رشته‌ی روانشناسی برای کسانی که کنجکاوی در ذهن انسان را جالب می‌دانند، از کمک کردن به دیگران لذت می‌برند و مهارت‌های کلامی و حل مسئله‌ی بالایی دارند، جذاب و دوست‌داشتنی است. دنیای وسیع و دائم درحال دگرگونی روانشناسی، شرایط رشد و توسعه‌ی فردی و پویایی را برای علاقه‌مندانش فراهم می‌کند. یک‌جور رابطه‌ی دو سر برد! روانشناس از یک‌طرف با دانش و تجربه‌اش به مراجعانش کمک می‌کند نسخه‌ی بهتری از خودشان باشند و از طرف دیگر بنا به ماهیت رشته‌اش، همیشه درحال یادگیری و ایجاد تغییرات مثبت در خود است. رشته‌ی روانشناسی اما با همه‌ی ویژگی‌هایش مثبتش خالی از دشواری و چالش نیست. دانستن این دشواری‌ها هم برای کسانی ضروری است که قصد دارند روانشناسی را به‌عنوان شغل انتخاب کنند و هم برای کسانی که مخاطب این رشته هستند و دستِ یاری‌گرش را در دست می‌فشرند. چالش های رشته روانشناسی را با هم مرور کنیم.

بزرگ‌ترین چالش‌ های رشته روانشناسی در ایران چیست؟

کسی که شغلش را دوست داشته‌باشد، سختی‌ها و تلخی‌هایش را هم شیرینی می‌بیند؛ این نظرِ پذیرفته‌شده‌ و محبوب، در واقعیت فریبنده است. به این دلیل که هم وجود چالش‌های غیرضروری را طبیعی و بدیهی می‌پندارد و راه را بر حل آن‌ها می‌بندد: «هر کاری سختی‌های خودشو داره دیگه!» و هم باعث می‌شود عده‌ای صرفا براساس علاقه شغلی را انتخاب کنند که بعدها بفهمند ازپسِ دشواری‌هایش برنمی‌آیند. روانشناسی به‌طور کلی و مشخصا در ایران، چه دشواری‌هایی سر راه علاقه‌مندانش می‌گذارد؟

فشار روانی

همه‌ی ما در زندگی، مشکلات ریزودرشتی داریم که سروکله زدن با آن‌ها، انرژی و توان زیادی ازمان می‌برد. حالا تصور کنید شغلی داشته‌باشید که در آن قرار باشد علاوه‌بر مسائل شخصی خودتان، با مشکلات دیگران هم دست‌وپنجه نرم کنید. فکر می‌کنید یک‌سومِ روز را به شنیدن تجربیات ناراحت‌کننده و آزاررسان گذراندن، چه احساسی داشته‌باشد؟ فکر می‌کنید دائم درمعرض تردیدها، ترس‌ها و نگرانی‌ها بودن، چطور تجربه‌ای خواهدبود؟ طبعا موقعیت پرفشاری است.

فشار روانی رشته روانشناسی

البته روانشناس‌ها هم مثل پزشک‌ها به‌مرور درطول کارشان یاد می‌گیرند میزان درگیری احساسیشان با دردها و مشکلات دیگران را کنترل کنند و آن رنج‌ها را با خودشان به زندگی شخصیشان نبرند. همچنین می‌دانند که برای کم نیاوردن زیر بار مشکلات دیگران، لازم است که خودشان هم هرازگاهی از یک درمانگر خبره کمک بگیرند. با همه‌ی این تدابیر، روانشناسی هم‌چنان شغلی است که توان روانی زیادی می‌طلبد و بار مسئولیت فوق‌العاده‌ای به فرد تحمیل می‌کند. در این حرفه، موضوع انسان است. کسانی که با اشیا، سروکار دارند، می‌توانند از حقِ انسانیِ اشتباه کردن برخوردار باشند و اشتباهشان را جبران کنند اما آن‌هایی که طرف حسابشان انسان است، به‌سختی اجازه‌ی خطا کردن دارند و خیلی‌وقت‌ها راهی هم برای جبران پیش پایشان نیست.

فشار اجتماعی

فشار روانی، چالشِ مشترک رشته‌ی روانشناسی در همه‌جای دنیاست. این رشته اما در هر کشوری، متناسب با فرهنگ و سیاست‌گذاری‌هایش با سختی‎های متفاوتی روبه‌روست. در ایران، فرهنگِ مراجعه به روانشناس، عمر چندانی ندارد. حالا البته اوضاع در جهت مثبت تغییر کرده اما همچنان نیاز به درمان روانشناختی، با نوعی انگ همراه است؛ انگی که با رفتار رسانه‌ها تقویت می‌شود.

در سینما، تلویزیون و شبکه‌های اجتماعی، شوخی کردن با اختلالات روانشناختی و روانشناسان، هنوز رایج است؛ نشان دادنِ روانشناس‌ها به‌عنوان آدم‌های مشکل‌دار، قابل‌اعتماد بودن این قشر را زیر سوال می‌برد. استفاده از اسم اختلالات روانشناختی برای توهین و تمسخر، مردم را نگران می‌کند که مبادا مراجعه کردنشان به روانشناس و تشخیص گرفتن، آن‌ها را در گروه کسانی قرار بدهد که لایق مسخره شدن‌اند. نگاهی بیندازید به مقاله‌ی باورهای عمومی اشتباه درباره‌ی روانشناسی تا عواملی را که فشار اجتماعی را بر روانشناسان افزایش می‌دهد و درنتیجه مردم را از کمک آن‌ها محروم می‌کند، به‌طور مفصل بشناسید.

درمقابلِ جبهه‌ای که شوخی کردن با روانشناسی را مجاز می‌دانند و با این کار چه عامدانه و چه ناخواسته و ندانسته نقش دشمن این علم را بازی می‌کنند، جبهه‌ی مدافعانِ پرتعدادی وجود ندارد. رسانه‌های مکتوبی که کمابیش در انگ‌زدایی از روانشناسی تلاش می‌کنند، مخاطبان زیادی ندارند. در سطح کلان هم برنامه‌های اجرایی برای گسترش بهداشت روان، آن‌قدر کمرنگ و معدود است که خیلی‌وقت‌ها حتی به چشم نمی‌آید. آیا همان‌قدر که اقدامات مثبتی برای معرفی بیماری ایدز، کنترل دیابت، هشدار درباره‌ی فشار خون و مانند این‌ها وجود دارد، تلاشی برای معرفی اختلالات روانشناختی هم انجام می‌شود؟

روانشناس‌نماها

در هر شغلی، آدمِ ناوارد و غیرحرفه‌ای پیدا می‌شود اما توی کمتر حرفه‌ای، شاغلِ تقلبی وجود دارد. منظورمان از شاغلِ تقلبی، کسانی است که بدون تحصیل در یک حرفه‌ی مشخص و کسب تجربه در آن، وانمود می‌کنند که واجد صلاحیت‌اند. مثل روانشناس‌نماهایی که در فضای مجازی به‌راحتی برای خودشان جولان می‌دهند، به دیگران آسیب می‌زنند و به هیچ مرجعی هم پاسخگو نیستند. تعداد زیادی از صفحات اینستاگرامی روانشناسی متعلق به روانشناسان خودخوانده‌ای است که هیچ سوادی در این زمینه ندارند اما با تکیه بر فن سخنوری، اسم و رسمی به‌هم زده‌اند و از ناآگاهی مخاطبانشان به پول و شهرت حسابی رسیده‌اند.

روانشناس نماها در رشته روانشناسی

روانشناس‌نماها به دو روش، چالش‌های این حرفه را تقویت می‌کنند. اول، به‌دلیل نداشتن سواد و تجربه، با توصیه‌های اشتباهشان به مخاطبانشان آسیب می‌رسانند. دوم، وجهه‌ی روانشناسان واقعی را به خطر می‌اندازند. کسانی که از کمک روانشناسان تقلبی دلسرد می‌شوند، ناتوانی آن‌ها را به پای ناتوانی علم روانشناسی می‌نویسند و به این نتیجه می‌رسند که روانشناسان بدون پشتوانه و منطق، حرف می‌زنند. این خدشه‌دار کردن اعتبار روانشناسان، درنهایت سلامت روانِ عمومی را به خطر می‌اندازد چون مردم مراجعه به روانشناس را کاری بی‌فایده یا حتی آسیب‌رسان تلقی می‌کنند.

کتاب‌های روانشناسی بازاری که اصطلاحا به کتاب‌های زرد معروف‌اند هم در تیم روانشناسان تقلبی بازی می‌کنند. این کتاب‌ها را روانشناس‌نماهایی می‌نویسند که هیچ سررشته‌ای از این علم ندارند اما بلدند طوری حرف بزنند که به مخاطبانشان توهم دانایی ببخشند. این کتاب‌ها با مسائل برخوردی سطحی و پیش‌پاافتاده دارند، همه‌چیز را زیادی ساده می‌بینند و به خواننده‌هایشان احساسات خوشایند دروغی تزریق می‌کنند. به این ترتیب به تصور اشتباهی دامن می‌زنند که معتقد است روانشناسی باید حال آدم را فوری و بدون زحمت خوب کند و روانشناسانی را که با توصیه‌های موقتی و دستورالعمل‌های ساده برای مراجعانشان تعیین تکلیف نمی‌کنند، فاقد صلاحیت می‌داند.

بازار کارِ بی‌قاعده

یک قاعده‌ی ساده و سرراست می‌گوید باید بین درآمد فرد و میزان سختی شغلی‌اش تناسب وجود داشته‌باشد. در رشته‌ی روانشناسی این قاعده رعایت نمی‌شود! شاید کسانی که تا حالا به درمانگر مراجعه کرده‌اند، این ادعا را عجیب بدانند. تعرفه‌های روانشناسی برای قشر وسیعی از جامعه‌ی ما، زیادی گران است؛ آن‌قدر که برای خیلی‌ها درحکم یک مانع جدی برای مراجعه به روانشناس، عمل می‌کند اما این مبلغ، به‌طور کلی براساس زمان، زحمت و هزینه‌های درمانگری برای روانشناسان به درآمد قابل‌اعتنایی منجر نمی‌شود. مشکل بر سر بیمه نبودنِ خدمات روان‌شناختی است. این موضوع، سال‌هاست که بحث‌های زیادی راه انداخته اما هم‌چنان بی‌نتیجه و بلاتکلیف باقی مانده‌است. نتیجه آن‌که نه مردم می‌توانند به‌راحتی از کمک روانشناسان استفاده کنند و نه روانشناسان، درآمد راضی‌کننده‌ای دارند که بتوانند با فراغ بال و بی‌دغدغه، تمرکزشان را صرف کارشان بکنند.

بازارکار بی قاعده در رشته روانشناسی

چالش‌های بازار کار روانشناسی اما فقط به نبود بیمه ختم نمی‌شود. به‌دلیل اقبال زیاد دانشجویان به رشته‌ی روانشناسی، دانشگاه‌های زیادی در سراسر کشور این رشته را ارائه می‌دهند؛ دانشگاه‌هایی که لزوما همه‌شان سطح علمی قابل‌قبولی ندارند. نتیجه چه می‌شود؟ روانشناسان دارای مدرکی وارد بازار کار می‌شوند که قانونا اجازه‌ی درمانگری دارند اما عملا همان کاری را انجام می‌دهند که روانشناس‌نماها می‌کنند. روانشناسانِ همه‌کاره هم چالش دیگری است که این رشته را حسابی به دردسر انداخته‌است. روانشناسی در حیطه‌ی نظری و آکادمیک، گرایش‌ها و تخصص‌های مختلفی دارد که هرکدامشان، اهداف و کارکردهای مخصوص‌به‌خود دارند اما در عمل، این مرزبندی چندان رعایت نمی‌شود. کم نیستند روانشناسانی که در گرایش‌های غیردرمانی فارغ‌التحصیل می‌شوند اما در بازار کار وارد حوزه‌ی درمان می‌شوند و اعتماد عمومی به این رشته را متزلزل می‌کنند.

سخن پایانی

نظر شما درباره‌ی چالش‌های روانشناسی در ایران چیست؟ با آن‌چه گفته شد، چقدر موافق هستید؟ نکاتی را که به ذهنتان می‌رسد و در این متن مغفول مانده، با ما درمیان بگذارید.

مطلب پیشنهادی برای دانشجویان روانشناسی ⇐ منابع کنکور ارشد روانشناسی