از نقش هوش هیجانی در زندگی خودتان خبر دارید؟ فکر می‌کنید فقط آی‌کیو تعیین‌کننده‌ی موفقیت است؟ همه‌ی ما از زمانی که وارد مدرسه شدیم، خیلی خوب با مفهوم آ‌ی‌کیو (IQ) آشنا شدیم. گاهی همین آی‌کیوی بی‌معرفت باعث شد که با بقیه مقایسه شویم و خیلی عوامل دیگر مثل استعداد و توانمندی‌های فردیمان به چشم نیاید. اما بهره‌ی ‌هوشی یا آی‌کیو تنها عامل تعیین‌کننده‌ی شکست یا موفقیت در زندگی نیست.

نوع دیگری از هوش وجود دارد با نام هوش هیجانی یا عاطفی (EQ) که نقش پررنگی‌تر در زندگی دارد اما کمتر در مرکز توجه بوده‌است. آنچه باعث موفقیت می‌شود، درحقیقت همراهی این دو نوع هوش باهم به همراه تلاش است. با این‌که تفاوت IQ با EQ از زمین تا آسمان است، اما این نکته را فراموش نکنید که طی تحقیقات برای داشتن هوش هیجانی خوب، هوش پایه و عمومی در سطح معمول، لازم است.

در این مقاله، هوش هیجانی را به‌صورت کامل معرفی می‌کنیم و از اهمیت و کارکرد تا راه‌های تقویت و خلاصه تمام آنچه را که لازم است درباره‌ی هوش عاطفی بدانید، برایتان خواهیم‌گفت. 

تاریخچه هوش هیجانی

اولین‌بار سروکله‌ی هوش هیجانی در  قرن بیستم، در نظریات «ادوارد ثورندایک» پیدا شد. ثورندایک، هوش هیجانی را ابزاری می‌دانست که برای درک انگیزه، رفتار، احساسات خود و دیگران و توانمندی فرد در کنار آمدن با دیگران و تنش‌ها کاربرد دارد. پس از ثورندایک، «آبراهام مزلو» بود که با هرم سلسله‌مراتبی خود به هوش هیجانی، اشاره کرد و گفت که انسان توانایی ساخت قدرت عاطفی را دارد. «مایکل بلداک» هم برای اولین‌بار، اصطلاح هوش هیجانی را در یک مقاله به‌کار برد. «هاوارد گاردنر» با صحبت از تئوری‌هایی درباره‌ی هوش هیجانی، نقطه‌ی عطف پرداختن به این مفهوم شد.

تاریخچه هوش هیجانی

مهم‌ترین رخداد برای هوش هیجانی با کارهای «جان دی مایر» و «پیتر سالووی» رقم خورد. آن‌ها هوش هیجانی را به‌طور رسمی‌تر، حوالی سال 1983 در آمریکا معرفی کردند. سالووی و مایر، به‌طور قابل توجهی این مفهوم را گسترش دادند و چندین مقاله مهم درباره‌اش نوشتند. قدم آخر و کلیدی در تاریخ هوش هیجانی، توسط «دانیل گولمن» با انتشار کتابی در زمینه‌ی هوش هیجانی در سال 1995 برداشته‌شد. گولمن، کمک زیادی به محبوبیت هوش هیجانی کرد و تحول مهمی در تاریخ هوش هیجانی ‌به‌وجود آورد.

تعریف هوش هیجانی از نگاه دانیل گلمن

با دانیل گولمنِ اثرگذار بیشتر آشنا شوید. گولمن، یک روزنامه‌نگار علمی، نویسنده و روانشناس شناخته‌شده‌ی بین‌المللی است. او سال‌ها درمورد علوم مغز و رفتار در نیویورک تحقیق کرد و با انتشار کتاب «هوش عاطفی» در سال 1995 باعث ترویج مفهوم هوش عاطفی یا همان هوش هیجانی شد. کتاب او به 40 زبان، ترجمه شد و طرفداران زیادی در سراسر دنیا پیدا کرد. گولمن، هوش هیجانی را به پنج مولفه تقسیم کرد که هرکدام از آن‌ها تأثیرات زیادی در محیط کار دارند.

مولفه‌های هوش هیجانی گولمن عبارت است از:

  • خودآگاهی
  • خودتنظیمی
  • انگیزه
  • یک‌دلی یا همدلی
  • مهارت‌های‌ اجتماعی

تک‌تک مولفه‌های معرفی‌شده درباره‌ی هوش هیجانی توسط گلمن را برایتان توضیح می‌دهیم و اهمیت و راه تقویت هریک را شرح خواهیم‌داد.

  • خودآگاهی

دانیل گولمن، خودآگاهی را در محل کار شامل توانایی شناخت، درک افکار و احساسات دیگران می‌داند که بر تعامل با دیگران اثر زیادی دارد. ‌خودآگاهی ازنظر گولمن به فرد کمک می‌کند تا سبک ارتباطی درست و معتدلی داشته‌باشد. خودآگاهی سبب می‌شود شخص، به‌درستی به صحبت‌های دیگران گوش بدهد و با دادن پاسخِ درست، نتیجه‌ی مطلوب دریافت کند.

  • ‌خودتنظیمی

خود تنظیمی

افرادی که در محل‌کار به‌صورت تکانشی و بدون فکر عمل می‌کنند، معمولا ازنظر سایرین قابل اعتماد نیستند. محل کار و اجتماع، معمولاً پر است از درگیری‌ها و تنش‌ها. در زمان تنش، مغز عاطفی(معنی کلمه در پی‎نوشت) سریع‌تر از قشر عقلانی مغز فعالیت می‌کند و در واکنش به شرایط، پاسخ نامناسبی ارائه می‌دهد. مهارت خودتنظیمی، کمک می‌کند که با تعارضات محیط به‌درستی کنار بیایید و آن‌ها مدیریت کنید.

خودتنظیمی، شامل مهارت‌های زیر است که درنهایت به کنترل تکانه(معنی کلمه در پی‌نوشت) منتهی می‌شود:

  • خویشتن‌داری و خودکنترلی
  • قابل اعتماد بودن
  • وظیفه‌شناسی
  • تطبیق‌پذیری
  • نوآوری و خوش‌بینی

  • انگیزه و هوش هیجانی

سومین مولفه‌ی گولمن، انگیزه است. انگیزه، نیروی درونی است که فرد را وادار می‌کند همه‌ی تلاش خود را به‌خرج بدهد تا بتواند به موفقیت دست پیدا کند. انگیزه، انواع مختلفی دارد. یکی از انواع انگیزه، درونی است که از درون فرد نشأت می‌گیرد و با علاقه‌ی شخصی، هدایت می‌شود. نوع دیگر، انگیزه‌ی بیرونی است که با عوامل خارجی همچون پاداش کنترل می‌شود. چطور می‌توانیم انگیزه را در خود ایجاد کنیم؟ مهم‌ترین مسئله در انگیزه، درست همین مسئله است؛ ایجاد انگیزه!

  • اولین قدمی که می‌توانید بردارید این است که برای خودتان به‌صورت واضح مشخص کنید که چرا کاری را انجام می‌دهید. زمانی که درک درستی از هدف خود داشته‌باشید، می‌توانید برنامه‌ی خوبی برای رسیدن به آن تنظیم کنید و نقاط قوت و ضعفتان را بشناسید.
  • گام دوم، آگاهی از احساسات است. این کار به شما کمک می‌کند تا علت کاهش انگیزه خود را بیابید.
  • آخرین گامی که برای افزایش انگیزه، پیشنهاد می‌شود، پاداش است. اگر رسیدن به اهداف کوچک‌تر را پیروزی کوچک درنظر بگیرید و خودتان را برای رسیدن به آن‌ها تشویق کنید، ناخودآگاه برای رسیدن به اهداف بزرگ‌‎تر احساس بهتری خواهیدداشت.

  • ‌همدلی و یک‌دل بودن

همدلی کردن در هوش هیجانی

درک احساسات دیگران و توانایی برقراری ارتباط با آن‌ها به شما کمک می‌کند تا بتوانید مشکلات را از دیدگاه‌های مختلف ببینید و به‌اصطلاح خودتان را جای دیگران بگذارید. همدلی باعث می‌شود با زبان بدن و حالات چهره‌ی افراد، ارتباط بگیرید و آن‌ها را بهتر درک کنید. «کارل راجرز»، روانشناس آمریکایی، برای همدلی در فرایند درمان اهمیت زیادی قائل بود و آن را این‌طور تعریف می‌کرد: «حس کردن ترس، خشم و سردرگمی در درمان‌جو، به‌طوری‌که انگار حس خود شماست.»

همدلی در محل کار هم به‌کارتان می‌آید. اگر مدیر باشید، به‌جای سرزنش کردن عملکرد ضعیف کارمندتان می‌توانید باملاحظه باشید و با او همدلی کنید. همدلی به شما، قدرتی فوق‌العاده می‌دهد. چراکه می‌توانید ارتباط بسیار خوبی با دیگران برقرار کنید و در هر موقعیت، پاسخ مناسبی به آن‌ها بدهید.

مهارت‌های اجتماعی

مهارت‌های اجتماعی که باعث ایجاد رابطه‌ی قوی و صحیح با دیگران می‌شود، شامل موارد زیر است:

  • گوش دادن فعال

مهارتی شناختی که یکی از مولفه‌های مهم در ارتباطات بین‌فردی است و شامل درک عمیقی از معنای حرف‌های گوینده می‌شود. تکنیک‌هایی چون درگیر شدن، توجه، انعکاس و پیگیری کردن، در کسب مهارت گوش دادن فعال، نقش دارند.

  • ارتباط کلامی

گفت‌وگوی زبانی یا کتبی، با استفاده از حس شنیداری و دیداری، صحبت با دیگران

  • ارتباط غیرکلامی

‌تماس چشمی، لمس کردن، حالات چهره، وضعیت بدن، مجاورت، حرکات بدن، نوع ایستادن

  • رهبری

آگاهی درست از احساسات و درک کارمندان، کنترل شرایط بد و تنش‌ها در محل‌ کار، نداشتن پاسخی واکنشی نسبت به شرایط مختلف، داشتن بینش و ایده‌های قوی

  • متقاعدسازی

داشتن ارتباط کارسازتر، نفوذ کلام، تسلط بر محتوا، تمرکز داشتن و شناخت مخاطب، گفتن حقیقت، اعتمادبه‌نفس داشتن، ارتباطی موثر و مفید با افراد

نشانه‌های هوش هیجانی پایین چیست؟

نشانه های هوش هیجانی پایین

در جمع دوستانتان نشسته‌اید و یکی از آن‌ها بسیار ناراحت است. همه به ناراحتی او واکنش نشان می‌دهند، به‌جز یک‌ نفر. شما دوستتان را می‌شناسید و می‌دانید که قصد بدی ندارد؛ او فقط نمی‌داند چطور از احساساتش حرف بزند و از شنیدن نظرات دیگران درباره‌ی عواطفش احساس ترس می‌کند. در چنین مواردی، احتمال دارد موضوع به پایین بودن هوش هیجانی مربوط باشد. پایین بودن هوش هیجانی، چه نشانه‌های دیگری دارد؟

نشانه‌های هوش هیجانی پایین

  • افراط و تفریط در ابراز خشم
  • رضایت بی‌اندازه نسبت به شرایط
  • اضطراب شدید
  • ناتوانی در دفاع از خود
  • دایره‌ی لغات محدود
  • سریع قضاوت کردن دیگران
  • ترس از برداشت دیگران
  • نگرانی دائمی داشتن نسبت به موضوعات مختلف
  • اعتماد‌به‌نفس پایین

  • همیشه عصبانی، همیشه راضی

همیشه راضی بودن

یکی از نشانه‌های رایج بین افراد دارای هوش هیجانی پایین، عصبانی نشدن است. شاید تا این‌جای مطلب تصور می‌کردید هوش هیجانی یعنی این‌که همیشه بامهربانی برخورد کنید و رفتار خوبی داشته‌باشید. اما این‌طور نیست. هوش هیجانی یعنی بتوانید مدیریت احساسات داشته‌باشید. در برخی موقعیت‌ها شما نیاز دارید که به دیگران احساسات منفی، نگرانی و غمتان را نشان دهید. پنهان کردن و سرکوب احساسات چه منفی و چه مثبت و‌ ناتوانی در نشان دادن آن‌ها، برابر با ضعف در هوش هیجانی است. گاهی اوقات نیاز است که عدم رضایت خود را نسبت به شرایط بازگو کنید و به‌قول معروف حرف دلتان را بزنید.

  • اضطراب شدید، دفاع ضعیف

کسانی که هوش هیجانی پایینی دارند، معمولا به‌راحتی دچار اضطراب می‌شوند و توانایی دفاع کردن از خود دربرابر دیگران را ندارند. افراد با هوش هیجانی پایین، زمانی که با مشکلی روبه‌رو می‌شوند، معمولا نمی‌توانند به‌درستی با آن کنار بیایند و دچار اضطراب می‌شوند. درنهایت این اضطراب، باعث خستگی روحی و جسمی آن‌ها می‌شود و توانایی دفاع کردن از خود را از آن‌ها سلب می‌کند.

  • دایره‌ی کوچک لغات

‌هوش هیجانی پایین، مانع می‌شود تا افراد به‌راحتی بتوانند احساسات خود را به‌طور دقیق بیان کنند. یعنی ممکن است برای بیان احساسات مختلف، از کلمات واحدی استفاده کنند. برای مثال ممکن است یک فرد با هوش هیجانی پایین بگوید حالش خوب است، اما مشخص نباشد که منظورش حال خوب جسمانی است یا روحی و یا حس شادی است یا احساسات خوب دیگر.

ناتوانی در ابراز احساسات

  • قضاوت سریع

سریع قضاوت کردن، برداشت کردن و تصمیم گرفتن، از نشانه‌های هوش هیجانی پایین است. این افراد معمولا بدون فکر نظر می‌دهند و واکنش بدون تأملی دارند؛ رفتاری پرخطر که ممکن است باعث دعوا، کشمکش و مشکلات بدتری شود. چراکه فرد بدون هیچ‌گونه فکر در لحظه تصمیم می‌گیرد و عواقب رفتارش را درنظر نمی‌گیرد.

  • نگران و دلواپس

افرادی که هوش هیجانی پایینی دارند، در کنترل نگرانی‌هایشان توانایی کافی ندارند و ممکن است این نگرانی‌ها تبدیل به بیماری‌های جسمانی شود. افراد با هوش هیجانی بالا بر نگرانی‌هایشان مسلط هستند و به‌جای این‌که در باتلاق افکار منفی گرفتار شوند، به‌دنبال راه چاره می‌روند. این افراد، مهارت حل مسئله را به‌کار می‌برند و نگرانیشان را مدیریت می‌کنند.

  • درگیر اشتباهات، ماندن در گذشته

اشتباه کردن، بخش جدانشدنی زندگی هرکدام از ماست. اما طریقه‌ی پذیرش و کنار آمدن با اشتباه در هریک از افراد متفاوت است. معمولاً کسانی که هوش هیجانی پایین دارند، بعد از انجام اشتباه به نشخوار فکری و سرزنش خود می‌پردازند و توانایی پذیرش این موضوع را ندارند که همه‌ی افراد اشتباه می‌کنند. گاهی‌اوقات هم نشانه‌ی هوش هیجانی پایین این است که فرد، اشتباه خود را انکار می‌کند و مسئولیت کار غلطش را برعهده نمی‌گیرد. ‌

  • زودرنج

زودرنج بودن

علت زودرنجی افرادی که هوش هیجانی پایین دارند، عدم شناخت احساسات خود، انتقادپذیر نبودن و نداشتن اعتمادبه‌نفس کافی است. این افراد ممکن به‌سرعت از شوخی دیگران ناراحت شوند یا نسبت به رفتار دیگران بسیار بدگمان باشند.

چه چیزی باعث هوش هیجانی پایین می‌شود؟

چرا هوش هیجانی برخی افراد، پایین‌تر از سایرین است؟ هوش هیجانی پایین بی‌دلیل نیست. دلایل مختلفی وجود دارد که باعث کاهش هوش عاطفی می‌شود؛ عواملی مثل سبک فرزندپروری، سلامت روان و آلکسی‌تایمیا که در ادامه، همه‌شان را توضیح می‌دهیم.

  • سبک فرزندپروری

بخشی از مهارت ما در کنترل کردن احساسات، توانایی درک دیگران و مدیریت هیجانات، به والدین و سبک تربیتی آن‌ها برمی‌گردد. اگر در کودکی، فرد برای به‌اشتراک گذاشتن احساساتش تشویق شود؛ ترسی از گفتن حرف‌هایش نداشته‌باشد و به‌آسانی اجازه داشته‌باشد که ناراحتی‌اش را با والدین درمیان بگذارد؛ احتمالاً در بزرگسالی، در ابراز احساساتش توانمند خواهدبود. تقلید از راه مشاهده یا همان «یادگیری مشاهده‌ای» هم نقش پررنگی در هوش هیجانی دارد.

اگر پدر و مادری توانایی کنترل هیجاناتی چون خشم، شادی و غم را نداشته‌باشند؛ برای تربیت فرزندشان از روش‌های تنبیهی استفاده کنند و حمایت عاطفی صحیحی از او نداشته‌باشند، ممکن است باعث هوش هیجانی پایین در فرد بشود.

  • مشکلات سلامت روان

افرادی که نمی‌توانند احساساتشان را تنظیم کنند، ممکن دچار نقص در سلامت روان خود باشند. مشکلاتی چون افسردگی، اضطراب اجتماعی و اختلال شخصیت مرزی، سلامت روان را ضعیف می‌کند و بر کاهش هوش هیجانی هم اثر دارد. اعتیاد به مصرف مواد و الکل هم باعث کاهش مدیریت احساسات در فرد می‌شود.

  • آلکسی تایمیا

الکسی تایمیا

آلکسی‌تایمیا، نوعی نارسایی هیجانی است. ویژگی اصلی‌اش، ناتوانی در تشخیص احساسات خود و دیگران است. فرد مبتلا به آلکسی‌تایمیا، نمی‌تواند به‌درستی به احساسات دیگران واکنش نشان بدهد و احساسات خود را بیان کند. این فرد، هم‌چنین در زمینه‌هایی چون همدلی، کنترل تکانه، کنترل خشم، درک احساسات، همدلی کردن و کنترل حساسیت به صدا یا نور، مشکلاتی دارد. افراد مبتلا به آلکسی‌تایمیا، با توجه به نشانه‌های بیان‌شده برای این اختلال، هوش هیجانی پایینی دارند.

برای تقویت هوش هیجانی چه کنیم؟

حالا که به‌طور کامل با نشانه‌ها و علل کمبود هوش عاطفی آشنا شدید، وقت آن رسیده نردبان هوش هیجانی را پیدا کنید و یکی‌یکی از پله‌های آن بالا بروید تا به مرور زمان سطح هوش هیجانی خود را بیشتر کنید. بهترین تکنیک‌ها و روش‌های تقویت هوش هیجانی شامل این موارد می‌شود:

  • صبوری در پاسخ

 وقتی حرفی می‌شنوید که ممکن است شما را عصبانی یا ناراحت کند، در لحظه واکنش نشان ندهید. اگر بتوانید قبل از پاسخ دادن کمی مکث کنید، باعث می‌شود هم بر احساسات خود در آن لحظه مسلط شوید و هم منطقتان وارد ماجرا شود و پاسخی کاملاً احساسی و واکنشی ندهید. برای تقویت صبوری، خوش‌مشرب بودن تأثیرگذار است؛ چون می‌توانید با دیگران خوش‌برخوردتر تعامل کنید؛ از تمسخر کردن اجتناب کنید و به احساسات دیگران گوش دهید.

  • توجه به احساسات خود

به ناراحتی، خشم و سایر احساسات خود توجه کنید و برای آن‌ها ارزش قائل باشید. از گفتن احساساتتان، احساس ضعف نکنید و از قضاوت و نقد دیگران نترسید. اگر بتوانید ناراحتی خود را با زبانی درست بیان کنید، قطعا شنیده می‌شوید.

  • تمرین مهارت‌ها

با تمرین کردن مهارت‌هایی که جزئی از مولفه‌های هوش هیجانی هستند، می‌توانید این هوش را در خودتان تقویت کنید. مهارت‌هایی مثل: گوش دادن فعالانه، خودآگاهی، همدلی و وظیفه‌شناسی.

  • یادگیری دائمی

یادگیری در هوش هیجانی

همیشه درحال آموزش بودن و یادگرفتن، این فرصت را به شما می‌دهد تا علایق خود را بشناسید و باانگیزه بمانید. هم‌چنین یادگیری، شما را درمعرض چالش‌ها و در محیط‌های گوناگون قرار می‌دهد و از منطقه‌ی امنتان خارج می‌کند. یادگیری، سبب می‌شود مهارت‌هایی چون واقع‌بینی، درک دیگران و مهارت‌های اجتماعی را درتعامل با دیگران بیاموزید و با شناخت بیشتر خود، سراغ علایقتان بروید.

  • گشت‌وگذار

سفر رفتن، یکی دیگر از راه‌های تقویت هوش هیجانی است. این کار، باعث پرورش ذهن و آشنایی با دیگر فرهنگ‌ها می‌شود و به ذهن شما فرصت رشد می‌دهد. ارتباط موثر برقرار کردن با محیط و اطرافیان سبب درک بهتر دیگران می‌شود و تأثیر زیادی بر افزایش هوش هیجانی شما می‌گذارد.

نشانه های هوش هیجانی بالا چیست؟

همان‌طور که هوش هیجانی پایین نشانه‌هایی دارد، هوش هیجانی بالا هم فاکتورهایی را شامل می‌شود. افرادی که هوش هیجانی بالا دارند، این ویژگی را در برخورد، رفتار و روابط خود نشان می‌دهند.

نشانه‌های هوش هیجانی بالا شامل این موارد می‌شود:

  • همت و اراده داشتن در امور
  • خلاق بودن
  • تمرکز بالا
  • اعتمادبه‌نفس خوب
  • روابط متعادل و درک مناسب از شرایط

در ادامه، هرکدام را برایتان شرح خواهیم‌داد.

  • اراده

افراد دارای هوش هیجانی بالا، انگیزه‌ی خوبی برای انجام دادن کارها دارند و همین انگیزه باعث می‌شود تا برای به‌دست آوردن آنچه که می‌خواهند، به‌خوبی تلاش کنند و کارهایشان را به‌تعویق نیندازند. به‌عبارت دیگر می‌توان گفت این افراد اهل امروز و فردا کردن نیستند و همت کافی برای به انجام رساندن کارهایشان دارند.

  • خلاق بودن

خلاق بودن

کسانی که هوش هیجانی بالا دارند، معمولا نسبت به محیط اطراف و کارهای گوناگون کنجکاوند و آگاهی کلی از خود و محیطشان دارند. این دو مولفه در کنار هم به آن‌ها کمک می‌کند تا بتوانند ایده‌های مناسب و خلاقانه را نسبت به شرایط ارائه دهند. داشتن ایده و راه‌حل به آن‌ها، توانایی حل مسئله می‌دهد و در موقعیت‌های سخت به‌جای دچار شدن به اضطراب، شرایط را در دست می‌گیرند و به‌دنبال چاره می‌روند.

  • متمرکز

مهم‌ترین راز هوش هیجانی، این است که تمرکزتان را حفظ کنید و دربرابر عوامل حواس‌پرتی مقاومت به‌خرج بدهید. تمرکز، باعث می‌شود تا با سرعت بهتری کارهایتان را انجام دهید. هم‌چنین به جلوگیری از افکار آشفته و نشخوار فکری کمک می‌کند.

  • اعتمادبه‌نفس

دانیل گولمن می‌گوید: «اگر بدانید در چه زمینه‌هایی بیشترین تأثیرگذاری را دارید، می توانید در آن موضوعات با اعتمادبه‌نفس کامل کار کنید.» این جمله به شناخت هر فرد نسبت به خودش برمی‌گردد. دانستن نقاط قوت خود برای داشتن احساس خودباوری و دانستن نقاط ضعف برای تقویت کردن آن‌ها، باعث می‌شود که اعتمادبه‌نفس شما درطول زمان بیشتر شود.

  • روابط و درک خوب

داشتن روابط موثر و راضی‌کننده، نشانه‌ی داشتن هوش هیجانی است. این جمله، نظر گولمن درباره‌ی افراد دارای هوش هیجانی بالاست” این افراد به‌خوبی می‌دانند چطور با دیگران کنار بیایند و با محیط سازگار شوند”. مهم‌ترین دلیل این سازگاری، داشتن درک بالا در روابط، بااخلاق بودن و روحیه‌ی همدلی است. توانایی حس کردن احساسات دیگران در روابط خوب با دیگران تاثیر می‌گذارد و از نشانه‌های مهم EQ بالا است. خودآگاهی در افرادی که هوش هیجانی بالا دارند، به آن‌ها کمک می‌کند در روابطشان بدون واکنش نشان دادن نسبت به قضاوت‌ها و ناراحتی از شنیدن انتقادات، به صحبت‌های دیگران گوش دهند.

کاربرد هوش هیجانی چیست؟

هوش هیجانی

هوش هیجانی، تأثیرات مثبت و کاربردهای مهمی در زندگی شخصی، اجتماعی و حتی شغلی افراد دارد. مثل چی؟

  • در زمینه‌ی فردی: توسعه‌ی فردی، یادگرفتن مهارت‌های مختلف، اعتماد‌به‌نفس متعادل و خودباوری
  • در زمینه‌ی اجتماعی: درک احساسات و هیجانات دیگران، ارتباطات میان‌فردی بهتر و موثرتر، توانایی کنترل و سازگاری تنش‌ها
  • در زمینه‌ی شغلی: کمک به توسعه‌ی فردی، بهتر شدن رفتار سازمانی و سیستمی، ارتباط بهتر با همکاران، درک نیاز مشتریان

معایب هوش هیجانی چیست؟

از قدیم گفتند که هیچ گلی، بی‌خار نیست و هیچ هوشی بی‌عیب. تحقیقات نشان می‌دهد که افراد با هوش هیجانی بالا ممکن است کمتر خلاق و نوآور باشند. هم‌چنین افراد با هوش هیجانی بالا ممکن است از ترس آسیب رساندن به احساسات دیگران، در ارائه‌ی بازخورد منفی دچار مشکل شوند. تحقیقات همچنان نشان داده‌است که EQ بالا گاهی اوقات می‌تواند برای اهداف فریبنده و منفی، استفاده شود.

سخن پایانی

تیم تحریریه روان آموز در گردآوری این مطلب نهایت دقت خود را به کار گرفته است تا تعریفی جامع دربارۀ صفر تا صد هوش هیجانی را در اختیارتان بگذارد. نظر شما دربارۀ هوش هیجانی چیست؟ با ما در قسمت نظرات در میان بگذارید.

مطلب پیشنهادی برای داوطلبان کنکور ارشد روانشناسی: منابع کنکور ارشد روانشناسی

پی‌نوشت

  • مغز عاطفی: مغز عاطفی آن بخش از مغز را تشکیل می‌دهد که به دنبال کسب لذت و دوری از هر گونه درد است. این بخش از مغز لذت‌های لحظه‌ای و آنی را ترجیح داده و از مواجه با موقعیت‌های خسته‌کننده فراری است. مغز عاطفی بر هوش هیجانی تاثیر پررنگی دارد.
  • کنترل تکانه: کنترل تکانه (مهار پاسخ): فرایندی شناختی که باعث می‌شود فرد انگیزه‌ها و پاسخ‌های رفتاری طبیعی مسلط بر محرک‌ها را کنترل کرده و به صورت تعدیل یافته و عادی بروز دهد. افراد دارای کنترل تکانه قبل از انجام هرکاری جنبه‌های مختلف آن را بررسی کرده و با توجه به پیامدهای رفتار تصمیم می‌گیرد. برخی افراد نیز دارای اختلال کنترل تکانه هستند، یعنی بر افکار وسواس‌گونه و تکانه‌های وسوسه‌کننده‌ی خود کنترلی نداشته و این امر ممکن است باعث عواقب خطرناک برای خود و دیگران شود.

منابع

www.helpguide.org

mhanational.org

www.mindtools.com

psychcentral.com

impellus.com