؛ یعنی از محرک‌های خوشایند محیط کودک بکاهید. مثلا به او توضیح دهید به‌خاطر آزاردادن دوستانش باید (متناسب با سنش) چند دقیقه را روی نیمکتی که ته کلاس است، تنها بگذراند و بعد از اصلاح رفتارش حتما می‌تواند دوباره به بازی با دوستانش برگردد. به این تنبیه منفی می‌گویند Time out، که یعنی کودک از محیط دوست‌داشتنی‌ای که رفتار اشتباهی در آن‌ انجام داده‌است، برای مدتی دور می‌شود. البته تکنیک بی‌توجهی‌ که گفتیم، این‌جا هم کاربرد دارد. چگونه؟ اگر رفتارهای اشتباه کودک صرفا به‌خاطر جلب توجه باشد، شما با دائم تذکردادن به او، دارید توجهی که می‌خواهد را به او می‌دهید.

راه حل چیست؟

 برای حل این مشکل باید به رفتارهای اشتباهش هیچ توجهی نکنید. در ابتدا رفتارهایش شدت می‌گیرد اما کم‌کم متوجه می‌شود این کارها هیچ فایده‌ای برایش ندارند. قطعا ماجرا این‌جا تمام نمی‌شود. چون با کودکی که بسیار توجه‌طلب است، سروکار دارید و باید مرهمی بر زخم‌های او هم باشید. بنابراین هنگامی که به رفتارهای اشتباهش توجه نمی‌کنید، در همان زمان او را تشویق کنید که مثلا برای حرف‌زدن اجازه بگیرد و با انجام‌دادن هر رفتار درست کوچکی، به او بسیار توجه کنید و تشویقش کنید. به این‌ترتیب با ادامه دادن این روش، از شاگردی شلوغ، فردی ساخته‌اید که می‌تواند متناسب با استعدادهایش عمل کند و رفتار مناسبی داشته‌باشد.

تفاوت تقویت کننده منفی و تنبیه چیست؟

تفاوت تقویت کننده و تنبیه منفی چیست؟

تاکنون باید کاملا با تفاوت تقویت‌کننده‌ی منفی و تنبیه آشنا شده‌باشید اما چون معمولا با هم اشتباه گرفته می‌شوند، محض یادآوری دوباره توضیحشان می‌دهیم. فرق تقویت منفی و تنبیه این است که در تقویت منفی، قرار است احتمال رخ‌دادن رفتار با حذف محرک خوشایند افزایش یابد، اما در تنبیه -چه با حذف محرک خوشایند و چه با ارائه‌ی محرک ناخوشایند- احتمال رخ‌دادن رفتار کاهش می‌یابد. مثال برای تقویت منفی و تنبیه، غیر از آن‌چه در متن گفتیم، چه چیزی به نظرتان می‌رسد؟

حالا که با مصداق و مثال‌هایی برای هرکدام آشنا شدید، بهتر است بدانید که معمولا تنبیه‌ها و تقویت‌ها در دنیای واقعی باهم پیچیده و گره‌خورده هستند و خط برش مشخصی ندارند. استفاده از ترکیبی از آن‌ها در موقعیت‌های مختلف، می‌تواند بسیار کمک‌کننده باشد. همچنین جالب است بدانید که این تقویت و تنبیه‌ها لازم نیست همیشه و الزاما برای خود فرد رخ دهد. یعنی اگر فرد صرفا مشاهده کند که شخص دیگری کار مطلوبی انجام می‌دهد و بابت آن تقویت یا تنبیه می‌شود، آن کار را یاد می‌گیرد و در موقعیت مشابه اگر آن تقویت برایش جذابیتی داشته و خواستار آن باشد، کار را انجام می‌دهد. به این نوع تقویت یا تنبیه می‌گویند تقویت و تنبیه جانشینی یا مشاهده‌ای.

سخن پایانی

از اثرات آشنایی بیشتر با موارد گفته‌شده، این است که می‌توانیم در زندگی روزمره‌ی خود، با آگاهی بیشتر برای رفتارهایی که می‌خواهیم بیشتر انجام شوند یا حذف شوند، برنامه‌ای واقع‌گرایانه بریزیم. امیدواریم این مقاله از وبلاگ روان آموز به شما در مواجهه با موقعیت‌های گوناگون زندگی‌تان کمک کند. با ما در قسمت نظرات پیشنهادات و نظراتتان را درمیان بگذارید.